گفتمان انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی-نظام اسلامی-دولت اسلامی-جامعه اسلامی-تمدن اسلامی
مشخصات بلاگ

سال رونق تولید

ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، مى ‏دیدیم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولین بودند یا حتى خودشان مسئول یک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده‏ اند و خجالت مى‏ کشند که حقایق انقلاب را بر زبان جارى کنند یا آن‏ها را پیگیرى کنند یا به آن‏ها اهمیت بدهند! این براى یک جامعه خیلى بلاى بزرگى است‏.امام خامنه ای02/06/1387


برای خرید کتاب ها می تونید با شماره 09103858079تماس بگیرید.

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۴۳ ب.ظ

چمران ها


خدا این شهید عزیز را رحمت کند. اینجوری بود چمران. دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بیرودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود.

 من خودم میدیدم شلیک آر. پی. جی را که نیروهای ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر. پی. جی جزو سلاحهای سازمانی ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ی عربی آر. بی. جی هم میگفت؛ ماها میگفتیم آر. پی. جی، او میگفت آر. بی. جی. او از آنجا بلد بود؛ یک مقدار هم از یک راه‌هائی گیر آورده بود؛ تعلیم میداد که اینجوری آر. پی. جی را بایستی شلیک کنید. یعنی در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملی به طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ی عالی، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ی عملیات نظامی، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی میشود. دانشمند بسیجی این است؛ استاد بسیجی یک چنین نمونه‌ای است. این نمونه‌ی کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمی، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهای قلابی و تضادهای دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌ای برای اینکه امتداد عملی آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمی بیمعنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند:

 

با عقل آب عشق به یک جو نمیرود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم‌

 

 نه، او آب و آتش را با هم داشت. آن عقل معنوىِ ایمانی، با عشق هیچ منافاتی ندارد؛ بلکه خود پشتیبان آن عشق مقدس و پاکیزه است.

 خب، حالا توقعی که ما داریم و این توقع، توقع زیادی هم نیست، یعنی آن زمینه‌ای که انسان مشاهده میکند - این روحیه های پرنشاط شما، این دلهای پاک و صاف، این ذهنهای روشن، این جوّال بودن فکرهای شما که انسان در عرصه‌های مختلف از نزدیک شاهد است - این امید را و این توقع را به انسان میبخشد، این است که فرآورده‌ی دانشگاه جمهوری اسلامی - نه به نحو استثنا بلکه به نحو قاعده - چمران‌ها باشند؛ نه اینکه چمران‌ها یک استثنا باشند. این امید، امید بیجائی نیست.



خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش!‏

شهید دکتر مصطفی چمران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۴۳
گفتمان ساز
شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۳۸ ب.ظ

فروپاشی گفتمان غرب




گفتمان غرب در مورد زن، یک گفتمان کاملاً حساب‌شده‌ی سیاسی است؛ یعنی آن روزی که این فکر و این گفتمان درباره‌ی زن، در غرب آغاز به کار کرد و شروع کرد، یک محاسبه‌ی دقیقی پشت این وجود داشت. این البتّه به عنوان خبر نیست که من از روی اطّلاع و با استناد به اخبار بگویم، امّا مؤیّدات واقعی‌ای دارد که این تحلیل را تقویت میکند؛ یعنی از آغاز رنسانس در غرب و به دنبال آن حضور صنعت و پیدایش صنعت جدید در غرب، بتدریج این گفتمان غربی رشد پیدا کرد؛ و اوجش در روزگار ما است که البتّه این اوج همراه خواهد بود با انحطاط و نزول و ان‌شاءاللّه سرافکندگی و فروپاشی این گفتمان.(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از بانوان فرهیخته‌ی حوزوی و دانشگاهی1392/02/21)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۸
گفتمان ساز
جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۴۶ ب.ظ

سلام بر آقای تشنه لب



السلام علیک یا اباعبدالله

 

با روضه روزه های من افطار می شود

این روزی من است که تکرار می شود




یا علی اصغر


تکلیف نشد روزه به طفل و به مسافر

ای طفل مسافر تو چرا آب نخوردی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۶
گفتمان ساز
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۸ ب.ظ

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً


شهداؤنا أحیاء، کما أخبر الله تعالی: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاء عند ربهم یرزقون»  إنهم عند الله تعالی أحیاء یشهدون هذا العالم، و یرون أحداثه و مصائره، و یشاهدون أعمالنا أنا و أنتم. و یقلقون حینما نتعثر و لا نستطیع السیر وفق الهدایة و عندما نخفق فی إدارة أنفسنا و نسقط أرضاً. و عندما یکون فهمنا عمیقاً و نری و نضع خطواتنا بقوة و نسیر فی الطریق المستقیم و نقترب من الهدف فإنهم سوف یفرحون. حینما ینتصر الشعب الإیرانی فی مجال من المجالات فإن هذه الأرواح الطیبة ستفرح و تبتهج. و عندما یصاب الشعب بالتأخر و تعرض له مشکلة أساسیة عامة نتیجة غفلتنا و تقصیرنا فإنهم سوف یقلقون. و أقولها لکم، فی هذه الفترة التی نعیشها أوجد العدو هذه الجبهة الواسعة أمامنا و قد أصیب بالهزائم المتعاقبة، و یمکن للإنسان أن یحدس بأن شهداءنا الأبرار فرحون مبتهجون راضون.

شعب بهذا الانسجام و العظمة و رغم کل هذه الصعاب التی تحفّ طریقه و مع کل هذه العداوات الخبیثة المعاندة، عندما یواصل رغم کل ذلک مسیرته بهذه القوة و یقطع خطواته الراسخة و یتقدم نحو هدفه، فإنهم سوف یفرحون.. الروح الطاهرة للإمام سوف تفرح و تبتهج، و أرواح الشهداء الطیبة ستفرح.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۸
گفتمان ساز
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۱۴ ب.ظ

به دست بسته­ ی غواص­ هایمان سوگند


نصفِ تاریخ عاشقی، "آب" است

قصه هایی عمیق و پراحساس/

قصه هایی پر از فداکاری

قصه هایی عجیییب ،اما خاص:

 

1.قصه ی آبِ چشمه ی زمزم

زیرِ پاکوبه های اسماعیل/

2.قصه ی نیل و حضرت موسی

قصه ی آن گذشتنِ حسّاس

 

3.قصه ی حفظِ حضرت یونس

توی بطن نهنگ، در دریا /

4.یا که نفرینِ نوحِ پیغمبر

بر سرِ مردمِ نمک نشناس

 

5.قصه ی ظهر روز عاشورا

بستنِ آب روی وارثِ آن/

کربلا بود و یک حرم، تشنه

کربلا بود و حضرتِ عباس

.

.

.

