گفتمان انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی-نظام اسلامی-دولت اسلامی-جامعه اسلامی-تمدن اسلامی
مشخصات بلاگ

سال رونق تولید

ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، مى ‏دیدیم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولین بودند یا حتى خودشان مسئول یک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده‏ اند و خجالت مى‏ کشند که حقایق انقلاب را بر زبان جارى کنند یا آن‏ها را پیگیرى کنند یا به آن‏ها اهمیت بدهند! این براى یک جامعه خیلى بلاى بزرگى است‏.امام خامنه ای02/06/1387


برای خرید کتاب ها می تونید با شماره 09103858079تماس بگیرید.

۴۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ

یا ایها المسلمون اتحدوا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۵
گفتمان ساز
چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ق.ظ

محو اسرائیل

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۱
گفتمان ساز




بی‌شک دوران کنونی، دوران بیداری و هویّت‌یابی مسلمانان است؛ این حقیقت را از خلال چالشهایی که کشورهای مسلمان با آن روبه‌رو شده‌اند نیز بروشنی میتوان دریافت. درست در همین شرایط است که عزم و اراده‌ی متّکی به ایمان و توکّل و بصیرت و تدبیر، میتواند ملّتهای مسلمان را در این چالشها به پیروزی و سرافرازی برساند و عزّت و کرامت را در سرنوشت آنان رقم زند. جبهه‌ی مقابل که بیداری و عزّت مسلمانان را بر نمیتابد، با همه‌ی توان به میدان آمده و از همه‌ی ابزارهای امنیّتی، روانی، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی برای انفعال و سرکوب مسلمانان و به خود مشغول ساختنِ آنان بهره میگیرد. نگاهی به وضعیّت کشورهای غرب آسیا از پاکستان و افغانستان تا سوریّه و عراق و فلسطین و کشورهای خلیج فارس، و نیز کشورهای شمال آفریقا از لیبی و مصر و تونس تا سودان و برخی کشورهای دیگر، حقایق بسیاری را روشن میسازد. جنگهای داخلی؛ عصبیّت‌های کور دینی و مذهبی؛ بی‌ثباتی‌های سیاسی؛ رواج تروریسم قساوت‌آمیز؛ ظهور گروهها و جریانهای افراط‌گر که به شیوه‌ی اقوام وحشی تاریخ، سینه‌ی انسانها را میشکافند و قلب آنان را با دندان میدرند؛ مسلّحینی که کودکان و زنان را میکشند، مردان را سر میبرند و به نوامیس تجاوز میکنند، و حتّی در مواردی این جنایات شرم‌آور و مشمئزکننده را به نام و زیر پرچم دین مرتکب میشوند؛ همه و همه محصول نقشه‌ی شیطانی و استکباری سرویسهای امنیّتی بیگانگان و عوامل حکومتی همدست آنان در منطقه است که در زمینه‌های مستعدّ داخلی کشورها امکان وقوع می‌یابد و روز ملّتها را سیاه و کام آنان را تلخ میکند. یقیناً در چنین اوضاع و احوالی نمیتوان انتظار داشت که کشورهای مسلمان، خلأهای مادّی و معنوی خود را ترمیم کنند و به امنیّت و رفاه و پیشرفت علمی و اقتدار بین‌المللی که برکات بیداری و هویّت‌یابی است، دست یابند. این اوضاع محنت‌بار، میتواند بیداری اسلامی را عقیم و آمادگی‌های روحی پدید آمده در دنیای اسلام را ضایع سازد و بار دیگر، سالهای دراز، ملّتهای مسلمان را به رکود و انزوا و انحطاط بکشاند و مسائل اساسی و مهمّ آنان همچون نجات فلسطین و نجات ملّتهای مسلمان از دست‌اندازی آمریکا و صهیونیسم را به دست فراموشی بسپارد.۱۳۹۲/۰۷/۲۲
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۲۰:۲۶
گفتمان ساز
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۶ ب.ظ

مسئله‌ى اصلى


این(جریان تکفیر ) را دشمن به‌صورت مشکل دست‌ساز وارد دنیاى اسلام کرده است و ناچاریم به آن بپردازیم، لکن مسئله‌ى اصلى، مسئله‌ى رژیم صهیونیستى است؛ مسئله‌ى اصلى، مسئله‌ى قدس است؛ مسئله‌ى اصلى، مسئله‌ى قبله‌ى اوّل مسلمین، مسجدالاقصى است؛ اینها مسائل اصلى است.۱۳۹۳/۰۹/۰۴




نگذارید قضیّه‌ى فلسطین و قدس شریف و مسئله‌ى مسجدالاقصى به دست فراموشى سپرده بشود؛ آنها [سرویس‌هاى جاسوسى آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستى ]این را میخواهند.۱۳۹۳/۰۹/۰۴



امام خامنه ای



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۶
گفتمان ساز
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۰ ق.ظ

