گفتمان انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی-نظام اسلامی-دولت اسلامی-جامعه اسلامی-تمدن اسلامی
مشخصات بلاگ

سال رونق تولید

ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، مى ‏دیدیم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولین بودند یا حتى خودشان مسئول یک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده‏ اند و خجالت مى‏ کشند که حقایق انقلاب را بر زبان جارى کنند یا آن‏ها را پیگیرى کنند یا به آن‏ها اهمیت بدهند! این براى یک جامعه خیلى بلاى بزرگى است‏.امام خامنه ای02/06/1387


برای خرید کتاب ها می تونید با شماره 09103858079تماس بگیرید.

۴۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ق.ظ

خط حزب‌الله

با هدف انتشار در محافل انقلابی؛

«خط حزب‌الله» منتشر شد

نشریه‌ی جامعه‌ی حزب‌الله آغاز به کار کرد.
نشریه‌ی «خط حزب‌الله» به عنوان رسانه‌ی مکتوب پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR با هدف انتشار در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیأت‌های مذهبی و پایگاه‌های بسیج منتشر شد.
«خط حزب‌الله» تلاش دارد تا با بهره‌گیری بی‌واسطه از اندیشه‌ها و بیانات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، راهبردها، رویکردها و مواضع مناسب با رویدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی کشور، منطقه و جهان را به جامعه انقلابی کشور پیشنهاد کند.
«خط حزب‌الله» با اتکا به شبکه‌ی گسترده‌ی جوانان مؤمن و انقلابی کشور و بر بستر انگیزه‌ی انقلابی، پیام رهبر انقلاب اسلامی را به مخاطبان می‌رساند.
این نشریه در قطع A4 در چهار صفحه به صورت دو رنگ بر روی سایت KHAMENEI.IR منتشر و در دسترس عموم علاقمندان قرار خواهد گرفت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۴
گفتمان ساز
سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ

رابطه مومنین


شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند...
دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است

حاج اسماعیل دولابی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۳
گفتمان ساز
دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ق.ظ

طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن



 خلاصه‌ی جلسه‌ی هفتم: نوید (۲)

خدا عمل مؤمنین را ضایع نمی‌کند

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن علیه‌السلام  مشهد جلساتی با عنوان «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن» داشته‌‌اند و طی آن به «تبیین پایه‌های تفکر اسلامی» بر مبنای آیات قرآن پرداخته‌اند. ایشان با اشاره به اهمیت این مباحث گفته‌اند: «این جلسات، پایه‌های فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی است.» ۸۱/۴/۴ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان، گزیده‌ای از هفت جلسه‌ی ابتدایی این سخنرانی‌ها را که به بحث «ایمان» اختصاص داشته به مرور منتشر می‌کند.

در هفتمین جلسه‌ی «طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن» و آخرین جلسه‌ی مربوط به مبحث ایمان، دو نوید و مژده‌ی دیگر از مجموعه‌ی دوازده وعده‌ی الهی به مؤمنین که در جلسه‌ی گذشته به آنها اشاره شده بود توضیح داده می‌شوند و برخی از آیات مربوط به آنها مرور می‌شود: «اطمینان، امن و سکون» و «ثمربخش بودن». آیه‌ی ۹۴ سوره‌ی انبیاء در جلسه‌ی سخنرانی مورد اشاره قرار نگرفته است اما در کتاب، به آیات مربوط به ثمربخش بودن اضافه شده است. به همین دلیل آیه و ترجمه‌ی آن عیناً از متن کتاب، بدون توضیح در جدول آمده است.

دریافت جدول: عکس | PDF

جلسه‌ی هفتم: نویدها (۲)
خدا عمل مؤمنین را ضایع نمی‌کند
آیات این جلسه رعد: ۲۸ و ۲۹ ، توبه: ۲۶، انعام: ۸۰ تا ۸۲، بقرة: ۱۴۳، انبیاء ۹۴
واژگان کلیدی: وعده‌های الهی (نویدها) اطمینان امن
ضایع‌نشدن عمل ثمربخش‌بودن عمل سکینه
نویدها آیه نکات کلیدی
اطمینان الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ‌ اللَّـهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ‌ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿رعد:٢٨﴾
آنان‌که ایمان آوردند و دلهایشان با یاد خدا ثبات و اطمینان یافت (به‌سوی خدا هدایت می‌شوند) همانا به‌وسیله‌ی یاد خدا، دلها طمأنینه و ثبات می‌گیرد.
 الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ ﴿رعد:٢٩﴾
آنان‌که ایمان آوردند و عمل شایسته کردند. فرخنده باد امروزشان و نیکو باد آینده‌شان.
۱. اطمینان یعنی چه؟ اطمینان یعنی حالت طمأنینه‌ی دل. حالت آرامش روح و قلب. یعنی چه آرامش؟ آیا آرامش به این معناست که روح ما هیچ‌گونه تحرکی و تلاشی نداشته باشد؟ آرامش به این معنا که در حالت نیمه‌خواب و نیمه‌بیهوشی باشد دلِ ما؟ نه. بلکه آرامش در مقابل دغدغه و اضطراب و تشویش...
یعنی چه دل آرام باشد؟ نه اینکه بی‌تحرک باشد و پیش نرود و پیشرفت نداشته باشد؛ یعنی جاذبه‌های گوناگون آن را به این سو و آن سو نکشاند و سنگینیِ بار ایمان، آرام و مطمئن، اما با سرعت هر چه تمام‌تر به‌سوی مقصود انسانیت و خلقت حرکت کند، این است معنای اطمینان.
۲. آن‌کسی می‌تواند راه خدا را تا آخر بپیماید و به سرمنزل و هدف مقصود نائل آید، که مطمئن باشد حالت اطمینان و سکون در او باشد. اطمینان به این معناست؛ یعنی جاذبه‌ای او را بکشاند. جاذبه‌ی ایمان، جاذبه‌ی علاقه به خدا، جاذبه‌ی علاقه به هدف، آن‌چنان او را مجذوب کند و به‌سوی خود بکشاند که همه‌ی جاذبه‌های دیگر برای او هیچ و پوچ و مسخره بیایند، هیچ و پوچ و مسخره.
۳. یاد خدا و ذکرالله همان جاذبه‌ی قوی است. همان جاذبه‌ی قوی که گفتم جاذبه‌های کوچک را محو می‌کند، اثرشان را خنثی می‌کند همین ذکرالله است.
 
سکون ثُمَّ أَنزَلَ اللَّـهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَ‌سُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ﴿توبه:۲۶﴾
خدا آرامش روح و سکینه‌ی روح را بر پیغمبر و بر مؤمنین نازل کرد.
گروهی ازآنان [ایمان‌آورندگان] پس از این ادعا [که ایمان آورده‌اند] از فرمان خدا و پیغمبر رو برمی‌گردانند -صحبت از کفار نیست، صحبت از مرتدین نیست که یکهو قهر می‌کنند، از عالم اسلام خارج می‌شوند، می‌روند؛ نه، صحبت از همین مؤمنین معمولی داخل جامعه‌هاست، جامعه‌ی اسلامی- قرآن می‌گوید اینها مؤمن نیستند.
امن وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ ۚ قَالَ أَتُحَاجُّونِّی فِی اللَّـهِ وَقَدْ هَدَانِ ۚ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِ‌کُونَ بِهِ إِلَّا أَن یَشَاءَ رَ‌بِّی شَیْئًا ۗ وَسِعَ رَ‌بِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ۗ أَفَلَا تَتَذَکَّرُ‌ونَ ﴿انعام:٨٠﴾
[براهیم (ص) همین واقعیت را با مشرکان سرگردان زمان خود، که چون از مکتب و مسلکی مشخص و حساب‌شده و مقرون به‌دلیل پیروی نمی‌کردند نمی‌توانستند دلی آرام و روحی مطمئن داشته باشند، در میان نهاد و سکون نفس و امنیت درونی خود را که از ایمانی راسخ، مایه گرفت به‌رخ آنان کشید:]
و قوم او (ابراهیم) با او به مجادله پرداختند. گفت آیا با من درباره‌ی خدا مجادله می‌کنید؟ و حال آنکه خدا مرا هدایت کرده است. و از آنچه شما شریک خدا دانسته‌اید هیچ بیمی ندارم مگر آنکه خدا درباره‌ی من چیزی اراده کند. پروردگارم به همه چیز دانشش گسترده است. با این حال آیا به‌خود نمی‌آئید؟
وَکَیْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَ‌کْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَ‌کْتُم بِاللَّـهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا ۚ فَأَیُّ الْفَرِ‌یقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ ۖ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿انعام:٨١﴾
چگونه من از آنچه شما شریک خدا قرار داده‌اید بترسم و شما از اینکه بدو شرک آورده‌اید نرسید؟ با اینکه شما را هیچ حجت و برهانی بر این نیست کدام‌یک از ما دو گروه به ایمنی سزاوارتریم؟ (من که خدا را شناخته و با بصیرت و آگاهی بدو راه یافته‌ام؟ یا شما که بر پندار باطل خود هیچ حجتی ندارید؟) اگر می‌دانستید!
 الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَـٰئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿انعام:٨٢﴾
آنها که ایمان آورده‌اند و ایمان خود را به‌ظلم و ستم نیالوده‌اند، فقط آنها را ایمنی هست و آنهایند هدایت‌یافتگان.
 
۱. قرآن وقتی محاجّه‌ی ابراهیم  خلیل‌الرحمان با قومش را نقل می‌کند، نمی‌گوید که قوم، چگونه با او بحث کردند و چه گفتند. اما از جوابی که ابراهیم به آنها داده و قرآن نقل می‌کند، انسان حدس می‌زند که حرف آنها چه بوده است.
۲. ابراهیم جواب می‌دهد که «و قَد هَدان» من هدایت شده‌ام، راه‌یافته و روشنم. می‌دانم چه می‌کنم. و از آنچه شما شریک خدا دانسته‌اید، هیچ بیمی ندارم، مگر آنکه خدا درباره‌ی من چیزی اراده کند؛ یعنی در حقیقت از خدا می‌ترسم و بس. اما از آنهایی که شما شریک خدا دانسته‌اید واهمه‌ای ندارم.
۳. از این جواب به‌دست می‌آید لابد آنها به ابراهیم می‌گفته‌اند: ابراهیم بترس! از این شرکایی که ما برای خدا قرار دادیم، بترس. اینها خشکت می‌کنند، پدرت را در می‌آورند و روزگارت را سیاه می‌کنند. از ادامه‌ی پاسخ ابراهیم این مطلب واضح‌تر می‌شود.
۴. ابراهیم در ادامه‌ی پاسخ به قومش می‌گوید: چطور من بترسم؟! شما باید بترسید. من از آن کسانی‌که شما بی‌دلیل، شریک و رقیب خدا قرار دادید بترسم، در حالی‌که مرا هدایت کرده و مطلب برایم روشن است.
۵. ابراهیم در ادامه می‌گوید: ما یا شما؛ من سزاوارترم که روحاً ایمن باشم و امنیت روحی داشته باشم یا شما؟ منی که دلم به خدا وابسته است، منی که مورد هدایت خدایم، من بی‌تشویش‌ترم یا تو، بیچاره؟ که در آن راهی که قرار گرفته‌ای دلیل و حجتی نداری.
۶. البته پیداست که اینجا مراد از امن، امنِ روحی است، نه امنِ اجتماعی. امنیت اجتماعی البته به‌معنای آن است که همه‌ی افراد از یک آرامشی در اجتماع برخوردار باشند تا هر کسی بتواند حق خودش را ببرد. و سکوت، سکوت‌های اجباری، غیر از امنیت است. این امنی که اینجا می‌گوییم، غیر از آن امنیتی است که در زمینه‌ی مسائل اجتماعی و امن اجتماعی مطرح است. این امن یعنی امنِ روحی، نداشتن تزلزل، اضطراب و بیم، هراسمند و هراسناک نبودن.
 