بین افسانه های آب و جنون

قصه ی تازه ای اضافه شده:/

قصه ی بیست و هفت ساله ای از

صدوهفتادو پنج تا غواص...

 

نفیسه سادات موسوی


شهید، یعنى انسانى که در راه آرمان‏هاى معنوى کشته مى ‏شود و جان خود را- که سرمایه ‏ى اصلى هر انسانى است- براى هدف و مقصدى الهى صرف مى ‏کند و خداى متعال هم در پاسخ به این ایثار و گذشت بزرگ، حضور و یاد و فکر او را در ملّتش تداوم مى ‏بخشد و آرمان او زنده مى‏ ماند. این، خاصیت کشته شدن در راه خداست. کسانى که‏ در راه خدا کشته مى ‏شوند، زنده ‏اند. جسم آن‏ها زنده نیست؛ اما وجود حقیقى آن‏ها زنده است.(امام خامنه ای 25/ 05/ 1368)


امروز این 175 شهید میهمان دانشگاه تهران هستند.


حرف ما امروز :


به تشنه­ کامی عباس­ هایمان سوگند

 به دست بسته­ ی غواص­ هایمان سوگند


در این مجاهده کوتاه آمدن هرگز

و با یزید زمان راه آمدن هرگز





دانلود نماهنگ غواصان دریادل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۴
گفتمان ساز
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ

تشکیلات عاشورایی

اولویت در حفظ جان امام است



وَبَعْدَهُ لا کُنْت أَنْ تَکُونِی

 

جبرئیل  رسول خدا را آگاه می کند از قصد مشرکان برای کشتن او در شب هجرت.حضرت رسول(ص) علی(ع)را از ماجرا با خبر می کنند از علی می خواهند به جای ایشان در بستر بخوابد. علی سوال می کند یا رسول الله آیا دین من سالم می ماند؟ بله علی جان!از جانش سوال نمی کند، از دینش می پرسد.

آری علی خیلی وقت است که جانش را فروخته است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد» از مردم کسانی هستند که جانشان را برای رضای خدا می فروشند.

علی علیه السلام حاضر است جانش را بدهد تا جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حفظ شود و عباس علیه السلام چه خوب درس جان دادن برای ولی زمان را از پدرش آموخته است

اگر جان رسول الله بر جان علی اولویت دارد پس جان حسین هم بر جان عباس اولویت دارد. عباس از پدرش آموخته است که سپر بلای امام زمانش باشد.

«وَبَعْدَهُ لا کُنْت أَنْ تَکُونِی» ای عباس، بعد از حسین بهتر که نباشی!شایسته نیست امام تو در میدان قتال باشد و تو در آسایش.آری اولویت حفظ جان امام است.



کتاب جای خالی عباس، مروری بر رفتار های تشکیلاتی حضرت عباس علیه السلام

 

برای تهیه این کتاب می توانید با شماره 09138500419   تماس بگیرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۶
گفتمان ساز
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۲۹ ب.ظ