ویژگی یاران مولا



 امیرالمؤمنین فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛(۱) بعد از آنکه شیوه‌ی زندگی خود را - که در آن مقام والا، با آن همه امکانات، با آن‌چنان زهدی زندگی میکند - بیان کرد، فرمود: شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید؛ امّا میتوانید به من کمک کنید؛ با چه چیزی؟ «بِوَرَعٍ»، با ورع خودتان، با پرهیز خودتان از گناه، با اجتهاد و کوشش و تلاش خودتان؛ اینها وظیفه‌ی من و شما است. هدفها را برای ما ترسیم کردند، هم هدفهای فردی و شخصی را، هم هدفهای اجتماعی و سیاسی و کلّی را. در هدف شخصی، رسیدن به اوج مقام کرامت انسانی هدف والای ما است؛ همه هم وعده داده شده‌اند که بتوانند این پرواز بلند و بی‌حد را انجام بدهند؛ توانایی شما جوانها از ماها هم بیشتر است. این اهداف شخصی است.
اهداف بزرگ اجتماعی، ایجاد حیات طیّبه‌ی اسلامی و جامعه‌ی اسلامی [است‌]؛ جامعه‌ای که افراد خود را فرصت بدهد که بتوانند به‌سوی این هدف حرکت کنند: جامعه‌ی آباد، جامعه‌ی آزاد، جامعه‌ی مستقل، جامعه‌ی دارای اخلاق والا، جامعه‌ی متّحد، یکپارچه، جامعه‌ی متّقی و پرهیزگار؛ اینها اهداف جامعه‌ی اسلامی است. دنیایی که مقدّمه‌ی آخرت است، دنیایی که انسان را ناگزیر به بهشت میرساند، ایجاد یک چنین دنیایی هدف کلان اجتماعی و سیاسی اسلام است؛ اینها را در مقابل ما ترسیم کردند. راه آن چیست؟ چه‌جور میشود به این هدفها رسید؟ همین‌طور که فرمود: «اَعینُونی» - فرمایش، فرمایش امیرالمؤمنین است - به من کمک کنید؛ یعنی آنچه را که امیرالمؤمنین در زندگی خود و تلاش و جهاد خود، همه را در این راه مصرف کرد، و آن عبارت است از ایجاد چنین دنیایی برای بشریّت در طول تاریخ؛ کمک کنید به من که این هدف انجام بگیرد. چه‌جور «بوَرَعٍ»، با ورع؛ «وَ اجتِهادٍ»، با کوشش، با تلاش، تنبلی ممنوع است، بیکارگی ممنوع است، خسته شدن ممنوع است، مأیوس شدن ممنوع است. این حرکت عظیم وقتی انجام بگیرد، آن‌وقت شما دل مبارک فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله علیها) را شاد میکنید، دل امیرالمؤمنین را شاد میکنند؛ چون آنها برای همین هدف آن همه تلاش کردند، آن همه مجاهدت به‌خرج دادند.
دیدار مداحان اهل بیت علیه السلام ۱۳۹۳/۰۱/۳۱
 

علی‌بن‌الحسین(علیه‌السلام) به یکی از کتابهای علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السلام) نظر می‌کرد - لابد کتابی از دستورات امیرالمؤمنین بوده، که آن دستورات طبق عمل و زندگی عملی خود آن بزرگوار بوده است - «فیضرب به الارض»؛ کتاب را روی زمین گذاشت، «و یقول من یطیق هذا؟» چنین عملی را چه کسی طاقت می‌آورد؟
یعنی امام سجاد که سیدالعابدین و زین‌العابدین است، در مقابل عمل و عبادت و زهد امیرالمؤمنین احساس عجز می‌کند. خود آن بزرگوار هم در نامه به عثمان‌بن‌حنیف فرمود: «الا و انکم لاتقدرون علی ذلک»؛ شما نمی‌توانید به این سبکی که من عمل می‌کنم، عمل کنید. واقعا هم انسان وقتی نگاه می‌کند، آنچه از امیرالمؤمنین نقل شده، دهشت‌آور است.

سخن در این نیست که کسی یا جامعه‌یی بتواند خود را همگون و همسان با علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) بکند؛ سخن در پیدا کردن جهت حرکت جامعه و اشخاص، مخصوصا زمامداران و اولیای امور در نظام اسلامی است.
بیانات در خطبه‌های نمازجمعه ۱۳۷۰/۰۱/۱۶
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۰
گفتمان ساز
يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۲ ق.ظ

ملت مقتدر



ملتی که ماه رمضان دارد، خدا را دارد؛

ملتی که محرم را دارد، مجاهدت و شهادت را دارد

و ملتی که مجهز به ابزار مجاهدت و متکی به‌خداست،

هرگز مغلوب نخواهد شد.


۱۳۸۳/۰۸/۲۰امام خامنه ای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۲
گفتمان ساز
شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۰ ب.ظ

خیانت


آن کسانی که امروز سعی میکنند از این هیولا - که سیاستهای آمریکایی و سیاستهای بعضی از دنباله‌روان آمریکا است - یک چهره‌ی موجّهی معرّفی کنند، اینها دارند خیانت میکنند؛ اینها دارند جنایت میکنند. 

مقام معظم رهبری امام خامنه ای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۷:۵۰
گفتمان ساز
شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۹ ق.ظ

ایمان آگاهانه


طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن | خلاصه‌ی جلسه سوم: ‫ایمان آگاهانه

فقط ایمان آگاهانه باقی می‌ماند

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن علیه‌السلام  مشهد جلساتی با عنوان «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن» داشته‌‌اند و طی آن به «تبیین پایه‌های تفکر اسلامی» بر مبنای آیات قرآن پرداخته‌اند. ایشان با اشاره به اهمیت این مباحث گفته‌اند: «این جلسات، پایه‌های فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی است.» ۸۱/۴/۴ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان، گزیده‌ای از هفت جلسه‌ی ابتدایی این سخنرانی‌ها را که به بحث «ایمان» اختصاص داشته به مرور منتشر می‌کند.
 