ثمربخش بودن وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنتَ عَلَیْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّ‌سُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ ۚ وَإِن کَانَتْ لَکَبِیرَ‌ةً إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّـهُ ۗ وَمَا کَانَ اللَّـهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بِالنَّاسِ لَرَ‌ءُوفٌ رَّ‌حِیمٌ ﴿بفرة١٤٣﴾
...
قبله‌ی پیشین تو (بیت‌المقدس) را معین نکرده بودیم مگر برای آنکه پیروان واقعی پیامبر از دنباله‌روان سنت‌های جاهلی معلوم و ممتاز گردند.
هر چند که بسی بزرگ و مهم می‌نمود مگر برای کسانی‌که خدا هدایتشان کرده است و خدا هرگز ایمان شما را ضایع نمی‌کرد.
همانا خدا بر مردمان مهربان و دارای رحمت است.
۱. یکی از چیزهایی که راه‌روِ راهِ هدف و مقصود، اگر داشته باشد، بهتر می‌تواند حرکت کند و احتمال رسیدنش هست و اگر نداشته باشد، کندتر حرکت می‌کند و احتمال نرسیدنش هم زیاد است، این است که کار خود را ثمربخش بداند یا نداند. اگر ثمربخش دانست این راه را؛ حرکت خود و کار خود و گام خود را، احساس کرد که این از بین نمی‌رود، عملش ضایع نمی‌شود، بر این حرکت و بر این گام، یک اثری مترتب می‌شود، هر حرکت او یک موجی را ایجاد می‌کند که او را بیشتر به منزل می‌رساند. مؤمن اینجور است مؤمن کار خودش را ثمربخش می‌داند و قرآن این را به او آموخته است.
۲. وقتی که مسلمانها در مکه بودند، رو به کعبه نماز می‌خواندند وقتی آمدند به مدینه، رو به بیت‌المقدس نماز می‌خواندند به‌دستور پروردگار البته. همان کاری که یهودیها هم می‌کردند. چندی گذشت و آیه نازل شد که برگرد به‌طرف کعبه، مسجدالحرام. و مسلمان‌ها بنا کردند به آن طرف نماز خواندن. یکی از آیاتی که ابعاد مختلف ماجرای تغییر قبله را شرح می‌دهد این آیه است. می‌گوید خواستیم با این کار آزمایشی از شما به‌عمل بیاید ... ما خواستیم یک سنت آبا و اجدادی را موقتا از شما بگیریم و ببینیم چقدر حاضرید برای خاطر خدا سنتها را زیر پا بگذارید. ... نه اینکه خیال کنید نمازهایی که در مدتی که در مدینه بودید و اوایل، رو به بیت‌المقدس خواندید، این نمازها را ما به هیچ می‌گیریم، قبولشان نداریم، قبله‌ی بیت‌المقدس، قبله‌ی باطلی بود، نه، نه‌خیر. کارهایی که کردید، همه‌اش در همه‌ی مراتب، مورد قبول است. تلاش‌های شما و سعی‌های شما مؤمنان، هم در مورد قبله و هم به‌طور کلی، مورد تصدیق و تأیید و مورد پاداش و سپاس خداست ... خدا هرگز ایمان شما را ضایع نمی‌کند.
 
فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَ‌انَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ ﴿انبیاء:٩٤﴾
هر کس همراه با ایمان، از کارهای شایسته چیزی به‌عمل آورد، کوشش او پوشیده و ناسپاس نخواهد ماند و یقیناً ما برای او نویسنده (ای امین) خواهیم بود.
[در جلسه‌ی سخنرانی به این آیه اشاره‌ای نشده بوده است اما در کتابی که سال ۵۴ توسط سخنران منتشر می‌گردد این آیه اضافه می‌شود. به همین جهت توضیحاتی ذیل این آیه وجود ندارد.]

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بخشی از بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در ۵۳/۰۷/۰۳ در مسجد امام حسن علیه‌السلام مشهد:
نماز، کپسول ذکر خداست. سرتاپای نماز ذکرالله است. لذاست که خود قرآن هم بعد از آنی که می‌فرماید «الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر» نماز، از فحشا و منکرات باز می‌دارد، دنبالش میگوید: «و لذکرالله اکبر» یاد خدا بالاتر است. و بزرگ‌ترین خاصیت نماز این است. یاد خدا و توجه و شناخت خدا، یکی از خواص مهمش این است که این دل را از اضطراب‌ها، وسوسه‌ها و جاذبه‌های گوناگون، در همه کاری باز میدارد و دل، آرامش پیدا می‌کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۱
گفتمان ساز
يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۳ ب.ظ

our policy towards the arrogant government of America will not change


The next point is that by Allah's favor and grace, no one will be allowed to take advantage of this document in any way and to undermine the fundamental principles of the Islamic Republic whether this document is ratified or not. The defense capabilities and the security area of the country will- by God's grace- be protected although we know that the enemies have placed great emphasis on these areas. The Islamic Republic will never give in to the enemy's greed in the area of protecting its defense capabilities and security- particularly in this environment filled with the enemies' threats.

The next point is that whether this document is ratified or not, we will not abandon our regional friends: the oppressed people of Palestine, the oppressed people of Yemen, the people and government of Syria, the people and government of Iraq, the oppressed people of Bahrain and the sincere mujahids of the Resistance in Lebanon and Palestine. These people will always enjoy our support.

The next point is that our policy towards the arrogant government of America will not change in any way despite these negotiations and the document that has been prepared. As we have said many times, we have no negotiations with America on different global and regional issues. We have no bilateral negotiations with America. Sometimes, we have negotiated with them in exceptional cases such as the nuclear issue and we have done so because of our interests. The nuclear issue was not the only case. There were other cases as well which I have referred to in my previous public speeches. The American policies in the region are 180 degrees the opposite of the policies of the Islamic Republic. The Americans accuse Hezbollah and the Lebanese Resistance - who are the most self-sacrificing forces in their country in the area of national defense - of terrorism. There is no injustice worse than this. This is while they support the terrorist child-killing government of Zionism. How can one do business, negotiate and reach an agreement with such a policy? There are other cases as well and I will expand on them in other speeches.

Another point is about the Americans' blustering in recent days. In the recent days that the negotiations have been concluded, the American excellencies - their male and female officials - are busy blustering. Each of them is blustering in a different way. Of course, this is alright with us. Their domestic problems force them into blustering. They claim that they have dragged Iran towards the negotiating table, that they have made Iran surrender, that they have obtained such and such concessions from our country and other such claims. However, the truth is something else. They say that they have prevented Iran from building nuclear weapons, but this has nothing to do with our negotiations with America and other countries. They themselves know this and sometimes they have spoken about the importance of the fatwa that bans nuclear weapons.

According to the commands of the Holy Quran and Islamic sharia, we consider building, keeping and using nuclear weapons as haraam and therefore, we will not do so. This has nothing to do with them and with these negotiations. They themselves know that this is the truth. They know that what prevents the Islamic Republic from building nuclear weapons is not their threats and intimidating behavior. There is a religious barrier behind this and they know the significance of this fatwa, but they still claim that it was they who prevented Iran. They are not honest with their own people and they do not tell them the truth. On various other matters, they say that they have adopted such and such a measure about Iran's nuclear industry and that they have forced Iran to surrender, but they can only see Iran's surrender in their dreams.

From the beginning of the Revolution until today, five other U.S. presidents died or were lost in history dreaming that they would force the Islamic Republic to surrender. You too will enjoy the same fate. You too will never achieve the dream of forcing the Islamic Republic to surrender.

There was one point in the statements that the American president made in recent days: he admitted to America's past mistakes. Of course, he said a hodgepodge of things. He admitted that the Americans made a mistake in Iran on the 28th of Mordad. He admitted that the Americans made a mistake in helping Saddam Hussein. He admitted to two, three mistakes, but he did not mention tens of others. He did not speak about the 25-year oppressive and treacherous rule of the second Pahlavi monarch. He did not speak about the many instances of torture, looting, massacre, disaster and calamity that were caused by America. He did not speak about the destruction of the Iranian peoples' dignity and America's efforts to trample upon their domestic and foreign interests. He did not speak about the Zionists' domination, the killing of Iranian passengers on a passenger plane and many other things. Nonetheless, he mentioned a number of mistakes.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۳
گفتمان ساز
يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۱ ب.ظ

مدیریت فرهنگی

به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ علمی- فرهنگی سدید، به نقل از روابط عمومی مرکز تحقیقات بسیج دانشگاه امام صادق(ع) نرم افزار جامع چند‌رسانه‌ای مدیریت فرهنگی، شامل محتوای صوتی، تصویری و متنی دومین دورۀ تربیتی آموزشی ارتقاء مدیران تشکیلات فرهنگی ولایی(حاج احمد متوسلیان) منتشر و روانۀ بازار شد.

مدیریت فرهنگی-جلد

در این نرم افزار کلیۀ محتواهای مربوط به دورۀ تربیتی آموزشی ارتقاء مدیران تشکیلات فرهنگی ولایی(حاج احمد متوسلیان ۲) که در مشهد مقدس برگزار شده است قابل دسترسی و دریافت می‌باشد.

موضوعاتی همچون: بایسته‌های فعالیت تشکیلاتی فرهنگی، اخلاق تشکیلاتی، تفکر جهانی انقلاب اسلامی و نقش تشکیلات فرهنگی در انتشار آن، تبیین غرب‌زدگی در فعالیت‌های فرهنگی و بیان نگاه ناب اسلامی به عرصۀ فرهنگ، برنامه‌ریزی استراتژیک، روحیۀ مطالبه‌گری و آرمان‌خواهی فعالان فرهنگی، اقتصاد تشکیلات و بودجه‌ریزی، مهارت‌های فردی مورد نیاز مدیر فرهنگی، نیروشناسی و جذب-تقسیم کار- اصول کار تیمی، مؤلفه‌های مدیر فرهنگی انقلابی از نگاه امام رضا(ع) و … از جمله موضوعاتی است که در این نرم‌افزار توسط اساتیدی همچون: آیت الله علم الهدی، سردار عروج، دکتر یامین پور، حجه‌الاسلام کتابی، دکتر وحید جلیلی، دکتر تلوری، حجت الاسلام پناهیان، دکتر بذرافکن، حجت الاسلام دکتر سوزنچی، دکتر لطیفی، حجت الاسلام رهدار، استاد رحیم پور ازغدی، سردار سعید قاسمی و … بیان شده است.

مدیریت فرهنگی-پشت جلد

گفتنی است قیمت این محصول ۱۴۰۰۰ تومان می‌باشد که در قالب یک لوح فشرده در اختیار فعالان فرهنگی قرار می‌گیرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۱
گفتمان ساز
شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۹ ب.ظ

اختلاف 180 در جه ای سیاست های ما با آمریکا



بیانات امام خامنه ای (حفظه الله) در 


خطبه‌های نماز عید فطر 

۱ شوّال ۱۴۳۶
مصلی امام خمینی تهران



 نکته‌ی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حول و قوّه‌ی الهی، اجازه‌ی هیچ‌گونه سوءاستفاده‌ای از آن داده نخواهد شد؛ اجازه‌ی خدشه‌ی در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد؛ قابلیّتهای دفاعی و حریم امنیّت کشور، به فضل الهی حفظ خواهد شد، اگرچه میدانیم دشمنان بر روی این نقطه‌ی بخصوص، تکیه‌ی زیادی دارند. جمهوری اسلامی، در زمینه‌ی حفظ قابلیّتهای دفاعی و امنیّتی خود -آن‌هم در این فضای تهدیدی که دشمنان برایش به‌وجود می‌آورند- هرگز تسلیم زیاده‌خواهی دشمن نخواهد شد.