مدرسة الإمام الخمینی

النقطة الأولى فی مدرسة الإمام الخمینی هی إثبات الإسلام المحمدى الأصیل و دحض الإسلام الأمریکی. لقد وضع الإمام الخمینی الإسلام الأصیل مقابل الإسلام الأمریکی. ما هو الإسلام الأمریکی؟ الإسلام الأمریکی فی زماننا و فی زمان الإمام الخمینی و فی کل الأزمنة - فی حدود ما نعلم، و قد یکون الأمر على نفس الشاکلة فی المستقبل أیضاً - لیس له أکثر من فرعین: أحدهما الإسلام العلمانی، و الثانی الإسلام المتحجر. لذا کان الإمام الخمینی یضع دوماً أصحاب الفکر العلمانی - أی الذین یریدون المجتمع و السلوک الاجتماعی للبشر منفصلاً عن الدین و الإسلام - إلى جانب الذین یحملون نظرة متحجرة للدین، أی النظرة المتخلفة و غیر المفهومة من قبل الأفراد المتجددین، و النظرة المتعصبة لأسس خاطئة، أی التحجر. هاتان النظرتان کان الإمام الخمینی یضعهما دائماً إلى جانب بعضهما. و حین تنظرون الیوم ترون أن کلا هذین النموذجین من الإسلام موجود فی العالم الإسلامی، و کلاهما مدعوم من قبل القوى المتجبرة فی العالم و من قبل أمریکا. تیار داعش و القاعدة و أمثالهما مدعوم الیوم من قبل أمریکا و إسرائیل، و کذلک بعض التیارات التی تحمل اسم الإسلام لکنها غریبة على العمل الإسلامی و الفقه الإسلامی و الشریعة الإسلامیة، و مدعومة حالیاً من قبل أمریکا. الإسلام الأصیل من وجهة نظر الإمام الخمینی هو ذلک الإسلام المعتمد على الکتاب و السنة، و الذی یمکن بفضل الفکر النیر و معرفة الزمان و المکان و بالأسالیب و المناهج العلمیة الراسخة و المتکاملة فی الحوزات العلمیة، استنباطه و التوصل إلیه. لیس الأمر بحیث لا تکون ثمة أهمیة لمنهج الاستنباط و یکون بوسع کل من فتح القرآن أن یستنبط أصول الحرکة الاجتماعیة، لا، لهذه العملیة منهجها و أسلوبها، و هو منهج علمی عریق، و هناک أفراد یمکنهم السیر على هذا المنهج. هذا هو الإسلام الأصیل من وجهة نظر الإمام الخمینی. طبعاً لیس الأمر ممکناً لکل من یجید ذلک المنهج، إنما لا بدّ له أیضاً من فکر مستنیر و معرفة بالزمان و المکان و معرفة بالاحتیاجات الراهنة للمجتمعات البشریة و المجتمعات الإسلامیة، کما لا بدّ له من معرفة العدو و معرفة أسالیبه فی العداء، و عندها سیستطیع تشخیص الإسلام الأصیل و تعریفه. إسلام وعاظ السلاطین و رجال دین البلاط - و قد کان الإمام الخمینی یسمّیهم بهذه التسمیة دوماً - و إسلام داعش، و بالمقابل إسلام عدم الاکتراث لجرائم الصهیونیة و جرائم أمریکا، و الإسلام المسمّر الأعین على أمریکا و القوى الکبرى و على إشارات أمریکا، هذه کلها تبنع من منبع واحد و تصل کلها إلى محطة واحدة، و هی کلها مرفوضة فی رأی الإمام الخمینی. الإسلام الذی یطرحه الإمام الخمینی یقف على الضدّ من هذه کلها. التابع للإمام الخمینی و السائر على نهجه یجب أن تکون له حدوده الفاصلة عن الإسلام المتحجر و کذلک عن الإسلام العلمانی، و أن یشخص الإسلام الأصیل و یتبعه. هذا أحد مبادئ الإمام الخمینی. و هذا لیس بالشیء الذی ذکره الإمام الخمینی لمرة واحدة، إنما هو مبثوث منتشر فی کل کلماته.
ثانیاً من مبادئ الإمام الخمینی التوکل على العون الإلهی و الثقة بصدق الوعود الإلهیة، و فی المقابل عدم الثقة بالقوى المستکبرة و المتجبرة فی العالم. هذا من جوانب و أجزاء مدرسة الإمام الخمینی. التوکل على القدرة الإلهیة؛ لقد وعد الله تعالى المؤمنین و لعن فی کلامه الذین لا یؤمنون بهذا الوعد: «وَ لَعنَهُمُ الله» (8) و «غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم» (9)؛ إنهم «اَلظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا» (۱۰). الإیمان بالوعد الإلهی و بصدق الوعد الإلهی إذ یقول: «اِن تَنصُرُوا اللهَ ینصُرکم» (۱۱) أحد أرکان فکر إمامنا الخمینی الجلیل، فیجب الاعتماد على هذا الوعد و التوکل علیه. و فی المقابل ینبغی عدم التفاؤل بالأعداء و المستکبرین و القوى العالمیة على الإطلاق، و هذا أیضاً مشهود تماماً فی أعمال الإمام و سلوکه و کلماته. هذا التوکل على قدرة الخالق و الثقة به جعل الإمام الخمینی الکبیر صریحاً فی مواقفه الثوریة. کان الإمام الخمینی تحدث بصراحة و یقول ما یؤمن به بصراحة لأنه مستند و معتمد على الله، لا أنه لم یکن یعلم أن القوى الکبرى ستنزعج، و لا أنه لم یکن یعلم أن هذه القوى ستغضب، بل کان یعلم ذلک، لکنه کان مؤمناً بالقدرة الإلهیة و العون الإلهی و النصرة الإلهیة. لم یکن یتردد مقابل الأحداث. أجاب عن إحدى الرسائل - ربما کان الإمام الخمینی قد أجاب مرتین على رسائل الساسة المستکبرین فی العالم أو التابعین للمستکبرین - التی کتبوها له، أجاب علیها بکل صراحة، و أذیعت فی حینها من مؤسسة الإذاعة و التلفزیون. طبعاً کان الإمام الخمینی یتحدث بأدب، لکنه کان یذکر مواقفه الحاسمة و الواضحة فی تلک الرسائل، و قد أجرى الإمام الخمینی هذا التوکل کالدم فی شرایین الشعب، فصار الشعب أیضاً من أهل التوکل على الله تعالى و الإیمان بالنصرة الإلهیة و سار فی هذا الطریق. حین لا یثق الإمام الخمینی بالمستکبرین أبداً فإن هذا یستدعی أن لا یأبه مطلقاً لوعودهم. کتب رئیس جمهوریة أمریکا - ریغان الذی کان رئیس جمهوریة قویاً - للإمام الخمینی رسالة و بعث نداء و أشخاصاً فلم یکترث له الإمام و لم یجبه و لم یبال له و لم یلتفت للوعود التی قطعها له.
و فی حالة أخرى أعطت إحدى الحکومات التابعة لأمریکا وعداً بخصوص نهایة الحرب المفروضة، و کان الکلام عن مئات الملیارات أو ألف ملیار، فلم یکترث الإمام لهم و لم یثق بهم. و نحن الآن فی قضایانا المتنوعة الجاریة نلمس نفس هذا المعنى و نرى کیف أنه لا یمکن الوثوق بوعود المستکبرین، و لا یمکن الاعتماد على الکلام الذی یقولونه فی الاجتماعات الخاصة، إننا نلمس هذا الشیء. و قد جعل الإمام الخمینی هذا الشیء ضمن الخطوط الرئیسیة لعمله؛ الثقة بالله و عدم الثقة بالمستکبرین. و طبعاً لم یکن هذا بمعنى قطع العلاقات مع العالم، فقد کان رؤساء البلدان یبعثون للإمام الخمینی رسائل تبریک بمناسبات مختلفة و کان الإمام الخمینی یجیب عن رسائل تبریکهم. هکذا کانت العلاقة فی حدودها العادیة و المؤدبة و المحترمة، و لکن لم تکن هناک أیة ثقة بالمستکبرین و الجبابرة و أتباعهم و أذنابهم.

...