«ایمان از روی آگاهی» نامی است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای سخنرانی روز چهارم ماه رمضان سال ۵۳ در مسجد امام حسن علیه‌السلام مشهد انتخاب کرده‌اند. آیه‌ی ۲۵۸ سوره‌ی بقره اولین آیه‌ی انتخاب‌شده برای این جلسه و از آیات معروف قرآن است: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ ...» پیامبران خود به آنچه به آنها نازل شده، ایمان آورده‌اند و مانند رهبران سیاسی نیستند که به آنچه می‌گویند ایمان لازم را نداشته باشند. بحث با مطرح‌کردن سه نوع ایمان دنبال می‌شود: ایمان متعصبانه، ایمان مقلدانه، و ایمان آگاهانه. تنها ایمان سعادت‌بخش‌ که تا پایان عمر با انسان همراه است، «ایمان آگاهانه» است. چند نکته پیرامون کلمه‌ی «اولی‌الالباب» یکی از موضوعات جذاب این سخنرانی است: اولی‌الالباب یعنی خردمندان. اما در فرهنگ قرآنی به کسی که زرنگی‌های رایج در روابط اجتماعی را دارد خردمند نمی‌گویند. امام جماعت آن روزهای مسجد امام حسن علیه‌السلام در این جلسه تعریف دیگری از واژه‌ی خردمند بر مبنای قرآن ارائه می‌دهند.
دریافت جدول: عکس | PDF

 
خلاصه‌ی جلسه‌ی سوم: ایمان آگاهانه
فقط ایمان آگاهانه باقی می‌ماند
آیات این جلسه آیات ۲۵۸ سوره‌ی بقره و ۱۹۰ تا ۱۹۲ سوره‌ی آل‌عمران
واژگان کلیدی: ایمان پیامبران فهمیدن دین خردمندان
ایمان متعصبانه ایمان مقلدانه ایمان آگاهانه
آیه نکات کلیدی
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ
 ﴿بقره: ۲۵۸﴾


پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل گشته، مؤمن و گرویده است و مؤمنان همه ایمان آورده‌اند به خدا و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش (و گویند) میان هیچ یک از پیامبران او تفاوت نمی‌گذاریم (همه را فرستاده و مأمور خدا می‌دانیم) (پذیرش وحی) و گویند: شنیدیم (فهمیدیم) و فرمان بردیم ... مغفرت تو را جویائیم - پروردگارا! و بازگشت همه به‌سوی توست.
 
۱. اولاً ایمان یک خصلت برجسته‌ی پیامبران خدا و مؤمنان و دنباله‌روان آنهاست؛ ایمان داشتن، باور داشتن به رسالت خود. فرق میان رهبران الهی مانند راه‌روِ این راه به آنچه می‌گوید و گامی که برمی‌دارد، با همه‌ی وجودش صمیمانه مؤمن است. درحالی‌که سیاستمداران عالم، احیاناً سخنان زیبایی و بیانات دلکش و شیوایی ممکن است داشته باشند، اما به آنچه می‌گویند، ایمان ندارند.
 نتیجه‌گیری: ایمان و باور، خاصیت وابستگان به دعوت اسلام است. آدم‌هایی که ایمان و باوری ندارند و فقط چون دیگران رفتند، اینها هم احتیاطاً دارند می‌روند، اینها در قلمروی فکر اسلامی داخل نیستند. رودربایستی هم ندارد. ایمان لازم است.
۲. سمع، یعنی شنوایی. حالت شنوایی، غیر از گوش است، گوش به‌معنای یک عضو بدن، با لفظ اُذُن در عربی تعبیر می‌شود. وقتی می‌گویند سمعنا یعنی ما با تمام وجود فهمیدیم که آنچه را که خدا برای ما معین کرده و فرستاده بود. و اطاعت ما از روی روشنی و آگاهی و سمع بود.
ایمان دو جور است: یک جور ایمان مقلدانه و متعصبانه. از بعضی‌ها اگر بپرسی، از کجا گفتی که پیغمبر اسلام حق است؟ هیچ نمی‌دانند. چون مردم کوچه و بازار و پدرها و معلم توی مدرسه می‌گویند پیغمبر حق است، این هم می‌گوید پیغمبر حق است. البته ایمان هم دارد. یعنی باورش آمده که پیغمبر حق است. اما این باور از روی تقلید و چشم‌بسته به‌دست آمده است. این ایمان مقلدانه است.
ایمان متعصبانه هم مثل همین ایمان ایمان مقلدانه است؛ که بعضی‌ها حاضرند العیاذبالله به پیغمبرهای دیگر بی‌احترامی کنند، برای خاطر دلخوشی پیغمبر ما! چون فلان عمل را ما مسلمان‌ها انجام می‌دهیم درست است و چون دیگران فلان عمل دیگر را انجام می‌دهند، غلط است. یک ایمانی دارد، اما این ایمان متکی به دلیل نیست، فقط از روی تعصب است.
ایمان مقلدانه و متعصبانه در اسلام، هیچ قیمتی ندارد. یکی از دلایل این بی‌ارزش بودن، این است که ایمان وقتی از روی تقلید و تعصب بود، زائل شدنش هم به‌آسانی کسبِ خودِ ایمان تقلیدی، آسان است.
برادران! ایمان ارزشمند، ایمان آگاهانه است، ایمان توأم با درک و شعور است، ایمانی است که از روی بصیرت و چشم باز و بدون ترس از اشکال به‌وجود آمده باشد.
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ
﴿آل‌عمران:١٩٠﴾

به یقین در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانه‌های روشنی است برای خردمندان.
 