 نکته‌ی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید: از ملّت مظلوم فلسطین، از ملّت مظلوم یمن، از ملّت و دولت سوریه، از ملّت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرین، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطین؛ [اینها] همواره مورد حمایت ما خواهند بود.

 نکته‌ی بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همان‌طور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقه‌ای مذاکره‌ای نداریم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاکره‌ای نداریم؛ گاهی در موارد استثنائی مثل این مورد هسته‌ای، براساس مصلحت، مذاکره کرده‌ایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانی‌های عمومی قبلی به آنها اشاره کرده‌ام. سیاستهای آمریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد. آمریکایی‌ها حزب‌الله را و مقاومت لبنان را -که فداکارترین نیروهای دفاع ملّی در یک کشورند- متّهم به تروریسم میکنند، از این بی‌انصافی بالاتر نمیشود. آن‌وقت در مقابل، دولت تروریست صهیونیستیِ کودک‌کُش را مورد حمایت خودشان قرار میدهند، با یک‌چنین سیاستی چگونه میشود معامله کرد، چگونه میشود مذاکره کرد، چگونه میشود به توافق رسید؟ حالا موارد دیگر هم هست که من تفصیلش را میگذارم برای جای دیگر.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۹
گفتمان ساز




http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/30322/smpf.jpg
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن پاسخ رهبر انقلاب اسلامی و نامه‌ی رئیس‌جمهوری را به شرح زیر منتشر می‌کند.

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای رئیس‌جمهور
با سلام و تحیت و تشکر از زحمات فراوان جنابعالی، اولاً لازم میدانم از تلاش پیگیر و پرطاقت هیئت مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ئی صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و پاداش الهی را برای آنان مسألت نمایم، سپس، به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. به خوبی میدانید که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند.
از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت.
والسلام علیکم و رحمه‌الله
سید علی خامنه‌ای
۱۳۹۴/۴/۲۴
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۹
گفتمان ساز
پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ق.ظ

حقیقت مذاکرات


اینقدر موارد نقض شده خطوط قرمز نظام در توافق وین زیاد است که مجال ارسال همه آنها نست و فعلا مهمترین نکات آن را به استحضار شما میرسانیم
برخی را هم خلاصه تر در فایل پیوست کردم که دوستان مطالعه کنند و حتما اطلاع رسانی کنند




رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان نظام ضمن حمایت از تیم مذاکره کننده ی هسته ای، خطوط قرمز مذاکرات را مجددا مورد تاکید قرار دادند، بنابراین انتظار می رفت که تیم مذاکره کننده که مورد حمایت قاطع رهبر انقلاب قرار دارد و القابی نظیر «غیور» و «شجاع» و  «امین» را از ایشان دریافت کرده است حداقل نمکدان نشکند و به این خطوط قرمز پایبند باشد. اما بررسی های اولیه متن رسمی برجام نشان می دهد که اکثر خطوط قرمز اعلام شده توسط رهبر معظم انقلاب در توافق وین نقض شده است. در ادامه این خطوط قرمز و موارد نقض آن ها به همراه شماره صفحه بخش مورد نظر در متن برجام(برنامه ی جامع اقدام مشترک) مرور خواهد شد:


خط قرمز اول: محدودیت های بلند مدت

آنها اصرار دارند بر محدودیّت بلندمدّت؛ ما گفتیم ما محدودیّت 10 سال و 12 سال و مانند اینها را قبول نداریم؛ 10 سال یک عمر است؛ همه‌ى آنچه ما در این مدّت به دست آوردیم، در حدود 10 سال طول کشیده است! بله، سابقه‌ى هسته‌اى در داخل کشور بیش از اینها است که بعضى اوقات هم گفته میشود در بعضى از بیانات، لکن در آن سالهاى اوّل در واقع کارى انجام نگرفته بود؛ کار اساسى و عمده مال همین حدود ده پانزده سال اخیر است. محدودیّت 10 ساله را ما قبول نداریم؛ ما مقدار سالهاى معیّنى را که مورد قبول ما است به مجموعه‌ى هیئت مذاکره‌کننده گفته‌ایم که چه مقدار، محدودیّت را قبول کرده‌ایم، امّا تعداد سالهاى محدودیّت را گفته‌ایم 10 سال و 12 سال و این چیزهایى که این حضرات میگویند قبول نداریم.

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30062

زمانهاى ۱۵ سال و ۲۵ سال - که مدام میگویند ۱۵ سال براى فلان چیز، ۲۵ سال براى فلان چیز - و این زمانهاى این‌جورى را هم ما قبول نداریم؛ مشخّص است، این زمان اوّل و آخرى دارد و تمام خواهد شد.
 اینها موارد عمده و مهمّى است که روى آن تکیه داریم؛ 
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30062#4


موارد نقض شده در توافق وین:

آژانس برای ۲۵ سال، سنگ معدن تغلیظ شده ی اورانیوم تولید شده توسط ایران را در همه ی کارخانه ها مورد نظارت و دیده بانی قرار خواهد داد.(ص۱۰)

آژانس برای ۲۰ سال لوله های سانتریفیوژ ایران را مورد نظارت و محدودیت قرار خواهد داد. (ص۱۰)

ایران برای ۱۵ سال دست به باز فرآوری سوخت نخواهد زد و هیچ تاسیساتی برای این کار نخواهد ساخت.(ص۲۵)

ایران برای ۱۵ سال در تولید فلزات اورانیوم و پلوتونیم و همچنین متالوژی این فلزات شرکت نخواهد کرد.(ص۲۶)

ایران برای ۱۰ سال فقط ۵۰۶۰ سانتریفیوژ نسل ۱ و فقط در نطنز خواهد داشت.(ص۲۷)

ایران برای ۱۵ سال تنها تا ۳٫۶۷ درصد می تواند غنی سازی کند(ص۲۷)

ایران برای ۱۰ سال به تست سانتریفیوژ IR-4 به صورت تک و آبشار ۱۰ تایی ادامه خواهد داد.(ص۲۸)

ایران برای ۱۰ سال به تست سانتریفیوژ IR-5 به صورت تک ادامه خواهد داد.(ص۲۸)

ایران برای ۱۵ سال همه ی تست های همراه با اورانیوم سانتریفیوژ های خود را تنها در نطنز و همه ی تست های مکانیکی سانتریفیوژهای خود را در تنها در مجتمع تهران و نطنز انجام خواهد داد.(ص۲۹)

ایران برای ۱۵ سال هیچ غنی سازی و هیچ ماده ی هسته ای در فردو نخواهد داشت.(ص ۳۱)

ایران برای ۱۵ سال  تنها ۱۰۴۴ سانتریفیوژ نسل ۱ در فردو خواهد داشت.(ص۳۱)

ایران بعد از ۱۰ سال به نصب زیرساخت های ضروری سانتریفیوژهای IR-8 در نطنز اقدام خواهد کرد.(ص۳۳)

ایران برای ۱۵ سال ذخایر اورانیوم غنی شده ی ۳٫۶۷ درصد خود را به کمتر از ۳۰۰ کیلوگرم محدود خواهد کرد.(ص۳۴)

ایران برای ۱۵ سال تاسیساتی برای تبدیل سوخت به گاز UF6 نخواهد ساخت.(ص۳۵)

http://nocutpress.ir/3485/6-%D8%AE%D8%B7-%D9%82%D8%B1%D9%85%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%81%D9%82-%D9%88%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%82%D8%B6-%D8%B4%D8%AF/



خط قرمز دوم؛ بازرسی های غیرمتعارف

بنده با بازرسی‌های غیرمتعارف و پرس و جو از شخصیتها را هم به هیچ‌وجه بنده موافق نیستم. بازرسی از مراکز نظامی را هم نمی‌پذیریم همچنان که قبلاً هم گفتیم.

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30062

به‌هیچ‌وجه اجازه داده نشود که به بهانه‌ی نظارت، اینها به حریم امنیّتی و دفاعی کشور نفوذ کنند؛ مطلقاً. مسئولین نظامی کشور به‌هیچ‌وجه مأذون نیستند که به بهانه‌ی نظارت و به بهانه‌ی بازرسی و مانند این حرفها، بیگانگان را به حریم و حصار امنیّتی و دفاعی کشور راه بدهند، یا توسعه‌ی دفاعی کشور را متوقّف کنند؛ 
هیچ شیوه‌ی نظارتی غیر متعارف که جمهوری اسلامی را به یک کشور اختصاصی از لحاظ نظارت تبدیل میکند، به‌هیچ‌وجه مورد قبول نیست. همین نظارتهای متعارفی که در همه‌ی دنیا معمول است، اینجا هم همان نظارتها [باشد]، و نه بیشتر.


:موارد نقض شده در برجام
ایران به آژانس اجازه خواهد داد که بر اجرای اقدامات داوطلبانه فوق الذکر برای دوره‌های زمانی مربوطه و نیز اجرای تدابیر شفافیت ساز به شرح مندرج در این برجام و پیوست‌های آن نظارت نماید. این اقدامات شامل:حضور بلندمدت آژانس در ایران؛ نظارت آژانس بر کنسانتره سنگ معدن اورانیوم تولیدی توسط ایران در همه کارخانه‌های تغلیظ سنگ معدن اورانیوم به مدت ۲۵ سال؛ نظارت و مراقبت در مورد روتورزها و بیلوزهای سانتریفیوژ به مدت ۲۰ سال؛ استفاده از فنآوری‌های مدرن تائید شده و گواهی شده توسط آژانس از جمله دستگاه سنجش میزان غنی سازی به صورت مستقیم، و مهر و موم‌های الکترونیک؛ و یک سازوکار قابل اتکا برای اطمینان از رفع سریع نگرانی‌های آژانس در زمینه دسترسی به مدت ۱۵ سال، به شرح مندرج در پیوست ۱.
 ایران به فعالیت هایی که به توسعه تجهیزات انفجاری هسته‌ای منجر می‌تواند شود شامل فعالیت‌های متالورژی اورانیوم و پلوتونیوم به نحو مشخص شده در پیوست ۱، از جمله در سطح تحقیق و توسعه، مبادرت نخواهد نمود.
 ایران با کانال خریدی که جزئیات آن در این برجام، به شرح مندرج در پیوست ۵، آمده و مورد تایید قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل خواهد بود همکاری نموده و مطابق آن عمل خواهد کرد.