النقطة الخامسة تتعلق بالبعد الخارجی؛ لقد کان الإمام الخمینی یقف بکل صراحة فی الجبهة المعارضة للعتاة الدولیین و المستکبرین، و لا تأخذه فی ذلک لومة لائم. لذلک کان یقف فی جبهة المظلومین عند الصدام بین الجبابرة و المستکبرین و القوى العاتیة فی العالم من جهة و بین المظلومین من جهة أخرى، و کان یعبر عن ذلک بصراحة و من دون ملاحظات و بلا تقیة. کان مناصراً حقیقیاً للمظلومین فی العالم. لم یکن الإمام الخمینی ممن یتصالح مع المستکبرین، و لقد کان تعبیر «الشیطان الأکبر» فی وصف أمریکا إبداعاً کبیراً قام به الإمام الخمینی. و الامتدادات المعرفیة و العملیة لتعبیر «الشیطان الأکبر» هذا کثیرة و کبیرة جداً. عندما تعتبرون شخصاً أو جهازاً معیناً شیطاناً فمن الواضح کیف یجب أن یکون سلوککم تجاهه، و کیف یجب أن تکون مشاعرکم تجاهه، و قد کانت مشاعر الإمام الخمینی تجاه أمریکا على هذا النحو إلى الیوم الأخیر، و کان یستخدم تعبیر الشیطان الأکبر و یؤمن بهذا التعبیر من الأعماق. و فی المقابل کان هناک أشخاص منذ بدایة الثورة لا یتفطنون إلى أن أمریکا هی السند الذی یغذی النظام الطاغوتی الذی أسقطه الشعب الإیرانی. لقد أسقط الشعب الإیرانی النظام الطاغوتی البهلوی، و لکن کان ثمة أفراد یوافقون تواجد الأمریکان و نشاطهم - و نشاطات حتى بعض المؤسسات و الأجهزة الأمریکیة - داخل البلاد! و الاختلاف الرئیسی بین الحکومة المؤقتة و الإمام الخمینی الجلیل کان حول هذا الشأن، و کنا نرى ذلک عن قرب. لم یکونوا یتنبهون إلى أن أمریکا هی السند و الدعامة المموّنة للنظام الطاغوتی، و قد سقط هذا النظام الآن لکن تلک الأجهزة المموّنة لا تزال باقیة و ناشطة، و إذا فسح لها المجال فإنها ستنشط ثانیة و توجّه الضربات و تبحث عن نقاط الضعف و تتغلغل من خلالها، لم یکونوا یتفطنون إلى هذا الشیء. لکن الإمام الخمینی کان یرى هذا، لذلک کان موقف الإمام الخمینی بشأن قضیة وکر التجسس الأمریکی نابعاً من هذه النظرة و الرؤیة. و ثمة فی العالم أشخاص لم یلتفتوا إلى هذه النقطة و تلقوا الضربات و الخسائر نتیجة ذلک، و لا نروم الآن التشمّت بأحد أو ملامته، لکنها ضربات تلقاها البعض لأنهم أسقطوا الأنظمة الرجعیة و المستکبرة لکنهم تجاهلوا الجهات التی تدعمها و تسندها. و قد شاهد الإمام الخمینی هذه الجهات الداعمة منذ الیوم الأول و واجهها، لذلک کانت له مواقفه ضد أمریکا و الأجهزة السیاسیة و الأمنیة الأمریکیة إلى النهایة.
و فی المقابل دعم الإمام الخمینی الجلیل على مدى هذه الأعوام الطویلة فلسطین و دافع عنها. دافع عن فلسطین و عن أفغانستان. یوم دخل السوفیت إلى أفغانستان مع أننا کنا نکابد معاداة أمریکا لنا - و الحکومات فی مثل هذه الظروف عندما تکون سیئة العلاقة مع طرف تتصالح و تنسجم مع الطرف المقابل - لکن الإمام الخمینی الجلیل اتخذ موقفاً حاسماً ضد السوفیت، و هو موقف لم تتخذه حتى بعض الحکومات ذات المیول الغربیة، لکن الإمام الخمینی الجلیل دعم شعب أفغانستان دون أیة ملاحظات أو اعتبارات، و دعم شعب لبنان و دعم الفلسطینیین بکل صمیمیة. هذا هو منطق الإمام الخمینی فی خصوص مواجهة الاستکبار. بهذا المنطق یمکن الیوم تشخیص قضایا العالم و إصابة الموقف الصحیح. إننا الیوم بمقدار ما نعارض السلوک الوحشی الظالم لتیار داعش فی العراق و سوریة نعارض کذلک السلوک الظالم للشرطة الفیدرالیة الأمریکیة داخل بلادهم - هذان أحدهما مثل الآخر - و بنفس الدرجة التی نعارض بها الحصار الظالم ضد أهالی غزة المظلومین نعارض قصف الشعب الیمنی المظلوم الذی لا مأوى له، و بنفس القدر الذی نعارض به التشدد ضد الشعب البحرینی نعارض هجمات الطائرات الأمریکیة من دون طیار ضد الناس فی أفغانستان و باکستان. هذا هو منطق الإمام الخمینی. أین ما کان هناک ظلم کان هناک طرفان: ظالم و مظلوم، و نحن ننحاز للمظلوم و نعارض الظالم؛ هذا موقف کان الإمام الخمینی یتخذه بکل صراحة، و یعتبر من خطوطه الرئیسیة. و الیوم أیضاً و لنفس السبب تعتبر قضیة فلسطین بالنسبة لنا قضیة أساسیة، لیعلم الجمیع هذا. قضیة فلسطین لن تخرج من جدول أعمال نظام الجمهوریة الإسلامیة. قضیة فلسطین ساحة جهاد إسلامی واجب و ضروری، و ما من حدث یمکنه فصلنا عن قضیة فلسطین. قد یکون البعض ممن یتواجد فی الساحة الفلسطینیة و لا یعمل بواجباته، هؤلاء وضعهم على حدة، لکن شعب فلسطین و المجاهدین الفلسطینیین موضع تأییدنا و دعمنا.
من النقاط و الخطوط الأصلیة لفکر الإمام الخمینی قضیة استقلال البلاد و رفض الخضوع للهیمنة؛ هذا بدوره من العناوین البارزة المهمة. لقد قلتُ للمستمعین فی العام الماضی و فی نفس هذا التجمع (13) بأن الاستقلال یعنی الحریة بمقیاس شعب بأکمله، هذا هو معنى الاستقلال. أن ینادی البعض فی شعاراتهم بالحریات الفردیة لکنهم یتحاملون على استقلال البلاد فهذا تناقض. کیف یمکن أن تکون الحریة الفردیة للأشخاص محترمة لکن حریة شعب بأکمله و الحریة بمقیاس بلد کامل مقابل حظر المعارضین و الأجانب، غیر متحرمة؟! هذا شیء غیر مفهوم و غیر مقبول. للأسف هناک أفراد ینظّرون لدحض استقلال البلاد، و یفسرون الاستقلال أحیاناً بأنه عزلة و أحیاناً بأن استقلال البلدان الیوم لا یعتبر قیمة و یکتبون و یتحدثون و ینتشر هذا الکلام فی أوساط المجتمع. البعض یتحرکون بهذا الاتجاه. هذا خطأ کبیر و خطأ مهم و خطیر جداً. کان الإمام الخمینی یؤمن باستقلال البلاد و یرفض هیمنة الآخرین على البلاد. الکثیر من أعمال العدو ضد بلد إیران و شعب إیران خلال هذه السنین کانت من أجل المساس باستقلال البلاد، سواء عن طریق الحظر أو عن طریق التهدید؛ هم یستهدفون استقلال البلاد. على الجمیع التحلی بالوعی و معرفة أهداف العدو. کان هذا بدوره أحد الخطوط الرئیسیة.


کلمته فی مراسم إحیاء الذکرى السادسة و العشرین لرحیل الإمام الخمینی (رض) فی مرقده الطاهر جنوب طهران طباعة
04/06/2015
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۹
گفتمان ساز
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۲ ب.ظ

New Islamic Discourse

Today, after the movement of the great Islamic Revolution, the flag is in your hands. Which flag? The flag of the "New Islamic Discourse" which is useful and valuable for the happiness of human beings. Everyone should know this: Islamic discourse is valuable for all humans and for the entire humanity. This flag is available to today's youth. This new, attractive and magnetic discourse was created by the Islamic Revolution and with the leadership of our magnanimous Imam (r.a.). The Islamic Revolution offered this discourse and our intelligent, vigilant and appreciative people took it, placed great value on it and protected it until today. The sacrifice of the people of Iran - one of the manifestations of which was the Sacred Defense Era - managed to raise this flag in the present time.

Today, this flag and discourse is faced with "jahiliyya" discourse. Islamic discourse advocates justice, freedom of human beings and destruction of arrogant and colonialist elements. It advocates the destruction of global arrogance throughout the world. In other words, Islamic discourse does not want a system which is based on the oppressor and the oppressed to exist in the world. This is the discourse of the Islamic government. This is the same flag which is in your hands. At the opposite extreme, there is the discourse of oppression, bullying, arrogance and selfishness which is advocated by totalitarian and imperialist powers in the world. These powers are dependent on great economic cartels. They have always existed and they exist in the present time as well. In the past, they revealed their nature with visible and verbal shamelessness and impudence, but today they further their goals in a hypocritical way and by hiding themselves behind beautiful slogans such as human rights and hatred of violence.