این نشانه‌ها (آیات) برای چه کسانی است؟ برای گیج‌ها؟ برای بی‌هوش‌ها؟ برای آنان‌که نمی‌اندیشند؟ ابداً. لأولی‌الألباب. برای خردمندان. خردمند. آن‌که دارای خرد و نیروی فهمیدن است و آنان همه‌ی مردمند، در صورتی که فکر و هوششان را به‌کار بیندازند. 
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّـهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
﴿آل‌عمران:١٩۱﴾

آنها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و به‌یک پهلو خوابیده یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند (و به‌دل و زبان می‌گویند) پروردگار ما! این همه را به بیهودگی نیافریده‌ای و تو از بیهودگی‌ها منزه و پیراسته‌ای! پس ما را از شکنجه‌ی آتش محفوظ بدار.

رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ ۖ وَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ
﴿آل‌عمران:١٩۲﴾

پروردگار ما! بی‌گمان هر که را با آتش درافکنی، زبون و سرافکنده‌اش ساخته‌ای. و ستمگران را هیچ یاور و مددی نیست.
۱. اگر مردم معمولی بخواهند خردمندان را معرفی کنند می‌گویند خردمند آن کسی است که در همه‌ی امور زندگی‌اش پیشرو است، در هیچ کار سرش کلاه نمی‌رود، در کاسبی‌ها، در پلتیک‌ها، در سیاست‌بازی‌ها، در معارضه‌ها و مقابله‌های با حریف‌ها، همه‌جا دستِ او روی دست حریف‌هاست. قرآن اما چون هیچ یک از این بازیگری‌ها را قبول ندارد، چون ارزش واقعی را برای انسان، اتصال و ارتباط با خدا می‌داند، خردمند را به این صورت معرفی می‌کند: خردمند از نظر قرآن آن کسی است که این عالی‌ترین ارزش‌ها را بیش از همه چیز و همه کس مورد نظر داشته باشد. «الذین یذکرون» خردمندان آن کسانی‌اند که یاد می‌کنند خدا را... در همه حال به یاد خدایند. اما این به یاد خدا بودن به‌معنای یک حالت عرفانی خلصه‌آمیز درویش‌مآبانه نیست... یاد خدا بودن فعال. یاد خدا بودنی که عمل محسوب می‌شود.
۲. خردمندان آن کسانی‌اند که در حال تفکر باشند، بعد که این تفکر و اندیشمندی را انجام می‌دهند به زبان دل و زبان ظاهر می‌گویند پروردگار ما! این را به بیهوده نیافریده‌ای. منزهی تو از این کار که به بیهوده بیافرینی؛ یعنی مهم‌ترین و اساسی‌ترین نقطه‌ی ایدئولوژی.
هر ایدئولوژی زندگی‌ساز، نقطه‌ی اساسی‌اش این است که من اینجا برای کاری هستم... پس من مسئولیتی دارم و در این نظم عجیب یک جایی هم من دارم که اگر آنجا کار را به‌صورت درست و صحیح، آن عمل را آن‌چنانی که تو خواسته‌ای انجام ندهم، این نظم را خراب کرده‌ام.
 
رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ... ﴿آل‌عمران:١٩۳﴾
پروردگار ما! (به‌گوش دل و با تفکر در پدیده‌های خلقت) صدای نداکننده‌ای را که به ایمان فرامی‌خواند (و می‌گفت) به پروردگارتان ایمان آورید، شنیدیم و در پاسخ به این ندای تکوین، ایمان آوردیم ...
آن کسانی که ندای منادی را شنیدند که برای ایمان ندا می‌کرد و بعد ایمان آوردند، چه‌جور ایمانی آوردند؟ یک نفر گفته ایمان بیاورید، آن وقت ایمان آوردید. نه؛ اینها همان اولی‌الالبابند، همان متفکرانند. این منادی ممکن است به ظاهر پیغمبری باشد، اما در باطن، پیامبر عقل و تفکر و بینش آنها است که آنها را به سوی ایمانِ به خدا فرامی‌خواند و دعوت می‌کند. پس منادی به آنها گفته ایمان بیاورید و آنها از روی درک و شعور و آگاهی کامل ایمان آوردند. این‌جور ایمانی در اسلام مطلوب است: ایمان آگاهانه.
وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ
﴿مائده:۱۰۴﴾
و چون به آنان گفته شود که بیایید و آنچه را خدا فرستاده و پیامبر می‌آموزد، بیازمائید و بفهمید گویند: راه و رسمی که پدران خود را بر آن یافتیم ما را بس! ولو پدرهایتان هیچ چیز نمی‌فهمیدند و هیچ راهی نمی‌یافتند، بازهم شما از آنها تقلید می‌کنید؟
چون ایمان آگاهانه از نظر اسلام مطلوب است و خدای متعال ایمان ناآگاهانه را قبول ندارد و ارج و ارزشی برایش قائل نیست؛ لذا چندین جای قرآن، ایمان‌های کورکورانه‌ی مقلدانه‌ی متعصبانه، که غالباً هم این‌جور ایمان‌ها آدم را با مغز به زمین می‌کوبند، این چنین ایمان‌هایی را با شدت توبیخ می‌کند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بخشی از بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در ۵۳/۰۶/۳۰ در مسجد امام حسن علیه‌السلام مشهد:
آن ایمانی که فلان مرد مسلمان دارد، ]که[ برای نگه داشتنش باید بگوییم روزنامه نخواند، فلان کتاب را نخواند، در کوچه‌بازار راه نرود، با فلان کس حرف نزند، سرما و گرما نخورد، آفتاب و مهتاب نبیند، تا بماند؛ این ایمان، متأسفانه نخواهد ماند. ایمانی لازم است که آن‌چنان آگاهانه انتخاب شده باشد که در سخت‌ترین شرایط هم آن ایمان از او گرفته نشود. «اِلّا مَن أُکرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالإِیمانِ» (نحل۱۰۶) آیه‌ی قرآن می‌گوید: اگر در زیر شکنجه، برای خاطر آنکه دشمن را از خود، لحظه‌ای منصرف کنی، یک جمله گفتی، بگو، ایمان تو ایمانی نیست که با شکنجه از قلبت زائل بشود. آن ایمانی که خَبّاب‌بن اَرَت دارد، آهن را داغ می‌کردند به گردنش می‌چسباندند، شوخی نیست، آهن گداخته را به بدنش نزدیک می‌کردند و به پوست بدنش می‌چسبانیدند، او به‌خاطر آن ایمان آگاهانه‌ی عمیقش، دست برنمی‌داشت، ایمان این است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۵:۰۹
گفتمان ساز
شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۹ ق.ظ