صحبت های جزئی و دقیق اوباما درباره چگونگی رژیم بازرسی های غیر متعارف ایران:
برای ده سال ، آنها تحت شدیدترین محدودیتها قرار دارند و بعد از آن نیز آنها هنوز باید پروتکل الحاقی را رعایت کنند ، پروتکلی که به ما اطمینان می دهد شدیدترین رژیم بازرسیهایی را که تا کنون ایجاد شده است داشته باشیم.
علاوه بر این سایتهای ثابت که ما به آنها توجه داریم، آژانس بین المللی انرژی اتمی این ظرفیت را دارد که اگر با سایتی مشکوک برخورد کرد، از جمله با سایت نظامی مشکوکی مثل پارچین روبرو شود، می تواند به ایرانیها بگوید که باید از آنجا بازرسی کند. شاید ایرانیها بخواهند مذاکره کنند که این کار چگونه انجام شود اما اگر آنها بخواهند دست آخر مخالفت کنند و به آن سایت دسترسی منطقی فراهم نکنند، در آن صورت به طور بالقوه توافق را نقض کرده اند و تحریمها می تواند دوباره و فورا برقرار شود. این کار شامل جمع آوری نمونه خاک نیز می شود. به همین شکل ما مکانیسمهایی داریم ...
همین قضیه درباره این احتمال که ایران ممکن است موادی را وارد کند که می تواند در برنامه هسته ای استفاده شود اما کاربردی دوگانه دارد، صدق می کند. ما مکانیسمهای بی سابقه ای را فراهم کرده ایم که بتوانیم هر کدام از این واردات را بررسی کنیم و از آنها بخواهیم به ما نشان دهند از این مواد و وسایل چگونه استفاده می شود تا مطمئن شویم برای کار دیگری استفاده نمی شود.
 این مکانیسم بسیار سختگیرانه تر از همه چیزهایی است که برای مثال درباره کره شمالی انجام شد. آژانس و جامعه بین المللی درسهای زیادی از بازرسیهای قبلی و تجربیات قبلی خود کسب کرده است و این درسها را توانسته ایم در این توافقنامه بگنجانیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۷
گفتمان ساز
چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ق.ظ

جشن برای کدام توافق؟


 

 

توافق نامه جامع وین / بخوانیم و قضاوت کنیم

دریافت متن اصلی توافق نامه


hastei.blog.ir


سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۴ ب.ظ

در صفحه اول این متن آمده:

this historic Joint Comprehensive  Plan of Action (JCPOA), which will ensure that Iran’s nuclear programme will be exclusively peaceful, and mark a fundamental shift in their approach to this issue.

ترجمه بنده : ((طبق این برنامه تاریخی جامع اقدام مشترک ، اطمینان حاصل خواهد شد که برنامه هسته ای ایران صرفا صلح آمیز خواهد بود و تغییر بنیادین در رویکرد آن ها نسبت به این مسئله انجام می شود.))

شرح:  در متن 3 قید بسیار مهم آمده:

Ensure  

exclusively peaceful

fundamental shift

باید نسبت به برنامه ((صرفا)) صلح آمیز هسته ای ایران ((اطمینان)) حاصل شود و ((تغییری بنیانی)) در رویکرد آنها نسبت به این مسأله معین می گردد.

حال سوألی اذیت کننده:

1.این اطمینان به برنامه صرفا صلح آمیز هسته ای ایران چگونه حاصل می شود؟! آیا جز با بازرسی از مراکز نظامی ما این اطمینان حاصل می شود؟!! خودتان را جای آمریکای زخم خورده از ایران در طول 36 سال قرار دهید و به این سوال واقع بینانه پاسخ دهید.

موضع گیری چند روز پیش کورکر(رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا) را که به یاد دارید:

“We have the issues of, are we going to have anytime, anywhere inspections? Will we know what their past military dimensions were? It’s very important.''

((ما در صددیم تا هر زمان و هرجا را تفتیش کنیم. ما به حجم نظامی گذشته آنها پی خواهیم برد. این بسیار مهم است.))

http://www.nytimes.com/2015/07/06/world/middleeast/iran-nuclear-negotations-john-kerry-warning.html

این جمله را به خاطر بسپارید!


 در چند خط بعد با این مضمون می گوید که:  برای  رفع نگرانی های طرف مقابل بایدتدابیر کاملی  جهت شفافیت و اعتمادسازی اتخاذ شود.

The  JCPOA  addresses  the E3/EU+3’s  concerns,  including  through  comprehensive  measures  providing  for  transparency and verification


* آقای دکتر روحانی با قاطعیت تمام اعلام کردند: ((تمام تحریم‌ها حتی تسلیحاتی لغو می‌شوند.)) اما وقتی سراغ متن اصلی رفتیم در همان صفحه 2 آمده:

The  JCPOA  will  produce  the  comprehensive  lifting  of  all  UN  Security  Council sanctions as well as multilateral and national  anctions related to Iran’s nuclear programme, including  steps on access in areas of trade, technology, finance, and energy

تنها تحریم های مرتبط با هسته ای برداشته می شود!!

 

به حول و قوه الهی ادامه دارد...


hastei.blog.ir

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۲
گفتمان ساز
يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ

بیانات رهبری در دیدار جمعى از دانشجویان



در بیست و پنجمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
     در حسینیه امام خمینی رحمه‌الله


۱۳۹۴/۰۴/۲۰
 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و ءاله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

 خیلی خوش آمدید عزیزان من، جوانان خوب؛ و من از این جلسه حقیقتاً، قلباً، عمیقاً خوشحالم. حضور پرشور و پرنشاط و پرانگیزه‌ی جوانها در عرصه‌ی مسائل گوناگون کشور خیلی مسئله‌ی مهمّی است؛ خیلی حادثه‌ی مهمّی است. من مطلبی را یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم؛ همین‌جا آن را بگویم:

با نشاط بودن جوان ایرانی و افسرده بودن جوان غربی در واقعیت


جوان ایرانی خوشبختانه جوان پرانگیزه و پرشوری است؛ درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که بعضی از مراکز مغرض آماری و غالباً با منشأ خارجی یا اساساً خارجی اعلام میکنند. آنها میگویند جوان ایرانی افسرده است؛ یک طبقه‌بندی هم میکنند و میگویند جوان ایرانی در فلان درجه‌ی از افسردگی - یک درجه‌ی خیلی بالایی - قرار دارد. این یک دروغ محض و خباثت‌آمیزی است که دارد امروز انجام میگیرد و بهانه‌ی یک سلسله کارهای خلاف دیگر است؛ جوان ایرانی افسرده است، پس بایستی برایش محیط نشاط درست کنیم؛ چه‌جوری؟ با کنسرت موسیقی، با جلسات و اردوهای مختلط جنسی، و آزادی‌هایی از این قبیل؛ این دنباله‌ی آن حرف است. نخیر، بعکس، جوان ایرانی امروز جزو بانشاطترین و فعّال‌ترین و سرزنده‌ترین جوانها است.
شما نگاه کنید در دنیای غرب، جوان اروپایی افسرده است؛ این‌قدر آمار خودکشی‌ها در آنجا بالا است. افسردگی آنجایی است که یک جوانی بر اثر فشارهای روحی، تفنگ دست میگیرد، میرود در یک ساحل امن و بظاهر آرام و حدود هشتاد کودک را با رگبار میکشد؛ اتّفاقی که دو سه سال پیش در یکی از کشورهای اروپا اتّفاق افتاد که همه مطّلع شدند و در دنیا منعکس شد؛ افسردگی این است. افسردگی عبارت است از اینکه جوان اروپایی برای خودکشی کردن می‌آید در سِلک داعش. گزارشهایی که ما داریم نشان میدهد که تعداد بالایی از عناصر انتحاری داعش، جوانهای اروپایی‌اند؛ میخواهد خودکشی کند، فکر میکند این خودکشی یک هیجانی دارد و بهتر از غرق کردن خود مثلاً در رودخانه‌ی فلان کشور اروپایی است، [پس] می‌آید اینجا؛ بر اثر افسردگی کامل دنبال هیجان میگردند؛ افسرده آنها هستند.

مصداق واقعی نشاط جوان ایرانی

جوان ایرانی که روز بیست‌وسوّم ماه رمضان که شب قبل را با احیاء گذرانده، با دهان روزه، در گرمای شدید تابستان، می‌آید در خیابان راه‌پیمایی میکند، بعد می‌نشیند زیر آفتاب و نمازجمعه را برگزار میکند، او فرسنگها از افسردگی دور است، او سرزنده است، او بانشاط است.


 جلسه‌ی امروز شما و این صحبتهایی که فرزندان عزیز من و جوانهای عزیز من کردند که یک طیف وسیعی از مسائل را شامل میشد، همه نشانه‌های سرزندگی است؛ این بر ما و بر امثال بنده هم تأثیرگذار است؛ یعنی این سرزندگی بر روی مستمع شما و مخاطب شما اثر میگذارد؛ به‌هرحال از جلسه‌ی امروز خیلی من خرسندم و از یکایک کسانی که صحبت کردند، متشکّرم.

 بعضی از نکات را هم من یادداشت کرده‌ام که چیزهایی بگویم در ذیل فرمایشات این آقایان و این خانمها که صحبت کردند؛ نمیدانم وقت میشود یا نمیشود.

اهمیت شعار در کنار عمل به شعار

 یک جمله‌ای را یکی از عزیزان و دانشجویان مطرح کردند، گفتند از شعار کاری ساخته نیست؛ بله، اگر چنانچه این [شعار] به این معنا باشد که ما دائم شعار بدهیم امّا دنبالش عمل نباشد، بله راست است، کاری از صِرف شعار ساخته نیست؛ لکن شعار را چیز کم‌خاصیّتی ندانید؛ شعارها مهمّند.

مصداق اهمیت شعار

من یادم نمیرود، سالها قبل از انقلاب در مشهد، یک جلسه‌ی دانشجویی داشتیم که من تفسیر میگفتم. یک‌عدّه دانشجو که نسبت به جمعیّت‌های آن‌روز جمعیّت زیادی بود - چندصد نفر دانشجو [یا] کمتر یک‌جا جمع میشدند - و بنده تفسیر میگفتم؛ حالا تفاصیلش زیاد است. یکی در آن جلسه شعار داد؛ بنده آن جلسه را با یک ترتیبی، با یک پیش‌بینی‌ای پیش میبردم؛ یعنی مباحث اساسی و اصولیِ انقلابی را در خلال تفسیر آیات منتقل میکردم؛ دلم نمیخواست با کارهای ظاهری، دستگاه حسّاس بشود و جلوی کار ما را بگیرد. من در صحبتم گفتم خواهش میکنم شعار ندهید؛ شعار نه حرف است، نه عمل است؛ حرف نیست، چون یک کلمه است؛ عمل نیست، چون یک صدایی است که از حنجره‌ی شما می‌آید بیرون؛ این را من در سخنرانی آنجا گفتم. هفته‌ی بعد در روز جلسه یکی از دانشجوها گفت من به مطلبی که هفته‌ی گذشته فلانی گفت، میخواهم اعتراض کنم؛ گفتیم اعتراض کن. گفت ایشان گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ درحالی‌که اتّفاقاً شعار هم حرف است، هم عمل. حرف است، برای خاطر اینکه یک کلمه است و مضمون مهمّی دارد؛ بله، یک جمله است لکن نشان‌دهنده‌ی یک مجموعه‌ی مضمون و محتوا است؛ بنابراین شما که اهل حرفید - ما اهل حرف بودیم؛ حرف میزدیم، بیان میکردیم - این حرف را باید مغتنم بشمرید. و امّا عمل است، برای خاطر اینکه برانگیزاننده است؛ شعارها انسانها را در صحنه می‌آورند، اینها را بسیج میکنند، جهت میدهند؛ پس عمل است. بله، برخلاف گفته‌ی استاد - بنده را میگفت - که گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ شعار هم حرف است، هم عمل. آن جوان دانشجویی که آن روز این حرف را زد، امروز یکی از مسئولین کشور است که همه‌ی شماها او را می‌شناسید. من نشسته بودم آنجا و آماده بودم برای صحبت؛ وقتی گوش کردم، گفتم حق با این آقا است، راست میگوید؛ شعار هم حرف است، هم عمل است. حالا هم همین را بِهتان میگویم؛ اگر شعار، خوب، پُرمحتوا، پُرمضمون، حاکی از یک حقیقت قابل گسترش فکری انتخاب بشود، این میشود هم حرف، هم عمل؛ مطرح کردن آن جهت‌دهنده و برانگیزاننده است. بنابراین کسی بیاید مثلاً فرض کنید فقط یک کلمه‌ی «اقتصاد مقاومتی» را که ما گفتیم، دائم بیاید تکرار بکند، دنبالش عملی نباشد، بله، از صِرف گفتن این حرف، کاری ساخته نیست؛ امّا خود این شعار «اقتصاد مقاومتی» اگر در دل و زبان فعّالان کشور که از جمله‌ی مهم‌ترین‌اش شما دانشجوها هستید، دنبال بشود و تکرار بشود - که حالا اگر ان‌شاءالله فرصت شد تا قبل از اذان، عرض میکنم - آن‌وقت مهم است.