Nonetheless, the sharp eyes of peoples can recognize them. They can differentiate between these two discourses. These two discourses do not make up with each other. They do not get close to each other and they cannot be reconciled with each other. One discourse is the discourse of oppression and hostility towards the oppressed and nations in general. Another discourse is the discourse of supporting the oppressed and confronting the oppressor. How can these two discourses shake hands? How can they get close to each other? And today, the world knows and understands this.

Supreme Leader's Speech at Imam Hussein (a.s.) University Print
20/05/2015

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۲
گفتمان ساز
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ب.ظ

شاخص های استکباری آمریکا هیچ تغییری نکرده

تحلیل قرآنی استکبار


وقتی رهبری شاخص های استکبار را تعیین می کنند و همین امروز آمریکا نشان می دهد به معانی واقعی کلمه مستکبر است پس مذاکره چه ثمره ای دارد؟


مسئولین باور کنند هسته ای بهانه ای بیش نیست...


اینکه ما میگوییم میخواهیم حرکت کنیم، پیش برویم، آیا به معنای جنگطلبی نظام اسلامی است؟ آیا به معنای این است که نظام اسلامی قصد دارد با همهی ملّتها، با همهی کشورهای عالم چالش داشته باشد؟ که گاهی شنیده میشود دشمنان ملّت ایران، از جمله از دهان نحسِ نجسِ سگِ هار منطقه در رژیم صهیونیستی، چانه میجنبانند که ایران تهدید همهی جهان است؛ نه، این سخنِ دشمن و درست نقطهی مقابل ممشای اسلامی است. تهدیدِ همهی جهان، آن نیروهای شرّ و شرّآفرینی هستند که جز شرارت از خودشان نشان ندادهاند؛ از جمله همین رژیم جعلی اسرائیل و بعضی از پشتیبانان او. نظام اسلامی درسی که از قرآن گرفته است، درسی که از پیامبر اسلام گرفته است، درسی که از امیرالمؤمنین گرفته است، درس دیگری است: اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسنِ؛ (۹) عدالت، احسان، نیکی کردن. امیرالمؤمنین فرمود به همه نیکی کنید، چون «اِمّا اَخٌ لَکَ فی دینِک اَو شَبیهٌ لَکَ فی خَلقِک»، (۱۰) یا برادر اسلامی تو است، یا به هر حال انسان است؛ منطق اسلام این است. ما میخواهیم به همهی انسانها خدمت کنیم، محبّت کنیم؛ ما میخواهیم با همهی انسانها، با همهی ملّتها، روابط دوستانه و محبّتآمیز داشته باشیم؛ ما حتّی با ملّت آمریکا هم - با اینکه دولت آمریکا دولتِ مستکبر و دشمن، بدخواه و کینهورز نسبت به ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی است - هیچ دشمنی نداریم؛ آنها هم مثل بقیّهی ملّتهایند. آنچه نقطهی مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. جهتگیری خصومتهای نظام اسلامی، با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه میکنیم. استکبار یک واژهی قرآنی است که در قرآن دربارهی امثال فرعون و گروههای بدخواه و معارض حقّ و حقیقت بهکار رفته است. استکبار در گذشته هم بوده است، تا امروز هم وجود دارد. استخوانبندی استکبار در همهی دورهها یکی است؛ البتّه شیوهها و خصوصیّات و روشها در هر زمانی تفاوت میکند. امروز هم نظام استکباری وجود دارد؛ رأس استکبار هم در دنیا، دولت ایالات متّحدهی آمریکا است. استکبار را باید بشناسیم، خصوصیّات استکبار را باید بدانیم، عملکرد و جهتگیرىِ استکبار را باید بدانیم تا بتوانیم خردمندانه رفتار خودمان را در مقابل او تنظیم کنیم. ما با برخورد غیرخردمندانه در همهی عرصهها مخالفیم؛ ما معتقدیم در همهی عرصهها، در همهی برنامهریزیها، در همهی جهتگیریهای جمعی و فردی باید با درایت و حکمت عمل کرد. اگر صحنه را نشناسیم، اگر دوست را نشناسیم، دشمن را نشناسیم، اگر امروز نظام سلطه را نشناسیم، استکبار را نشناسیم، چطور میتوانیم با حکمت و درایت حرکت کنیم؟ چطور میتوانیم درست برنامهریزی کنیم؟ لذا باید بشناسیم.
 آنچه من در مورد استکبار عرض میکنم، چند نمونه یا چند شاخص از رفتارهای نظام استکبارىِ امروزِ دنیا است و در بسیاری از موارد، با آنچه که در قرون گذشته و دورانهای گذشته استکبار داشته، شریک است. یکی از ویژگیهای نظام استکباری، خودبرتربینی است. مجموعههای استکباری - آن کسانی که یا در رأس یک کشور یا در رأس یک نظام بینالمللی [یا] مجموعهای از کشورها کارها را به دست گرفتهاند - وقتی مجموعهی خودشان را از بقیّهی انسانها، از بقیّهی مجموعهها برتر دانستند، وقتی خودشان را محور دانستند، همه چیز را فرع بر خودشان دانستند، یک معادلهی غلط و خطرناکی در تعاملات جهانی بهوجود میآید. وقتی خود را برتر دانست، خود را محور دانست، خود را اصل دانست، نتیجه این میشود که برای خود حقّ مداخلهی در امور بقیّهی انسانها و بقیّهی ملّتها را قائل است. آنچه به نظر او ارزش محسوب میشود، بایست همه در دنیا تسلیم بشوند و قبول بکنند، گردن بنهند. اگر چیزی که او ارزش میداند، دیگران قبول نداشتند، این به خودش حق میدهد در کار آنها دخالت کند، به آنها تحمیل کند، به آنها زور بگوید، فشار بیاورد. این خودبرتربینی موجب میشود که ادّعای تولیت امور ملّتها را داشته باشند، ادّعای مدیریّت جهانی را داشته باشند، خودشان را رئیس مجموعهی عالم بدانند. میشنوید در حرفهای مسئولان و دولتمردان آمریکایی [که] از دولت آمریکا جوری حرف میزنند، مثل اینکه صاحباختیار همهی کشورها است؛ [میگویند] ما نمیتوانیم بگذاریم این کار انجام بگیرد، ما نمیتوانیم بگذاریم این شخص باشد یا نباشد! دربارهی منطقهی ما جوری حرف میزنند که کأنّه مالک این منطقهاند؛ دربارهی رژیم صهیونیستی جوری حرف میزنند که گویا ملّتهای این منطقه ناگزیرند که این رژیم تحمیلی و جعلی را بپذیرند؛ با ملّتهای مستقل، با دولتهای مستقل جوری برخورد میکنند که گویی آنها حقّ حیات ندارند. این خودبرتربینی، خود را دارای جایگاه ویژهای در مجموعهی اولاد آدم، مجموعهی ملّتها، مجموعهی انسانها دانستن، این اُسّاساس و بزرگترین مشکل استکبار است.