نیازهای انسان


طریق الهی شدن نیازهای انسان

حالا سوال این است که چطور می شود انسان همه نیازهایش و ارضاء نیازهایش، گرسنگی و رفع گرسنگیش، احتیاجات غریضی و رفع غریضه اش، صراط محبت شود؟ چطور می شود خوردن انسان بشود صراط محبت؟ چطور می شود خوابیدن انسان، دوستی و دشمنی او و بیع و تجارتش به محبت و معرفتش اضافه کند؟ به تعبیر دیگر چطور می شود همه محیط زندگی انسان بشود مسجد، و همه حالات انسان بشود صلاة «الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُون»(معارج/23)، یک راه بیشتر وجود ندارد که قرآن به آن اشاره کرده است. خداوند در آیه نور می فرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(نور/35)، الله تبارک و تعالی نور همه عوالم و کائنات است. بعضی از بزرگان این آیه را به جریان خلقت تفسیر کردند اما با توجه به روایتی از امام رضا تلقی من این است که آیه به جریان هدایت اشاره دارد و اصلا ربطی به جریان خلقت ندارد. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ قَالَ هُدَى‏ مَنْ‏ فِی‏ السَّمَاوَاتِ‏ وَ هُدَى مَنْ فِی الْأَرْض‏»(9)، هدایت همه عوالم با خداست و اوست که همه را هدایت می کند «رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه/50)‏. خدای متعال در آیه نور می فرماید: شما به این نور، بدون حجاب نمی رسید، مگر با رسیدن به مثَل آن. بله، خداوند به پیامبر نور عظمت خودش را بی حجاب ارائه کرده است «اَرَى‏ رسوله‏ من‏ نور عظمته ما احبّ»(10)، به امیرالمومنین هم همین طور «ما رأیت شیئا إلا و رأیت‏ الله‏ قبله‏ أو بعده أو معه»(11)، حضرت علی می فرماید: هیچ چیز را ندیدم الا این که قبل و بعد و همراه او خدای متعال را دیدم.

اما قرآن هنگامی که می خواهد ما را راهنمایی به سوی نور کند می فرماید: «مَثَلُ نُورِه»، این نور یک مثل دارد و شما باید به سراغ آن بروید، خدای متعال مِثل ندارد ولی مثَل دارد «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ‏ الْأَعْلى»(نحل/60)‏. در زیارت جامعه کبیره آمده است که «وَ الْأَمْثَالُ‏ الْعُلْیَا»، ائمه امثال الله هستند.

در ادامه خدای متعال خود این مثل را تشبیه می کند و می فرماید: «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاة»، مثل نور، مثل مشکاه است. یک نکته کلیدی را این جا عرض کنم، هرچه شما در عالم حس می بینید، مثل زمین، خورشید، دشمنی، دوستی و ...، اینها مثَل پیش روی شما است و کسی اهل عبرت است که از این مثل به ممثل برسد. در روایات ممثل این مثل ها توضیح داده شده است، فرمود: «والشمس» نبی اکرم هستند که با آن همه کائنات روشن می شود، «والقمر» امیرالمومنین هستند، ستاره ای که شما با آن راهنمایی می شوید «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُون»(نجم/16)، نبی اکرم(ص) است. بارانی که از آسمان می بارد و زمین مرده را زنده می کند یک مثل است، در واقع سرزمین وجود ما مثَل آن سرزمینی است که اگر باران هدایت الهی بر آن بارید حاصلخیز می شود و گرنه کویری بیش نیست. این مثل ها کلید فهم قرآن هستند و اهل عبرت آنهایی هستند که از مثل های قرآن می گذرند. قرآن وقتی می خواهد معاد را توضیح بدهد می فرماید: نگاه کنید به این که چگونه ما به وسیله باران زمین مرده را زنده می کنیم «کَذلِکَ تُخْرَجُون»(زخرف/11)، ما شما را نیز این گونه زنده می کنیم. «کَذلِکَ تُخْرَجُون»، شاید معنای باطنی آیه این باشد که رحمت الهیست که بر زمین می بارد و زمین را زنده می کند و این یک مثل است برای اینکه خدا رحمت های دیگری دارد که وقتی ببارد شما زنده می شوید،، سر از قبرهایتان بر می دارید و کفن پاره می کنید.

مثل دیگری در قرآن آمده است که در جنگ بدر بارانی آمد که سپاه اسلام با آن نشاط و انبساط پیدا کرد، ممثل این مثل آن است که فرمود: «سماء نبی اکرم و ماء امیرالمومنین است». همه عالم مثل است و «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاس»(نور/35)، این مثل ها برای همه است ولی نورش برای «مَنْ یَشاءُ» است.