 یک [تعداد] مطلب دیگری که گفته شد، سخت‌گیری بر تشکّلهای انقلابی است؛ که این را چند نفر از این جوانهای عزیز اینجا مطرح کردند، به من هم گزارش شده. من همین‌جا به مسئولین محترمی که تشریف دارند - وزرای محترم -(۲) میگویم که به‌هیچ‌وجه نگذارید افرادی که کلیدهای کار دستشان است، بر تشکّلهای انقلابی و تشکّلهای اسلامی سخت‌گیری کنند. مطلقاً اجازه‌ی این کار داده نشود و فضا را تنگ نکنند؛ بگذارند تشکّلهای اسلامی و تشکّلهای انقلابی [کار کنند]. خب، همین حرفهایی که اینجا زده شد، اینها حرفهای ما است؛ اینها همان حرفهایی است که ما باید بزنیم؛ همان کارهایی است که ما باید بکنیم؛ این جوانها [هم] دارند این حرفها را میزنند که حالا من نقش بسیار مؤثّر گفتن و بازگفتن و بازگفتن این حرفها از سوی دانشجوها را خواهم گفت؛ بگذارید این حرفها را بزنند؛ بگذارید بیایند کار کنند؛ اجازه بدهید تشکّلهای دانشجویی، تشکّلهای انقلابی و اسلامی - بخصوص روی تشکّلهای انقلابی من تکیه دارم - دست‌وبالشان باز باشد، امکانات داشته باشند، محدودشان نکنند.

 یک مسئله، مسئله‌ی کنسرت‌ها در دانشگاه بود که دانشجوی عزیزی مطرح کردند که دانشگاه جای کنسرت نیست. راست است؛ این را من هم یادداشت کرده‌ام و جزو یادداشت‌های من، همین مطلب هست. اینکه ما بیاییم دانشجوها را به خیال خودمان برای نشاط بخشیدن به محیط دانشجویی، به اردوی مختلط ببریم یا کنسرت موسیقی در دانشگاه تشکیل بدهیم، جزو غلطترین کارها است. برای تحرّک دانشجویی و تلاش دانشجویی و نشاط دانشجویی، راه‌های دیگری وجود دارد؛ آنها را به گناه نباید کشاند، آنها را به سمت شکستن پرده‌های تقوا - که خوشبختانه جوان متدیّن امروزی بر حفظ آن اصرار دارد - نباید کشاند؛ آنها را به سمت بهشت باید برد، نه به سمت دوزخ. بله، این کارها در دانشگاه‌ها اصلاً وجهی ندارد. بنده البتّه نشانه‌های این قضیه و مشکل را خیلی سال قبل - که از سوی یک تشکّل دانشجوییِ آن‌وقت، یک حرکتی در دانشگاه انجام گرفته بود - دیدم و هشدار هم دادم لکن متأسّفانه دنبال نشد و چوبش را هم خوردیم؛ چند سال چوبش را خوردیم؛ امروز نبایست اجازه این کارها داده بشود؛ اینها خلاف آزادی‌خواهی نیست، انجام این کارها نشانه‌ی میل به آزادی و آزادی‌خواهی نیست. اینها همان چیزهایی است که دشمنان جامعه‌ی ایرانی و جامعه‌ی مسلمان و تمدّن اسلامی و دشمنان خصوص دانشجوی ایرانی، دنبال میکنند برای اینکه نگذارند از بین اینها شهریاری‌ها درست بشوند، از بین اینها دکتر چمران‌ها درست بشوند؛ آنها با طهارت زندگی کردند، با تقوا زندگی کردند. فقط هم مسئله‌ی هسته‌ای نیست، این رشته‌هایی که شما میشنوید و در آمارهای ما میگویند ما در دنیا جزو هشت کشوریم، جزو نُه کشوریم، جزو ده کشوریم که این پیشرفت را به دست آوردیم، اغلب پیشروان این کارها جوانهای متدیّنند، جوانهای انقلابی‌اند؛ هم در قضیّه‌ی هسته‌ای این‌جور است، هم در نانو این‌جور است، هم در خیلی از رشته‌های دیگر تحقیقی که امروز [وجود دارد]. اینها همه دست بچّه‌های مؤمن، بچّه‌های متدیّن، بچّه‌های انقلابی است؛ اینها هستند که این کارهای بزرگ را انجام دادند. ما بچّه‌ها را از گرایش انقلابی و گرایش اسلامی و دینی و میل به معنویّت دور کنیم با این کارهای غلط؟ این غلطترین کارها است؛ البتّه هر دو وزیر محترم مورد اعتماد من هستند منتها مراقب زیردست‌هایشان باشند؛ کاملاً مراقب کسانی که کلید کارهای این‌جوری دست آنها است، باشند؛ بدانند چه کار دارد انجام میگیرد. این هم یک نکته بود.

تشکیل کرسی های آزاد اندیشی به معنای واقعی کلمه


 یک نکته‌ی دیگری که یکی از دانشجویان عزیز گفتند، [این بود که] کرسی‌های آزاداندیشی به معنای واقعی کلمه تشکیل بشود. کاملاً درست است؛ من موافقم که کرسی‌های آزاداندیشی تشکیل بشود. ما که گفتیم کرسی آزاداندیشی، از اوّل نظرمان همین بود؛ کسی بیاید و نظر مخالف خودش را هم بگوید؛ منتها شما جوانِ دانشجوی انقلابیِ مسلمانِ ولائی، آن قدرت منطق و قوّت استدلال را پیدا کنید که بتوانید قشنگ بروید با خونسردی در مقابل او قرار بگیرید و استدلال او را باطل کنید؛ این خوب است، این درست است. و این امروز ممکن است؛ [شاید] ده سال پیش، دوازده سال پیش، پانزده سال پیش این کار ممکن نبود، امروز ممکن است. امروز جوانهایی که در حوزه‌ی دیانت فعّالیّت میکنند و توانایی‌های خوب فکری دارند، فراوانند؛ اشکال ندارد. البتّه یک آداب و ترتیبی دارد؛ یعنی کرسی آزاداندیشی یک ترتیبات و آدابی دارد که باید عقلای مسئولین دستگاه‌ها بنشینند این ترتیب و آداب را - که بتوانند درست هدایت کنند این کرسی‌ها را که کار خودش را انجام بدهد - مشخّص کنند. این هم یک نکته بود.

 یک نکته‌ی دیگر گفتند که کسانی به عنوان نماینده‌ی رهبری از زبان رهبری حرف میزنند. خب، من خودم هنوز که الحمّدلله زبانم از کار نیفتاده؛ حرف خود من که مقدّم به حرف آنها است. آنچه من میگویم، حرف من آن است؛ کسانی هم که حرف میزنند - نمایندگان رهبری و منصوبین رهبری و مانند اینها که تعداد زیادی‌اند - از قول رهبری نمیگویند؛ این را توّجه داشته باشید. در همین مسئله‌ای که بالخصوص اسم آوردند، آن کسی را که اسم آوردند، آن کس حرف خودش را زده بود؛ از زبان رهبری چیزی نگفته بود. بنده هم حرف خودم را زدم؛ هم قبل از آن، هم بعد از آن؛ خب، شما حرف من را از خود من بشنوید. بله، ممکن است یک نفری جزو منصوبین رهبری هم باشد، درباره‌ی فلان مسئله یک عقیده‌ای خلاف رهبری هم داشته باشد، هیچ اشکال ندارد؛ این‌جور چیزی هم هست. خیلی از همین آقایان محترمی که منصوبین رهبری‌اند، در فلان مسئله‌ی خاصّ سیاسی یا اجتماعی یا اعتقادی ممکن است عقیده‌شان غیر از عقیده‌ی رهبری باشد؛ ما این را اشکال ندانستیم؛ عمده برای ما جهت‌گیری‌های کلّی است، جهت‌گیری‌های انقلابی است. والّا در هر مسئله که ما نمی‌نشینیم هماهنگ کنیم که ببینیم در فلان مسئله نظر ما یکی هست یا نیست؛ خب، او نظر خودش را گفته. این هم نمیشود که من هرجا هرکسی از نمایندگان ما یک چیزی گفت، ما فوراً بگوییم آقا! شما، این را غلط گفتید، این را درست گفتید، روابط عمومی اعلان کند؛ این هم نمیشود. بله، اگر از قول حقیر، کسی چیزی بگوید و به گوش من برسد و خلاف باشد، ما به خود او بلافاصله تذکّر میدهیم؛ مکرّر اتّفاق افتاده؛ تذکّر دادیم، گفتیم که شما خودتان این را اصلاحش کنید، آن طرف هم اصلاح کرده. مصلحت نمیدانم که اگر یک کسی یک چیزی گفت، ما هم اینجا برداریم یک اعلامیّه بدهیم که فلان کس غلط کرد این حرف را زد؛ (۳) اینکه نمیشود. هرجا برخلاف نظر ما - البتّه از قول من؛ اگر از قول خودش گفته باشد، نه - از قول من چیزی گفته باشد، اطّلاع میدهیم و میگوییم آقا! این را شما از قول ما، شنیدیم گفتید و باید خودتان اصلاح کنید. این هم این مطلب.


تعطیل پذیر نبودن مبارزه با استکبار

 یک نکته‌ی دیگری که سؤال کردند [این بود که]، تکلیف مبارزه‌ی با استکبار پس از مذاکرات چیست؟ خب، مگر مبارزه‌ی با استکبار، تعطیل‌پذیر است؟ مبارزه‌ی با استکبار، مبارزه‌ی با نظام سلطه تعطیل‌پذیر نیست. این هم جزو همین حرفهایی است که اتّفاقاً امروز من یادداشت کرده‌ام که به شما بگویم. این جزو کارهای ما است، جزو کارهای اساسی است، جزو مبانی انقلاب است. یعنی اگر مبارزه‌ی با استکبار نباشد، ما اصلاً تابع قرآن نیستیم. مبارزه‌ی با استکبار که تمام نمیشود. در مورد مصادیق استکبار، آمریکا اتمّ مصادیق استکبار است. ما به این مسئولین محترمی که در قضیّه‌ی هسته‌ای مذاکره میکنند - که حالا اینها اجازه پیدا کرده‌اند که مسئولین روبه‌رو با هم حرف بزنند؛ البتّه سابقه داشت، در این سطح نه، در سطوح پایین‌تر سابقه داشت؛ در این سطح، اوّلین‌بار بود - گفته‌ایم که فقط در مسئله‌ی هسته‌ای شما حق دارید مذاکره کنید؛ در هیچ مسئله‌ی دیگری حق ندارید مذاکره کنید، و نمیکنند. آن طرف مقابل، گاهی مسائل منطقه و سوریه و یمن و مانند اینها را پیش میکشد، اینها میگویند ما در این زمینه‌ها با شما صحبتی نداریم و صحبت نمیکنند. مذاکره فقط در زمینه‌ی مسئله‌ی هسته‌ای است، آن هم به همان دلایلی که من گفتم و چندبار تکرار کردم که چرا در قضیّه‌ی هسته‌ای ما این گرایش را، این رویکرد را انتخاب کردیم؛ من این را مفصّل تشریح کردم. مبارزه‌ی با استکبار تعطیل‌پذیر نیست، تکلیفش کاملاً روشن است و خودتان را آماده کنید برای ادامه‌ی مبارزه‌ی با استکبار.