 نتیجه این میشود که خصوصیّت و شاخص دیگری برای استکبار به دست میآید و آن حقناپذیری است؛ نه حرف حق را میپذیرند، نه حقّ ملّتها را میپذیرند؛ حقناپذیرِ مطلق. در مباحثات جهانی بسیار اتّفاق میافتد یک حرف حقّی زده میشود، آمریکا به دلیلی نمیپذیرد؛ با انواع شیوهها حرف حق را رد میکنند، زیر بار حق نمیروند. حالا یک نمونهاش مسائل امروز ما است که مربوط به فعّالیّتهای هستهای و صنایع هستهای است؛ حرف حقّی وجود دارد؛ اگر چنانچه انسانی اهل حق باشد، اهل استدلال باشد، اهل منطق باشد، باید وقتی در مقابل استدلال قرار گرفت، تسلیم بشود، امّا استکبار تسلیم نمیشود؛ حرف حق را میشنود، زیر بار حق نمیرود؛ این یکی از خصوصیّات او است. همچنان که حقوق ملّتها را هم قبول نمیکند؛ اینکه ملّتها حق دارند انتخاب کنند، حق دارند آن حرکتی را که خودشان میخواهند، آن اقتصادی را که خودشان میخواهند، آن سیاستی را که خودشان میخواهند اتّخاذ کنند، این را برای ملّتها قائل نیستند، معتقد به تحمیل بر ملّتها هستند.
 یکی از شاخصهای دیگر استعمار و استکبار این است که جنایت را نسبت به ملّتها و نسبت به آحاد بشر مجاز میشمرند و اهمّیّت نمیدهند. این یکی از بلایای بزرگ استکبار در دوران جدید است؛ دوران جدید یعنی دوران پیشرفت علم، پدید آمدن سلاحهای خطرناک، که این سلاحها هم [از وقتی به] دست مستکبرین رسید، بلای جان ملّتهای عالم شد؛ برای جان انسانها - هر انسانی که با آنها همراه نباشد، تسلیم آنها نباشد، تابع آنها نباشد - هیچ ارزشی قائل نیستند؛ مثالها، الیماشاءالله [وجود دارد]. یک مثال، برخورد مستکبرین با بومیان آمریکا است؛ همین کشوری که امروز منابع مالی آن، امکانات آن، موقعیّت جغرافیایی آن، همهچیز آن در اختیار غیربومیان آن منطقه است. خب اینجا مردم بومیای وجود داشتند؛ برخورد با آنها به قدری خشن، به قدری مشمئزکننده است که یکی از نقاط تاریک تاریخ آمریکای جدید است؛ خودشان دربارهی آن، چیزها نوشتهاند؛ کشتارهایی که کردند، فشارهایی که آوردند. عین همین قضیّه بهوسیلهی انگلیسیها در استرالیا اتّفاق افتاد. انگلیسیها در استرالیا مردم بومی را مثل حیوانات، مثل کانگورو بهعنوان تفریح شکار میکردند؛ آنها برای جان انسانها هیچ ارزشی قائل نبودند. این یک نمونه است؛ [البتّه] صدها مثال دارد که در کتابهای خودشان، در تواریخ خودشان اینها آمده است. یک نمونهی [دیگر] بمباران سال ۱۹۴۵ میلادی - یعنی سال ۱۳۲۴ شمسی - است که دو شهر ژاپن را آمریکاییها با بمب اتمی نابود کردند؛ صدها هزار آدم کشته شدند، چندین برابر اینها در طول زمان تا امروز بر اثر اشعهی اتمیای که وجود داشته، معیوب و ناقصالخلقه و دچار بیماریهای گوناگون شدند که تا امروز مشکلات آن باقی است؛ هیچ استدلال درستی هم برای این کار نداشتند، که من حالا بعد اشاره خواهم کرد؛ راحت بمب اتم انداختند. در دنیا تا حالا دوبار بمب اتم استعمال شده است، هر دوبار هم بهوسیلهی آمریکاییها که امروز خودشان را متولّی مسئلهی اتمی در دنیا میدانند! دلشان هم میخواهد که این قضیّه فراموش بشود [امّا] فراموششدنی نیست. اینهمه جان انسانها از بین رفت، برایشان ارزشی نداشت. جان انسانها بیارزش میشود؛ جنایت برای دستگاههای استکباری آسان میشود. در ویتنام، آدم کشی کردند؛ در عراق دستگاههای امنیّتی و شرکتهای مزدور امنیّتی آنها مثل بلک واتر - که من آن سال اشاره کردم -(۱۱) جنایت کردند؛ در پاکستان با هواپیماهای بدون سرنشین هنوز دارند جنایت میکنند؛ در افغانستان بمباران میکنند و جنایت میکنند؛ هر جایی که دستشان برسد و منافعشان اقتضا کند، ایجاب کند، از جنایت اِبا ندارند؛ جنایت با قتل، جنایت با شکنجه؛ زندان گوانتانامو که مال آمریکاییها است، هنوز زندانی دارد. الان ده یازده سال است در این زندان یک عدّهای را که به اتّهام از جاهای مختلف دنیا گرفتند و بردند آنجا، بدون محاکمه [و] با شرایط بسیار سخت و همراه با شکنجه نگه داشتند! در عراق، زندان ابوغُریب یکی از زندانهای آمریکاییها بود، سگ به جان زندانی میانداختند و او را شکنجه میکردند.