بنابراین قرآن می فرماید: نور الهی مثَلی دارد که مِثل یک چراغ دان است. چراغ دان های قدیم خزینه ای داشت که در آن روغن می ریختند، بهترین روغن هم روغن زیتون بود. روغن های زیتون هم مختلف بود، بعضی ها هیچ آمیختگی ای نداشت و خالص خالص بود و بدون این که دود دهد روشن می شد. فتیله ای هم در آن بود که حباب بلورینی روی آن می گذاشتند تا باد خاموشش نکند. می فرماید مثل نور الهی مثل چراغ دانی است که در آن فتیله ای است و روغن زیتونی در آن است. روغن زیتونی وجود دارد که از یک درخت زیتونی گرفته شده که در وسط باغ بوده است، نه در شرق و غرب باغ، بنابراین همیشه آفتاب می خورده و روغن مصفایی دارد و همین که شعله به آن می خورد شعله ور می شود، این مثل است، فرمود: «مثل نور الهی خود نبی اکرم است. این مثَل، مِثل چراغ دان است و این چراغ دان قلب نبی اکرم است، آن چراغی هم که در آن روشن می شود نبوت است». بعضی روایات این آیه را به گونه ای دیگر تفسیر کرده اند، فرمود: «مثل نور نبی اکرم هستند، مشکاه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است که قلب نبی اکرمند، مصباح امام حسن و امام حسین هستند، زجاجه، یعنی آن حباب بلورین هم خود حضرت زهراست؛ در واقع ایشان هم چراغ دان و هم حباب ائمه هستند «وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّةِ»(12)، هم انوار ائمه از او ساطع می شود هم محافظ ائمه است.

پس یک طرف «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض»(نور/40)، است که آنها ائمه جور و اولیاء طاغوت هستند، آنها فضای عالم را تاریک می کنند و اگر کسی در ولایت آنها قرار گرفت خوردن، خوابیدن، راه رفتن و حتی نماز خواندنش هم می شود جهنم. بی تردید نماز پشت سر بنی امیه عین جهنم است، کسی که پشت سر مروانی نماز می خواند که شرب خمر کرده و نماز صبح را چهار رکعت می خواند و می گوید حالم خوب است می خواهید امروز بیشتر هم برایتان بخوانم، این نماز عین جهنم است. اگر کسی در فضای ولایت آنها قرار گرفت آن ها همه نیازهایش را به طرف جهنم می برند. نیاز را ایجاد می کنند، ارضاء هم می کنند؛ اما نیاز و ارضایی که زیر چتر ولایت آنها است سیر در وادی جهنم و وادی بوار است. این طرف هم محیط نور است؛ اگر کسی در محیط نور آمد همه نیازهایش ارضاء می شود ولی همه نیازهایش رحمت و نور و هدایت می شود. پس انبیاء روی هیچ نیازی خط نمی کشند، مهم این است که این نیاز در کدام محیط برود، اگر در محیط ولایت اهل بیت رفت می شود بهشت و نور؛ خوردن، خوابیدن ،ازدواج کردن و ... یک مناسک خاص پیدا می کند. یعنی اگر کسی می خواهد زیر چتر نبی اکرم ازدواج کند آداب دارد، می خواهد بخورد، بخوابد، روابط اجتماعی داشته باشد، همه این ها آداب خاص خود را دارد. آن طرف هم آداب دارد مگر الان این کفار برای دنیا هزاران قانون نگذاشتند، این قوانین قوانین ولایت آنهاست؛ اگر کسی زیر قوانین آنها زندگی کرد، نماز خواندنش هم ظلمت است. نماز در مسجد زرار آدم را جهنمی می کند اما خوردن در محیط ولایت امیرالمومنین آدم را بهشتی می کند.

خدای متعال وقتی آیه نور را توضیح می دهد می فرماید‏: «بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه»(نور/36)، این نور در خانه هایی آمده است که خدا اجازه رفعت به آن ها داده است. اگر می خواهی سیر در وادی توحید داشته باشی و قدم به قدم به خدا نزدیک شوی باید در این خانه بیایی، سقف این خانه باز و به عالم الهی متصل است. فرمود: «سقف خانه ما به عرش الهی و از آن جا به عالم بالا بند است». سقف حرم امام رضا فوق عرش خدا است. این که در روایت دارد: «مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بِشَطِّ فُرَاتٍ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ‏ فَوْقَ‏ عَرْشِه»(13)‏، یعنی سقف حرم امام حسین فوق العرش است، و این خانه ها سقف ندارد.

فرمود: این نور در خانه هایی آمده است که خداوند به آن ها اجازه رفعت و ذکر داده است «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه»، و اگر پایت را از این خانه بیرون گذاشتی وارد وادی غفلت و هبوط می شوی. بزرگانی در این خانه هستند که صبح و شام خدا را تسبیح می کنند «یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال». «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»(نور/37)، اهل این خانه اهل خوف هستند، تجارت و بازارشان هم سجده است و هیچ کاری آنها را از ذکر خدا غافل نمی کند. پس راه این که خوردن من تبدیل به ذکر شود این است که در این بیت وارد شوم، این که کسی خیال کند خودش ریاضت می کشد، موحد می شود و خودش، خودش را تهذیب می کند و صفات رذیله را دور می کند، خودش چشم و گوش و قلب و سر خود را کنترل می کند و آن ها را به خدا می رساند؛ اینها اوهامی بیش نیست. اگر کسی این گونه فکر کرد شیطان و اولیاء طاغوت در کمندش نشسته اند. «وَلَایَةُ عَلِیِ‏ بْنِ‏ أَبِی‏ طَالِبٍ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(14)‏، ولایت تفسیر همین کلمه است چرا که مقصود از کلمه لفظ آن نیست. محیط ولایت ائمه(علیهم السلام) بیت النوری است که هر کس آنجا وارد شد می شود «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»، مثل این که هیچ چیز سلمان را از ذکر خدا باز نمی دارد، هیچ چیز اصحاب سیدالشهداء را با اینکه در صحنه جنگ هستند از ذکر خدا باز نمی دارد. بنابراین راه این که همه نیازهای ما سجده شود و با هم متوازن رشد کند، ورود به وادی ولایت است.