باور کنیم قول خدا را ، «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»

 یک مسئله‌ای که اخیراً مطرح کردند، مسئله‌ی ازدواج جوانها بود که خب، همه - پسر و دختر - مطمئنّاً علاقه‌مندند. من همین‌جا به توصیه‌ی این جوان عزیزی که از من خواستند به پدر و مادرها تذکّر بدهم، به پدرها و مادرها تذکّر میدهم؛ من خواهش میکنم و تقاضا میکنم از شماها که یک خرده امکانات ازدواج را آسان کنید. پدر و مادرها سخت‌گیری میکنند؛ هیچ سخت‌گیری لازم نیست. بله، یک مشکلات طبیعی وجود دارد - مسئله‌ی مسکن، مسئله‌ی شغل و از این مسائل - لکن «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»؛ (۴) خب، این قرآن است. ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا ان‌شاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش میدهد. ازدواج جوانها را متوقّف نکنند؛ من خواهش میکنم که پدرها و مادرها به این مسئله توجّه کنند.
 البتّه یکی از مسائل مهم این است که رسم خواستگاری رفتن و وساطت کردن برای ازدواج دخترها، متأسّفانه کمرنگ شده؛ این چیز لازمی است. افرادی هستند - سابقها همیشه معمول بود، حالا هم با کثرت نسل جوان در جامعه‌ی ما، باید این رواج داشته باشد - پسرهایی را می‌شناسند، به خانواده‌ی دختر معرّفی میکنند؛ دخترهایی را می‌شناسند، به خانواده‌ی پسر معرّفی میکنند؛ تسهیل میکنند و آماده‌سازی میکنند ازدواج را؛ این کارها را بکنند. هرچه که ما بتوانیم در جامعه مسئله‌ی مشکل جنسی جوانها را حل کنیم، این به نفع دنیا و آخرت جامعه‌ی ما است؛ به نفع دنیا و آخرت کشور ما است؛ بعد هم برای مسئله‌ی نسل که من رویش خیلی تکیه دارم [مهم است]. باز من همین‌جا هم به آقای وزیر محترم بهداشت عرض میکنم؛ گزارشهایی به من میرسد که آن خواسته‌ی شما که همان خواسته‌ی ما است، [یعنی] مسئله‌ی جلوگیری از منع باروری - که منع باروری یک سیاستی بود؛ بنا بر این گذاشته شد که از این سیاست جلوگیری بشود - درست انجام نمیگیرد؛ بعضی جاها همچنان در بر پاشنه‌ی قبل میگردد.

ماه رمضان، بهار معنویت

 عزیزان! ماه رمضان، فصل معنویّت، بهار معنویّت، بهار صفا تمام شد؛ روزهای آخر ماه رمضان را میگذرانیم. اگر سرزمین حاصلخیز دلهای شما و جانهای پاک شما ان‌شاءالله تحت تأثیر باران لطیف رحمت و لطف الهی در این ماه قرار گرفته باشد، در آینده میوه‌های خودش را خواهد داد. البتّه برای جوانها فصل رویش معنوی هیچ‌وقت تمام نمیشود؛ بله، ماه رمضان ویژگی‌ای دارد، اختصاصی دارد، لکن رویش معنویّت در جوانها همیشه امکان‌پذیر است. جوانها مکرّر از من سؤال میکنند - در نامه‌ها و همین وسایل ارتباطی که وجود دارد -  و در مورد معنویّت و تعالی روحی و مانند اینها نصیحت میخواهند؛ خب، کسانی هم هستند، بساط ارشاد و این چیزها را هم پهن میکنند؛ همه‌ی اینها مورد اعتماد نیستند؛ بعضی‌هایشان دکّان‌دارند، به اینها نمیشود اعتماد کرد. آن چیزی که من از بزرگان شنیدم و به شما عرض میکنم، یک کلمه است؛ مهم‌ترین کار برای اعتلای معنوی و روحی، پرهیز از گناه است؛ این مهم‌ترین کار است. سعی کنید از گناه پرهیز کنید. گناه‌ها هم مختلفند؛ هم گناه زبان هست، هم گناه‌های مربوط به چشم هست، هم گناه‌های مربوط به دست هست، انواع گناهان هست؛ گناه‌ها را بشناسید، خودتان را مراقبت کنید. تقوا! تقوا یعنی همین؛ تقوا یعنی مراقبت. در یک جادّه‌ی خطرناک وقتی دارید حرکت میکنید، دقیق مراقبید، این تقوا است؛ مراقبت کنید، از گناه پرهیز کنید؛ این مهم‌ترین راه اعتلای معنوی است. البتّه بلافاصله بعد از این، انجام فرائض است؛ در میان فرائض هم از همه مهم‌تر نماز است؛ نماز اوّل وقت، باحضور قلب. حضور قلب یعنی اینکه شما وقتی نماز میخوانید، بدانید دارید با کسی حرف میزنید، مخاطب دارید. توجّه به این داشته باشید. گاهی هم حواس انسان پرت میشود؛ عیبی ندارد، به‌مجرّد اینکه باز حواس انسان جمع شد، همان حالت و احساسِ داشتن مخاطب را در خودش احیاء کند و زنده نگه دارد؛ این حضور قلب است. نماز با حضور قلب، نماز اوّل وقت، حتّی‌المقدور نماز به جماعت، این چیزها را رعایت کنید، شما اعتلای روحی پیدا خواهید کرد، فرشته خواهید شد، از فرشته بالاتر خواهید شد؛ این را شما بدانید. شماها جوانید، دلهایتان پاک است، روحهایتان پاک است، آلودگی ندارید یا خیلی کم دارید؛ به سن ما که انسان برسد مشکلاتش خیلی زیاد میشود؛ بنابراین اگر این را رعایت بکنید، هیچ نصیحت دیگری لازم نیست؛ ذکر خاص و مانند اینها هیچ لزومی ندارد. البتّه خیلی خوب است با قرآن مأنوس باشید، هرروز حتماً ولو چند آیه‌ای قرآن بخوانید؛ اینها خیلی خوب است. به فرائض [اهمّیّت بدهید].

 یکی از فرائض هم فرائض دانشجویی است. قشر دانشجو یک قشر ممتاز است، یک قشر ویژه است؛ به دلایلی که من در این جلسات ماه رمضان سالها با دانشجوها مکرّر گفتم و دیگر نمیخواهم تکرار بکنم؛ یک فرائضی دارد. اوّلین فریضه‌ی دانشجویی عبارت است از آرمان‌خواهی. یک‌عدّه‌ای تبلیغ میکنند و وانمود میکنند که آرمان‌خواهی مخالف واقع‌گرایی است؛ نه آقا، آرمان‌خواهی مخالف محافظه‌کاری است، نه مخالف واقع‌گرایی. محافظه‌کاری یعنی شما تسلیم هر واقعیّتی - هرچه تلخ، هرچه بد - باشید و هیچ حرکتی از خودتان نشان ندهید؛ این محافظه‌کاری است. معنای آرمان‌گرایی این است که نگاه کنید به واقعیّتها و آنها را درست بشناسید؛ از واقعیّتهای مثبت استفاده کنید، با واقعیّتهای سلبی و منفی مقابله کنید و مبارزه کنید. این معنای آرمان‌گرایی است. چشمتان به آرمانها باشد. این اوّلین فریضه‌ی دانشجو است.

 آرمانها چه هستند؟ جزو چیزهایی که بنده اینجا یادداشت کرده‌ام به عنوان آرمانها، یکی مسئله‌ی ایجاد جامعه‌ی اسلامی و تمدّن اسلامی است؛ یعنی احیای تفکّر اسلام سیاسی؛ یک‌عدّه‌ای از قرنها پیش، سعی کردند اسلام را از زندگی، از سیاست، از مدیریّت جامعه هرچه میتوانند دور کنند و منحصرش کنند به مسائل شخصی؛ مسائل شخصی را هم یواش یواش محدود کنند به مسائل قبرستان و قبر و مجلس عقد و از این حرفها؛ نه، اسلام آمده است که «الّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛ (۵) فقط هم اسلام نیست؛ همه‌ی پیغمبران همین‌جورند. ادیان الهی آمده‌اند برای اینکه در جامعه پیاده بشوند، در جامعه تحقّق واقعی پیدا کنند؛ این باید اتّفاق بیفتد. یکی از مهم‌ترین آرمانها این است.

 یک آرمان دیگر عبارت است از آرمان اعتماد به نفس؛ یعنی همین «ما میتوانیم» که در حرفهای شماها هم بود؛ این یک آرمان است. بایستی دنبال تفکّر اعتماد به نفس ملّی و اعتقاد به قدرت و توانایی ملّی [بود] و به‌عنوان یک آرمان حتماً باید تعقیب بشود. البتّه تعقیب آرمانها یک لوازمی دارد که باید به آن لوازم عمل بشود.

 یکی از آرمانهایی که من یادداشت کرده‌ام، مبارزه با نظام سلطه و استکبار است. نظام سلطه، یعنی نظامی که بر پایه‌ی رابطه‌ی سلطه‌گر و سلطه‌پذیر بنا شده؛ یعنی کشورهای دنیا یا مجموعه‌های بشری دنیا، تقسیم میشوند به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ آن اتّفاقی که امروز در دنیا افتاده [این است]؛ یک عدّه‌ای سلطه‌گرند، یک عدّه سلطه‌پذیرند. دعوای با ایران هم سر همین است؛ این را بدانید. دعوای با جمهوری اسلامی این است که این، نظام سلطه‌گر و سلطه‌پذیر را نپذیرفته؛ سلطه‌گر که نیست، خودش را از سلطه‌پذیری هم بیرون آورده و پای این حرف ایستاده. اگر ایران موفّق شد و پیشرفت پیدا کرد - پیشرفت علمی، پیشرفت صنعتی، پیشرفت اقتصادی، پیشرفت اجتماعی، گسترش نفوذ منطقه‌ای و جهانی - نشان داده میشود به ملّتها که میتوان سلطه‌پذیر نبود و روی پای خود ایستاد و پیشرفت کرد. نمیخواهند این اتّفاق بیفتد؛ همه‌ی دعواها سر این است، بقیّه‌ی حرفها بهانه است.

 از جمله‌ی آرمانها، عدالت‌خواهی است؛ همین حرفهایی که بعضی از برادرها اینجا گفتند. مسئله‌ی عدالت‌خواهی خیلی مهم است، شُعب گوناگونی دارد؛ به اسم هم اکتفا نباید کرد، باید واقعاً دنبال بود. از جمله، مسئله‌ی سبک زندگی اسلامی است. از جمله، آزادی‌خواهی است؛ آزادی نه به‌معنای غلط و منحرف‌کننده‌ی غربی که معنای آزادی این است که دختر این‌جوری زندگی کند، پسر این‌جوری زندگی کند. لعنت بر آن کسانی که برخلاف سنّتهای اسلامی و سنّت ازدواج، با سنّت ازدواج صریحاً مخالفت میکنند و بعضی از منشورات ما و دستگاه‌های فرهنگی ما متأسّفانه این را ترویج میکنند؛ باید با اینها مقابله کرد. مسئله‌ی آزادی‌خواهی در اندیشه، در عمل فردی، در عمل سیاسی، در عمل اجتماعی و در جامعه که معنای آزادی‌خواهی در جامعه همان استقلال است.