 غارت منابع حیاتی ملّتها برایشان آسان است. ربودن و اسیر کردن سیاهان، یکی از ماجراهای گریهآور تاریخ [است] که نظام سلطهی آمریکا و امثال آن دوست ندارند این داستان احیا بشود، [که یک نمونهاش] همین مسئلهی غلام و کنیز گرفتن مردم آفریقا است؛ کشتیها را از اقیانوس اطلس میآوردند، در سواحل کشورهای غرب آفریقا مثل گامبیا و امثال اینها نگه میداشتند، بعد میرفتند با تفنگ و سلاحهایی که دست مردمِ آن روز از این سلاحها خالی بود، صدها و هزارها پیر و جوان و مرد و زن را میگرفتند، با شرایط بسیار سختی با این کشتیها برای بردگی به آمریکا می‌بردند. انسان آزاد را که در خانهی خودش زندگی میکرد، در شهر خودش زندگی میکرد، به اسارت میگرفتند؛ الان سیاهانی که در آمریکا هستند، از نسل آنهایند. چند قرن آمریکاییها این فشار عجیب را آوردند که [در این زمینه] کتابها نوشتهاند که این کتاب "ریشهها"(۱۲) کتاب مغتنمی است برای نشان دادن گوشهای از این فجایع. انسانِ امروز چطور میتواند اینها را فراموش کند؟ با همهی این حرفها هنوز هم در آمریکا بین سیاه و سفید تبعیض هست.
 یکی از خصوصیّات استکبار که باز یکی [دیگر] از شاخصها است، فریبگری و رفتار منافقانه است؛ این را توجّه کنید. همین جنایاتی که گفته شد، همهی اینها را در تبلیغات خودشان سعی میکنند توجیه کنند و جنایت را در لباس خدمت نشان بدهند! این نظام استکبار که قصد سلطهی بر ملّتها را دارد، از این شیوه بهطور متعارف و معمول در همهی زندگیاش استفاده میکند؛ شیوهی توجیه جنایت و پوشاندن لباس خدمت به جنایت. [در] همین حملهی به ژاپن، یعنی دو بمبی که در هیروشیما و ناکازاکی منفجر شد، [وقتی] آمریکاییها عذرخواهی میکنند، به این صورت میگویند که اگرچه با این دو بمبی که ما به این دو شهر پرتاب کردیم، دهها هزار در وهلهی اوّل، [یا] شاید صدها هزار کشته شدند، [امّا این کار] هزینهی تمام کردن جنگ جهانی دوّم بود؛ اگر ما آمریکاییها این بمبها را نمیانداختیم، جنگ ادامه پیدا میکرد؛ حالا اگر دویست هزار [انسان] کشته شدند، آنوقت دومیلیون کشته میشدند؛ بنابراین ما خدمت کردیم که این بمبها را انداختیم! ببینید این حرفی است که آمریکاییها در تبلیغات رسمی [میگویند]. الان شاید از آن روز ۶۵ سال میگذرد؛ دائماً همین حرف را تکرار کردهاند و گفتهاند. این یکی از آن حرفهای فریبگرانه و منافقانه و از دروغهای عجیب و غریبی است که جز از دستگاههای استکباری بر نمیآید. این بمبها در تابستان ۱۹۴۵ میلادی بر روی این دو شهر افتاد و منفجر شد و این جنایت اتّفاق افتاد؛ در حالی که چهار ماه قبل از آن - یعنی در اوّل بهار ۱۹۴۵ - هیتلر که رکن اصلی جنگ بود خودکشی کرده بود؛ دو روز قبل از او هم موسولینی - رئیس جمهور ایتالیا - که او هم رکن دوّم جنگ بود دستگیر شده بود و جنگ عملاً خاتمه پیدا کرده بود؛ ژاپن هم که پای سوّم جنگ بود، از دو ماه قبل اعلام کرده بود که آمادهی تسلیم است؛ جنگی وجود نداشت امّا این بمبها منفجر شد. چرا؟ چون این بمبها ساخته شده بود، باید یک جایی آزمایش میشد؛ سلاحی ساخته بودند، باید آن را آزمایش میکردند. کجا آزمایش کنند؟ بهترین فرصت، این بود که به بهانهی جنگ این بمبها را ببرند روی سر مردم بیگناه هیروشیما و ناکازاکی بیندازند تا معلوم بشود که آیا درست عمل میکند یا نه! چهرهی فریبگرانه.
 ادّعا میکنند طرفدار بشرند؛ هواپیمای مسافری ایران را روی آسمان میزنند، قریب سیصد نفر مسافر بیخبر را از بین میبرند، نابود میکنند، عذرخواهی هم نمیکنند، به آن کسی که این جنایت را انجام داده، مدال هم میدهند! در همین هفتههای اخیر شنیدید که آمریکاییها - از رئیس جمهور گرفته تا دیگران - دربارهی استعمال سلاح شیمیایی در سوریّه جنجال بپا کردند، دولت سوریّه را متّهم کردند که شیمیایی به کار برده. من کاری ندارم که قضاوت کنم چه کسی به کار برده؛ البتّه قرائن نشان میداد که گروههای تروریستی این را به کار بردند، امّا به هر حال آنها گفتند که دولت این را به کار برده؛ جنجال و هایوهوی [کردند] که استعمال سلاح شیمیایی خطّ قرمز ما است! این را ده بار یا بیشتر مسئولین آمریکایی گفتند؛ درست، [امّا] همین دولت آمریکا و رژیم ایالات متّحده، در حملات جنایتکارانهای که صدّام به ایران میکرد و سلاح شیمیایی به کار می‌برد، نه فقط کوچکترین مخالفتی با آن نکردند، بلکه پانصد تُن مادّهی شیمیایی مرگآور و خطرناک قابل تبدیل به گاز خردل را - که هنوز بسیاری از جوانهای عزیزِ آن روزِ ما مبتلا [به عوارض آن] هستند و سالها است دارند بیماری میکشند - صدّام از آمریکا وارد کرد؛ کمک کردند؛ البتّه از جاهای دیگر هم خریده بود، امّا پانصد تُن مادّهی شیمیایی مرگآور قابل تبدیل به گاز خردل را صدّام از آمریکا تهیّه کرد و به کار برد؛ بعد هم که میخواستند علیه او در شورای امنیّت قطعنامه صادر کنند، آمریکا مانع شد. رفتار منافقانه یعنی این؛ اینجا سلاح شیمیایی میشود خطّ قرمز، آنجا سلاح شیمیایی - چون در مقابل نظام مستقلّ اسلامی است، چون در مقابل ملّتی است که حاضر نیست زیر بارِ آمریکا برود - میشود یک امر مجاز که باید به آن کمک هم کرد! این بخشی از خصوصیّات و شاخصها است؛ البتّه شاخصهای استکبار بیش از اینها است: جنگافروزی میکنند، اختلافافکنی میکنند، با حکومتهای مستقل درمیافتند، با ملّت خودشان حتّی آنوقتی که منافع گروههای خاص اقتضا میکند درمیافتند، در جنگ صدّام با ایران همهگونه کمکی که برایشان ممکن بود کردند؛ مثال شیمیایی را گفتم، اطّلاعات [هم] میدادند؛ رئیس استخبارات آن روز صدّام، بعدها مصاحبه کرد و گفت هفتهای سه مرتبه من میرفتم به سفارت آمریکا در بغداد و آنها یک پاکتِ دربستهای به من میدادند که همهی اطّلاعات ماهوارهای مربوط به نقلوانتقالات نیروهای مسلّح ایران در آن بود و ما میدانستیم کجا هستند. یک چنین کمکهایی میکردند.