دستگاه باطل، ایجاد کننده نیازهای دروغین در انسان

دستگاه باطل بعضی از نیازهای انسان را حذف می کند و بعضی دیگر را کاریکاتوری رشد می دهد. من سوال می کنم، در غرب چند صد نوع ماست و پنیر با اسانس های مختلف وجود دارد، اما آیا واقعا انسان این همه نیاز به خوردن دارد؟ این هم رقص و دانس و انواع تحریک به غریضه، اما آیا واقعا انسان آنقدر غریضه اش نیاز دارد؟ اگر این جهنم را بادش زدی «هَلْ مِنْ مَزیدٍ»(ق/30)، آن بلند است. آیا انسان نیاز دارد که سالی 25 جفت کفش بخرد که زن های انگلیس می خرند؟ آیا انسان به 500 رقم سیگار، یکی بلند و یکی کوتاه با اسانس های مختلف نیاز دارد؟ یا این نیاز های دروغین است، آیا فقط کراک است که غرب ما را به آن معتاد می کند یا این اکل و شربی هم که ما را به آن معتاد کرده دروغ است؟! کار را به جایی رسانده اند که پزشکان نامه نوشتند که آقا در این روزهای طولانی روزه گرفتن برای کلیه ضرر دارد، طیب الله انفسکم، منتظر بودیم همین یک فرمایش را شما بفرمایید! واقعا این اکل و شربی که در علم تغذیه گفته می شود نیاز ماست؟! این که هنر را به این دانش ها ضمیمه می کنند و انواع خوردنی و پوشیدنی برای ما درست می کنند، آیا ما این همه تجملات می خواهیم؟! اینها نیاز های ماست یا همه اش مثل مواد مخدر است؟! بله، آن کسی که معتاد به مواد افیونی است از آن لذت می برد و اگر از او بگیری می گوید عجب ظلم عظیمی! نتیجه این اعتیاد آن است که چون در دنیا از شجره زقوم و از ولایت آن ها خوردی در آخرت هم باید شجره زقوم بخوری «وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلینٍ»(الحاقه/36)، باید چرک و خون بخوری؛ ولی اگر در وادی ولایت امیرالمومنین داخل شدی، هیچ کدام از نیازهایت خط نمی خورد بلکه همه نیاز ها متوازن و به طریق قرب تبدیل می شود، مثلا نکاحی که ما گاهی به نظرمان می آید یک نیاز حیوانیست، در بهشت هم وجود دارد، در همین دنیا هم ببینید غسلش چقدر ثواب دارد! چون هنگامی که نیاز در محیط درست آمد رشد می آورد.


حجت الاسلام میرباقری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۲:۱۹
گفتمان ساز
يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ب.ظ

سید الشهدای انقلاب اسلامی

10 شاخص تشکیلات اسلامی / شهید دکتر بهشتی



 آنچه می‌آید  توصیه‌ی تشکیلاتی شهید بزرگوار آیت الله دکتر بهشتی است که حدود 30 سال پیش در جمع انجمن‌های اسلامی سازمان بهزیستی بیان شده است.

ما برای این‌که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی‌شک باید متشکل باشیم. رابطه‌های ایمانی، اعتقادی، علمی، و دینی سازمان‌نیافته، برای رسیدن به "بخشی" از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب می‌تواند کافی باشد؛ ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمان‌های یک انقلاب کافی نیست... ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم؛ اما شرط آن این است که:

1. تشکل باید پاسدار ارزش ها باشد، نه پاسدار خود. نگهبان ارزش‌ها باشد، نه نگهبان خود.

2. تشکل باید سازنده‌ی ما، آسان‌کننده‌ی خودسازی برای ما و کمکی به «سیر الی الله» برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد.

3. شرط سوم، این‌که این تشکیلات به درد مردم بخورد، نه این‌که یک باری باشد بر دوش این جامعه.

برادرها و خواهرهائی که بار سنگین مسئولیت‌ها را بر دوش دارید و چشم‌ها در انتظار نتایج تلاش‌های به‌هم‌پیوسته‌ی شماست، خوش آمدید!

شماها در اقلیت هستید و دیگر نمی‌خواهیم تعارف بکنیم که اقلیت هستیم. شما اقلیت مؤمن می‌خواهید چه کار کنید؟ می‌خواهید بر ستون قدرت دولت تکیه کنید و بگویید بله، امروز دیگر دولت، دولت ماست؟ می‌خواهید بر ستون قدرت دولت پیروز انقلاب تکیه کنید و کارهایتان را پیش‌ببرید؟ نظر ماها این است که شما یک اقلیتی باشید که تکیه‌ کنید بر:

1. ایمان هر‌چه قوی‌تر به آرمان‌تان و به کارتان؛ نگذارید این ایمان در شماها خدای ناکرده پژمرده و ضعیف شود. این ایمان باید روز به روز تقویت‌گردد.