 از جمله‌ی آرمانها رشد علمی است؛ از جمله‌ی آرمانها کار و تلاش و پرهیز از تنبلی و نیمه‌کاره کار انجام دادن است. از جمله‌ی آرمانها، ایجاد دانشگاه اسلامی است؛ اینها آرمانها است.

 خب، ممکن است کسی بگوید ما این آرمانها را چه‌جوری دنبال بکنیم؟ ما که در کشور اثری نداریم؛ یک عدّه مدیرانی هستند، دارند کار خودشان را میکنند، ما هم اینجا شعار میدهیم، حرف میزنیم. این اشتباه در فهم مسئله است؛ هرگز این‌جوری نیست. دانشجو تصمیم‌ساز است؛ دانشجو گفتمان‌ساز است. شما وقتی که یک آرمانی را دنبال میکنید، میگویید، تکرار میکنید و بجد پای آن می‌ایستید، این یک گفتمان در جامعه ایجاد میکند، این موجب تصمیم‌سازی میشود؛ زیدِ تصمیم‌گیر در فلان مرکز تصمیم‌گیریِ مدیریّت کشوری، وقتی که یک چیزی به‌عنوان یک گفتمان درآمد، مجبور میشود دنبال بکند. یک نمونه‌ی زنده‌اش همین گفتمان نهضت نرم‌افزاری و احیای حرکت علمی است که مطرح شد، تکرار شد، خوشبختانه استقبال شد و به‌عنوان یک گفتمان درآمد؛ حرکت جامعه براساس آن به‌وجود آمد؛ ده پانزده سال است که ما از لحاظ علمی داریم همین‌طور حرکت میکنیم و جلو میرویم. در همه‌ی زمینه‌ها همین‌جور است، دانشجو میتواند مؤثّر باشد. کسی از عزیزان از قول مرحوم شهید بهشتی، نقل کردند که ایشان فرمودند که «دانشجو مؤذّن جامعه است؛ وقتی که خواب بماند، مردم هم خواب میمانند»؛ خب، تعبیر خوبی است؛ شما میتوانید بیدارکننده باشید، میتوانید گفتمان‌ساز باشید، به‌هیچ‌وجه تصوّر نکنید که این کارهای دانشجویی شما، کارهای بی‌اثری است.

 وقتتان را بیهوده به هدر ندهید؛ خیلی از بچّه‌های جوان ما - دانشجو و غیر دانشجو - وقتهایشان را هدر میدهند، در این شبکه‌های اجتماعی و مانند اینها میگردند یا در بعضی از جلسات بیهوده‌ی بحث‌وجدل‌های این‌جوری می‌نشینند. وقتتان را هدر ندهید، وقتتان را درست مصرف کنید، هم به درس برسید، هم به کار تشکیلاتی برسید؛ به هردوی اینها باید برسید.
 خب، اذان هم گذشت؛ من از این حرفهایی که میخواستم بزنم، بخش خیلی کوچک‌اش را گفتم، بخش خیلی بزرگ‌اش ماند؛ حالا چه‌کار کنیم به نظر شما؟ ... حالا شما بعد از افطار آماده باشید، به شرطی که بنده حال داشته باشم [ادامه میدهیم]؛ من البتّه صحبت هم بکنم، کوتاه صحبت خواهم کرد. (۶)
 
***
بعد از نماز و افطار

 بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم.

پس عرض کردم که اگر محیط دانشجویی، اعتقاد راسخی به یک مطلبی پیدا کرد و آن را دنبال کرد در فعّالیّتهای متنوّع دانشجویی، این تأثیرگذار در آینده‌ی کشور است. این تصوّر درست نیست که فکر کنیم چه فایده‌ای دارد ما به‌عنوان دانشجو این فعّالیّت را بکنیم یا این تلاش را انجام بدهیم؟ چه تأثیری در واقعیّتهای کشور میگذارد؟ نه، تأثیر دارد؛ تأثیر زیادی هم دارد. سازوکار تأثیرگذاری‌اش هم همین است که عرض کردم؛ این تبدیل میشود به گفتمان، اوّل در محیط دانشجویی، بعد بتدریج در محیط کشور و این تبدیل میشود به یک عنصر تصمیم‌ساز. بله، شما ممکن است در فلان تشکیلات، تصمیم‌گیر نباشید امّا میتوانید تصمیم‌ساز باشید. پس آرمانها را دنبال کنیم. من چند مصداق از مصادیق آرمانها را عرض کردم لکن فقط اینها نیست؛ بگردید در مجموعه‌ی بیانات امام، در مجموعه‌ی معارف انقلاب اسلامی، در مطالعه‌ی دقیق قرآن و نهج‌البلاغه، آرمانها را فهرست کنید، طبقه‌بندی کنید، دسته‌بندی کنید، روی اینها کار کنید و بر آرمانها ایستادگی کنید. یعنی واقعیّتها نباید ما را از آرمانها دور کند؛ واقعیّتها باید مثل پلّکانی ما را به آرمانها نزدیک کند. اگر یک واقعیّتِ مزاحمی هم پیدا شد، با آن مقابله کنیم، معارضه کنیم، از سر راه برداریم؛ آرمان‌خواهی یعنی این. البتّه نقطه‌ی مقابلش - همان‌طور که عرض کردم - محافظه‌کاری است؛ یعنی با واقعیّتها بسازیم، بدش را هم قبول کنیم، خوبش را هم قبول کنیم، به‌عنوان اینکه «چه‌کار میشود کرد، چاره‌ای نداریم» بگذرانیم که خب، بدیهی است که سرنوشت یک چنین ملّتی به کجا خواهد رسید.

 اگر تشکّلهای دانشجویی و جریان دانشجویی بخواهند یک چنین تأثیرگذاری‌ای را به‌دست بیاورند، الزاماتی دارد؛ این الزامات را باید رعایت کنند. یکی از این الزامات عبارت است از کار بر روی مفاهیم اسلامی، یعنی عمقی روی مسائل کار کردن؛ سطحی‌نگری ضرر میزند. من البتّه امروز در صحبتهایی که این دوستان کردند - در بعضی از صحبتها، حالا نمیگویم در همه‌ی آنها - نشانه‌های تعمّق را مشاهده کردم. دیدم خوشبختانه جوان دانشجو به مسائل، با نگاه عمقی نگاه میکند. این شرط اوّل است.

 گاهی یک شعارهایی داده میشود، شعارهای به‌ظاهر اسلامی که باطناً اسلامی نیست؛ از جمله‌ی چیزهایی که اخیراً خیلی رایج شده و انسان می‌شنود در نوشته‌ها و در گفته‌ها، «اسلام رحمانی» [است]؛ خب، کلمه‌ی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانی‌اش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟ خب، خدای متعال، هم رحمان و رحیم است، هم «اشدّالمعاقبین» است؛ هم دارای بهشت است، هم دارای جهنّم است. خدای متعال، مؤمنین و غیر مؤمنین را یک‌جور به حساب نیاورده؛ اَفَمَن کانَ مُؤمِنًا کَمَن کانَ فاسِقًا لا یَستَوون. (۷) اسلام رحمانی که گفته میشود، قضاوتش در مورد مؤمن، در مورد غیر مؤمن، در مورد کافر، در مورد دشمن، در مورد کافرِ غیر دشمن چیست؟ همین‌طور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمق‌یابی، کاری است غلط و احیاناً گمراه‌کننده. بعضی‌ها که در حرفها و نوشتجات و اظهارات این تعبیر «اسلام رحمانی» را به کار میبرند، انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژه‌ای است برای معارف نشئت‌گرفته‌ی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود. البتّه تعبیر لیبرالیسم و عنوان لیبرالیسم برای تمدّن غربی و فرهنگ غربی و ایدئولوژی غربی هم تعبیر غلطی است؛ چون واقعاً آنها نه لیبرالند، نه اعتقاد به لیبرالیسم به معنای واقعی کلمه دارند؛ ولی خب حالا یک اصطلاحی است لیبرالیسم. اگر اسلام رحمانی اشاره‌ی به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است؛ مطلقا.   تفکّر لیبرالیستی از تفکّر اروپای قرن هجدهم و نوزدهم - یعنی زیربنای فکری اومانیستی که نفی معنویّت و خدا و مانند اینها است - سرچشمه میگیرد. چون خدایی نیست، پس سلیقه‌ای است؛ چیزهای بشری این‌جوری است؛ حتّی در حقایق علمی و حقایق آزمایشگاهی، شما ببینید سلیقه‌ها چقدر مختلف است. امروز یک تشخیصی را در مورد یک مادّه‌ای میدهند که مثلاً برای فلان بیماری یا برای فلان مشکل، مفید است؛ چند صباح بعد باز هم دانشمندانی اعلام میکنند که نخیر، این مفید نیست، مضر است! یعنی کارهای غیر مستند به وحی الهی، در معرض خطا و اشتباه و دوگونه اندیشیدن و اینها است. پس تفکّر وقتی خدایی نشد، سلیقه‌ای است؛ سلیقه‌ای که شد، آن‌وقت ارزشها بر اساس منافع گروه‌های قدرتمند تعریف خواهد شد.

 امروز یک چیزی به نام ارزش آمریکایی وجود دارد؛ می‌شنوید در حرفهای آمریکایی‌ها، [میگویند] ارزشهای آمریکایی، ارزشهای ما. بنیان‌گذاران آمریکای مستقل، در قرن هجدهم که آمریکا از استعمار انگلیس خارج شد و به‌عنوان یک کشوری در آن‌طرف دنیا خودش را معرّفی کرد - همان کسانی که آن‌وقت بودند، جرج واشنگتن و دوروبری‌هایش و جانشینانش - ارزشهایی را گذاشتند؛ اسم اینها ارزشهای آمریکایی است. خود آن ارزشها در مقام ارزیابی، خیلی‌هایش چیزهای مشکل‌داری است؛ همان چیزهایی است که منتهی میشود به این وضعیّت جهان‌خوارگی امروزِ نظام سلطه؛ لکن همان ارزشها - همان چیزهایی‌اش هم که مثبت است، همان چیزهایی‌اش هم که خوب است - امروز در جامعه‌ی آمریکایی نظام سیاسیِ آمریکای امروز، به فراموشی سپرده شده. بنده یک‌وقتی چندسال پیش، یک مطالعه‌ای میکردم بر روی حرفهای همین حضراتی که از دویست‌سال پیش، دویست و خرده‌ای سال پیش، به‌اصطلاح بنیان‌گذارانِ آمریکایند - حرفهایی که آنها زدند و منشوری که آنها تدوین کردند به‌عنوان منشور آمریکایی و ارزشهای آمریکایی - و تطبیق میکردم با رفتارهای حضرات امروز، دیدم خیلی‌هایش نقض شده است. به ذهنم رسید همان‌وقت که جا دارد کسی این را به رخ ملّت آمریکا بکشد که این ارزشهایی که شما میگویید اینها است، اینها امروز در رفتار دولت آمریکا و رژیم ایالات متّحده‌ی آمریکا وجود ندارد؛ حالا، همانی که هست. اگر این اصطلاح «اسلام رحمانی» اشاره‌ی به یک‌چنین چیزی است که خب، این صددرصد غلط است.