 نظام اسلامی با استکبار با این خصوصیّات طرف است؛ نظام اسلامی با ملّتها طرف نیست، با مردم طرف نیست، با انسانها طرف نیست، نظام اسلامی با استکبار طرف است. از زمان ابراهیم خلیل و نوح پیغمبر و پیغمبران بزرگ و پیغمبر اسلام تا امروز هم همین بوده: جبههی حق در مقابل استکبار قرار داشته است. چرا؟ مقابلهی امروز نظام اسلامی با استکبار از چه رو است؟ چون استکبار با این خصوصیّاتی که گفتیم، قادر نیست نظام اسلامیای مثل نظام جمهوری اسلامی ایران را تحمّل کند. چون نظام جمهوری اسلامی اساساً در اعتراض به استکبار پدید آمده است؛ انقلاب در اعتراض به استکبار و عوامل استکبار در ایران بهوجود آمد و بر این اساس تشکیل شد، رشد پیدا کرد، قوی شد، منطق استکبار را به چالش کشید. [استکبار] نمیتواند تحمّل کند، مگر وقتی که مأیوس بشود. ملّت ایران، جوانان ایران، فعّالان ایران، کسانیکه به هر دلیلی ولو به دلیلی غیراسلامی به میهنشان و خاکشان عقیده دارند، باید کاری کنند که این یأس در دشمن بهوجود بیاید؛ دشمن را باید مأیوس کرد. برای دستگاه استکبار و امروز برای دولت ایالات متّحدهی آمریکا بسیار دشوار است که ببیند در این منطقهی حسّاس عالم، در غرب آسیا - [که] یکی از حسّاسترین مناطق دنیا است؛ هم از لحاظ سیاسی، هم از لحاظ اقتصادی، حوادث اینجا بر همهی عالم اثرگذار است - یک کشوری، یک نظامی، یک ملّتی سربرآورده است که خود را متّصل و مربوط و تبعِ به آن قدرت ابرقدرت - که خودش را اَبَد قدرت میداند - نمیداند، مستقل حرکت میکند؛ علیه او اینهمه مخالفت انجام میگیرد، [امّا] از همهی این مشکلات و سختیها نظام اسلامی عبور میکند و به اعتراف خود آنها نفوذ آمریکا را در این منطقه به چالش میکشد و نفوذ خودش را گسترش میدهد و بهعنوان یک نمونه و الگویی برای ملّتهای منطقه درمیآید؛ تحمّل این برای آنها خیلی سخت است. آنها میخواهند بگویند حیات ملّتها وابستهی به این است که به آمریکا متّکی باشند؛ حالا یک ملّتی پیدا شده [که] نه فقط به آمریکا متّکی نیست، بلکه اینهمه دشمنی آمریکا نتوانسته در او اثر بگذارد؛ هر کار آمریکاییها توانستند از روز اول کردهاند، [امّا] اثر نکرده است؛ روزبهروز رشد پیدا کرده و روزبهروز قویتر شدهاست. دشمنیهایی که از اوّل انقلاب، دولت ایالات متّحدهی آمریکا و رؤسای جمهورِ مختلف - کسی نگوید این کار زمان فلان رئیس جمهور شد، زمان رئیس جمهور کنونی نشده؛ نه، همهشان یکجورند - با نظام اسلامی انجام دادهاند، در زمان رؤسای جمهورِ مختلف است، امّا همه یک جنس است، همه یکجور است. اوّل قومیّتهای داخل کشور را تحریک کردند، بعد کودتا تدارک دیدند، بعد عراق را وادار کردند به حمله، بعد به دشمن ما - که رژیم صدّام بود - کمک کردند در جنگ با ما، بعد تحریم را عَلَم کردند، بعد همهی وسائل جمعىِ دنیا را تحریک کردند و به خط کردند برای مقابلهی با نظام اسلامی؛ در زمان رؤسای جمهور مختلف این کار انجام گرفته؛ الان هم دارد انجام میگیرد. در همین زمانِ رئیس جمهور کنونی آمریکا، در فتنهی ۸۸ یکی از این شبکههای اجتماعی - که میتوانست عامل فتنه و فتنهگران قرار بگیرد - احتیاج به تعمیر داشت؛ دولت آمریکا از او خواست تعمیراتش را عقب بیندازد؛ امیدوار بودند که بتوانند با این کارهای رسانهای و شبکهی فِیسبوک و توییتر و امثال اینها، نظام جمهوری اسلامی را براندازند؛ خیالهای احمقانهی خام! لذا نگذاشتند تعمیراتش را در آن برهه انجام بدهد، گفتند تأخیر بینداز، فعلاً بِرِس به این کار واجبتر. همهی وسائل و ابزارها را به خط کردند در مقابل نظام جمهوری اسلامی. تحریم هم یکی از همینها است؛ تحریم یکی از این ابزارها است؛ این ابزار از نظر آنها برای شکست نظام جمهوری اسلامی است. اشتباه آنها این است که ملّت ایران را نشناختند، اشتباه آنها این است که عامل ایمان و همبستگی در میان ملّت ما را نشناختند، اشتباه آنها این است که از خطاهای گذشتهشان درس نگرفتند، لذا امیدوارند بتوانند با تحریم و فشار و امثال اینها، این ملّت را به زانو دربیاورند؛ البتّه [اشتباه میکنند]. آنچه برای نظام جمهوری اسلامی بهعنوان یک تجربهی دائمی در طول این ۳۵ سال وجود دارد، این است که تنها عامل برطرف کردن مزاحمت دشمن عبارت است از اقتدار ملّت و ایستادگی ملّت؛ این تنها عاملی است که میتواند دشمن را عقب بزند. البتّه دشمن، دشمن است؛ از همهی ابزارها استفاده میکند؛ همانطور که گفتیم از ابزار تحریم هم استفاده میکند و استفاده کرده است. ما بایستی بدانیم آن راهی که ما را میتواند به مقصود برساند، چیست.(دیدار فرمانده کل قوا با پنجاه هزار فرمانده بسیجی1392/08/29)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۲
گفتمان ساز
شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۳۳ ب.ظ

شیطان بزرگ

 وقتی مسئولین به دیدار مراجع عظام تقلید می روند صرفا برای نوعی کار رسانه ای ست یا واقعا می خواهند به فرمایشات مراجع عمل کنند؟؟؟

 

آیت الله جوادی آملی در دومین اجلاسیه اساتید رشته‌های تخصصی حوزه علمیه قم:


در دیدار با مسئولان گفتم که به جان کری بگویند اگر شما قدت بلند است روی میلیون‌ها قبر ایستاده‌اید چون در جنگ جهانی اول و دوم میلیون‌ها نفر توسط آمریکا کشته شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۳
گفتمان ساز