2. برنامه‌های عملی‌ای که در‌آن، تفوق و برتری کارکرد ساختار اسلامی و نیروهای مؤمن به چشم بخورد؛ باید به‌گونه‌ای باشد که خواهر مسلمان و برادر مسلمان ما که از یک هم‌سن‌ و همکلاسی و هم‌رتبه‌ی غیر‌مسلمانش در مقام عمل دینی صالح‌تر است، در مقام عمل اجتماعی نیز سودمندتر باشد. اگر عمل شما به حال مردم سودمند واقع شو‌د، ماندنی خواهید بود. این بیان قرآن است. «فاما الزبد فیذهب جفاءً و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» [کف می‌رود و آن‌چه برای انسان‌ها سودمند است می‌ماند. سوره‌ی مبارکه رعد/ آیه 17] سودمندی بیشتر ما باعث پیروزی ماست. به همین جهت در خودسازی فردی و جمعی انجمن‌هایتان باید طوری برنامه‌ریزی کنید که در صحنه‌ی خدمت به مردم بدرخشید؛ نه برای تعریف مردم بلکه برای خدا.

3. ارتباط‌تان را قوی کنید؛ وقتی یک عده در اقلیت هستند، باید بکوشند تا به کمک ارتباطات گسترده، یک جمع بزرگتر شوند. وقتی‌که همه یک‌جا جمع هستید، احساس دلگرمی و قدرت بیشتر می‌کنید.

4. جذب عناصر جدید؛ گاهی دافعه خیلی قوی است؛ اما جاذبه چندان قوی نیست. مسلمان، هم دافعه دارد و هم جاذبه. شما باید جاذبه‌تان زیاد باشد. باید کلامتان و رفتارتان چنان باشد که اطرافیانتان را یکی یکی جذب ‌کنید. اصلاً باید برنامه داشته باشید برای جذب آنها. مبادا فکر کنید که اینهایی که با ما مخالف هستند دیگر کارشان خراب است و درست‌شدنی نیستند. خیر، انسان تغییر‌ می‌کند. خیلی‌ها آدم‌های خوبی هستند، می‌لغزند و بد می‌شوند. خیلی‌ها آدم‌های بدی هستند و در اثر ارشاد و معاشرت خوب می‌شوند. تعالیم اسلام یادتان نرود. اسلام می‌گوید تا آخرین لحظات حیات، درِ توبه باز است.

5. انضباط؛ هر کار دسته‌جمعی‌ای که انجام می‌دهید باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمان‌ها به انضباط مقدار کمی بها می‌دهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها‌ بدهیم. اما نظم فرعونی نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم ما باید الهی، سازنده و نورانی باشد.

6. شناسایی و کشف استعدادها؛ کشف عناصر مدیر و به دردخور که بتوانند پستهای کلیدی و مؤثر را با لیاقت اداره کنند. گاهی ما یک فرد متدین و خوبی را می‌‌گذاریم رأس کاری ولی چون توانایی‌اش ضعیف است، اثر بدی می‌گذارد. شما باید مدیرهای مومن و متعهد 10 سال آینده را، هم کشف کنید و هم بسازید.

7. معلوماتتان را ببرید بالا در کنار مطالعات اسلامی؛ مطالعاتتان باید اسلامی باشد، فنی هم باید باشد. هر کدام از شما وظیفه‌ی شرعی‌تان است که در هفته یک مقدار روی رشته‌ی خاص خودتان مطالعه‌ی فنی کنید، طوری که کاردانی و کارایی فنی شما رو به افزایش پیگیر و مستمر باشد.

8. شیوه‌های صحیح برخورد با دشمن و مخالف را یاد بگیرید؛ گاهی برادرها و خواهرها با جریانهای مخالف می‌خواهند برخورد کوبنده داشته باشند؛ اما طرز برخورد آنها طوری است که در جامعه محکوم می‌شوند. شیوه‌های برخورد باید صحیح باشد. باید درباره‌ی این شیوه‌های برخورد بنشینید و تبادل نظر کنید.

9. انتقاد از خویشتن؛ آیا هیچ وقت دور هم جمع می‌شوید بگویید این یک هفته نقایص و عیب کارم این بود. این کار را می‌کنید یا خیر؟ خوب، شروع‌کنید! هیچ اشکالی ندارد. «المؤمن مرآت المؤمن» یعنی چه؟ برادر و خواهر مسلمان باید آینه‌ی یکدیگر باشند. آینه یکی از کارهایش این است که عیب‌های آدم را می‌گوید. بنابراین هر هفته‌ای، دو هفته‌ای، یک ساعت دور هم بنشینیم با روی باز و گشاده‌رویی هر کسی اول عیب‌های خودش را بگوید بعد آنهایی که جا می‌ماند دیگران بگویند، بعد هم عیب جمعمان را بگوییم.

10. امید کامل به آینده؛ هیچ مسلمانی حق یأس و ناامیدی ندارد. آدم‌هایی که ایمان به خدا ندارند آنهایی هستند که از گشایش‌آفرینی خدا در تنگناها مأیوس می‌شوند. انسانهای مؤمن همیشه باید امیدوار باشند. آنقدر قرآن و اسلام به ما تعلیم می‌دهد که نه با یک غوره سردی‌تان بشود و نه با یک مویز گرمی‌تان."

برگرفته شده از farhangezendegi.blog.ir
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۶
گفتمان ساز