 اگر منظور از اسلام رحمانی این است که ما به همه‌ی موجودات عالم با چشم رحمت نگاه کنیم، با چشم مودّت نگاه کنیم، این هم درست نیست؛ این هم خلاف قرآن است. صریح قرآن، ناطق برخلاف این حرف است. بله، محبّت و مودّت و مَعدِلت(۸) را مخصوص مسلمانها نمیداند؛ میگوید شما که توانایی دارید، نسبت به غیر مسلمان هم بایستی با مودّت و مَعدِلت رفتار کنید، به شرطی که با شما دشمنی نکرده باشند و دشمنی نخواهند بکنند. امیرالمؤمنین در آن خطبه‌ی معروف [میفرماید] : بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کانَ یَدخُلُ عَلَی المَرأَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخری‌ المُعاهِدَة؛ (۹) بعد در آخرش حضرت میفرماید که جا دارد که انسان مسلمان از این غصّه دق کند؛ چرا دق کند؟ برای اینکه سپاه معاویه بر زنان غیر مسلمان - زنان «معاهَد»، یعنی مسیحی یا یهودی‌ای که در ذمّه‌ی اسلام زندگی میکند - وارد شدند و به او اهانت کردند و مثلاً دستبندش را و زیورآلاتش را از دستش کندند و بردند. حضرت میگوید از این غصّه انسان باید دق کند. بله، نسبت به غیر مسلمانی که دشمنی نمیکند، این است. قرآن میگوید: لا یَنهکُمُ اللهُ عَنِ الذَّینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم؛ (۱۰)[  کسانی که] کافرند امّا به شما دشمنی نکردند و دشمنی نمیکنند، با اینها نیکی کنید، با اینها قسط و عدل به‌کار ببرید؛ امّا از آن طرف میفرماید که «اَلا تُقاتِلونَ قَومًا نَکَثوا اَیمنَهُم وَ هَمّوا بِاِخراجِ الرَّسولِ وَ هُم بَدَءوکُم اَوَّلَ مَرَّة»؛ (۱۱) با آن کسانی که عهدشکنی میکنند، به بر هم زدن کانون زندگی شما و پیغمبرتان همّت میگمارند و آنها شروع کننده‌اند به دشمنی، میخواهید مبارزه نکنید؟ این آیه‌ی قرآن است؛ با خطاب عتاب‌آمیز و گلایه‌آمیز یا ملامت‌آمیز میگوید: اَتَخشَونَهُم؛ از اینها میترسید؟ بعد میفرماید: فَاللهُ اَحَقُّ اَن تَخشَوه؛ اگر راست میگویید، اگر مؤمنید، از خدا باید بترسید، نه از این کسان. خب، این هم قرآن است. اگر معنای اسلام رحمانی این است که ما با دشمنانی که علیه اسلام، علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران دارند تلاش میکنند و از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند، بایستی با چهره‌ی محبّت‌آمیز، با دل صاف و پاک برخورد کنیم، نه، این اسلام نیست. این‌جور معارفِ من‌درآوردیِ خودساخته را من توصیه نمیکنم، امّا به معارف واقعی اسلامی توصیه میکنم. تشکلّهای دانشجویی، روی معارف اسلامی کار کنند. کتاب هم کم نداریم؛ کتاب خیلی داریم. یک‌روزی ما ناچار بودیم فقط به کتابهای شهید مطهّری ارجاع بدهیم - البتّه آن کتابها باز هم همچنان در قلّه است و خیلی باارزش است - امّا امروز غیر از آنها هم کتابهای زیادی داریم؛ [دانشجویان] میتوانند شیوه‌ها و روشهای مطالعاتی انتخاب بکنند، مطالعه کنند، کار کنند، بحث کنند، جلسه‌ی خطابه بگذارند، به‌اصطلاح کنفرانس بگذارند، میزگرد بگذارند؛ یعنی سطح را [بالا ببرند]. یکی از الزامات این است.

 یکی از الزاماتِ اثرگذاری این است که بتوانید بدنه‌ی دانشجویی را جذب کنید. تشکلّها یک اقلّیّت دانشجویی‌اند. مجموع شما تشکلّها را که جمع کنند، در بین خِیل انبوه دانشجوها اکثریّت نیستید. باید بتوانید جاذبه در خودتان ایجاد کنید که دانشجو را جذب کند. جاذبه چگونه به‌وجود می‌آید؟ تصوّر من این است که راه‌های زیادی وجود دارد؛ شماها جوانید، ابتکاراتتان بیش از ما است - ما هم البتّه دوره‌ی جوانی همین‌طور برای هر مسئله‌ای ده‌جور روش و راه کار به ذهنمان می‌آمد، امّا حالاها ذهن شما بهتر کار میکند - ابتکارهایی را پیدا کنید برای جذّاب کردنِ مجموعه‌های دانشجویی.
 البتّه جذّابیّت از راه اردوی مختلط، صددرصد غلط و خطا است. بعضی‌ها این‌جوری جذّابیّت میخواهند ایجاد کنند. یک مجموعه‌ی دانشجویی، حالا یا به‌عنوان پُرطمطراقِ مجموعه‌ی صنفی و علمی و تخصّصی، یا حتّی زیر عنوان اسلامی، دختر و پسر را با هم بردارند ببرند کوه، بردارند ببرند سفر، بردارند ببرند اروپا؛ اردوهای خارج از کشور! اینها قطعاً خیانت به محیط دانشجویی است و خیانت به نسل آینده‌ی کشور است؛ بدون تردید. راه جذّابیّت اینها نیست. همچنان‌که گفتند، بنده هم تأکید کردم، راه جذّاب‌کردن مجموعه‌های شما این نیست که کنسرت موسیقی راه بیندازید. گفتم که یک‌روزی - سالها پیش البتّه - تشکّلهای دانشجویی یک‌چنین کاری را کردند. برای ما سؤال ایجاد شد که این مجموعه‌ی دانشجویی چرا این کار را میکند؟ خیلی برای من تعجّب‌آور بود. [وقتی که] پرسیدیم، گفتند میخواهیم دانشجوها را جذب کنیم. خب چوبش را بعداً خوردیم.

 بنده یادم آمد یک ماجرایی را که سیّد قطب در یکی از کتابهایش نقل میکند که بنده هم در یکی از نوشته‌ها که مال سالها پیش است - مال قبل از انقلاب است - آن را از قول او نقل کردم. میگوید در یکی از شهرهای آمریکا داشتم میرفتم، رسیدم به یک کلیسایی؛ دیدم بغل کلیسا یک سالن اجتماعات است. آن‌وقت آنجا برنامه زده‌اند «برنامه‌ی شب»؛ برنامه را که خواندم، دیدم نوشته مثلاً موسیقیِ فلان‌جور، بعد موسیقی فلان‌جور، بعد آواز فلان‌جور، بعد یک شام سبک، بعد مثلاً جلسه‌ی چنین؛ علاقه‌مند شدم بروم ببینم قضیّه چیست؟ گفت شب رفتم دیدم بله، یک سالنی است مثل یک کاباره! آنجا دخترها، پسرها، جوانها می‌آیند می‌نشینند، با هم مأنوس میشوند؛ آنجا هم برنامه‌هایی هست روی سِن؛ موسیقی و مانند اینها هست؛ من هم تماشا میکردم وضعیّت اینجا را. بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً یک نوشابه‌ای، چیزی؛ (۱۲) قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش - کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن کلیسا است - با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت. میگوید من دیگر رفتم و نماندم. (۱۳) میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این چه وضعی است؟ آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید، این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با این‌همه جوان و این برنامه‌ها؟ گفت که آقا، شما توجّه ندارید؛ من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار را بکنم؛ میگفت به او گفتم - حالا به تعبیر بنده - مرده‌شور این کلیسا را ببرد! (۱۴) خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند، اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟

 اگر قرار است که ما جوان را به فسق و فجور و عیش و عشرت و موسیقی حرام و از این قبیل چیزها بکشانیم، خب چرا اسممان را بگذاریم اسلامی؟ این که دیگر اسلامی نیست؛ این غیر اسلامی است، این ضدّاسلامی است. بنابراین جاذبه‌ای که بنده میگویم تشکّل اسلامی باید پیدا کند، از این قبیل جاذبه‌ها نیست، اینها ضدّ مصلحت است، ضدّ حق است؛ اینها خیانت به محیط دانشجویی است؛ جاذبه از راه‌های درست.

 یکی از انواع ایجاد جاذبه این است که حرف نو پیدا کنید: «سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر»؛ (۱۵) حرفهای نو. حرفهای نو به معنای حرفهای من‌درآوردی نیست، خیلی از حقایق هست که با مطالعه‌ی در قرآن، با مطالعه‌ی در نهج‌البلاغه و در روایات، انسان به آنها برخورد میکند. بنده که مثلاً شصت هفتاد سال در این رشته‌ها بودم و کار کردم، گاهی اوقات تلویزیون را باز میکنم، یکی از این آقایان مثلاً دارند صحبت میکنند، یک‌دفعه یک نکته‌ای میگویند که میبینم این نکته برای من تازه است؛ من این را تا حالا نفهمیده بودم، استفاده نکرده بودم، حالا استفاده کردم. یعنی برای کسی که حالا مثلاً شصت سال یا بیشتر از شصت سال - بنده بیش از شصت سال است که عمامه‌ای هستم - در محیط علم دینی و از این حرفها بوده، حرفهایی وجود دارد که تازه است؛ این‌همه هم قرآن میخوانیم، این‌همه هم بنده با روایات ارتباط دارم، سالها درس قرآن داده‌ام، سالها درس نهج‌البلاغه داده‌ام، درعین‌حال یک جوان طلبه مثلاً می‌آید در تلویزیون یک حرفی میزند، برای من تازه است، من استفاده میکنم. خیلی حرفهای تازه وجود دارد؛ بگردند حرفهای تازه را پیدا کنند؛ منتها آدمهایی باشند که اهلیّت این کار را داشته باشند؛ بتوانند. حرف نو [هم] فقط حرف نو دینی نیست، حرف نو سیاسی هم هست، حرف نو اجتماعی هم هست، حرف نو در زمینه‌ی مسائل بین‌الملل هم هست. شما وقتی‌که در تشکّل خودتان حرف نو، سخن نو مطرح کردید، جوان جذب میشود؛ جاذبه دارد دیگر؛ حرف نو جاذبه دارد.

 یکی دیگر از روشها استفاده از بخشی از شیوه‌های هنری است که کمتر مورد توجّه قرار گرفته؛ [مثلاً] تئاتر؛ تئاتر دانشجویی. متأسّفانه در محیط هنری ما، تئاتر از اوّل هم بد متولّد شده. یعنی تئاتر ما، یا تئاتر لغو بیهوده مثل روحوضی‌های مثلاً این‌جوری بوده، یا تئاتر اعتراضیِ بی‌جهت یعنی بدون سمت‌وسوی درست‌وحسابی بوده؛ بعد هم با یک زبان ابهام، خیال میکنند که تئاتر حتماً بایستی زبان ابهام و سمبلیک و رازآلود داشته باشد که چنین چیزی نیست. تئاتر یعنی بازیگری جلو چشم بیننده در صحنه. برخلاف سینما، برخلاف فیلم که فقط روی پرده شما یک چیزی را می‌بینید، اینجا در تئاتر، انسانْ انسانها را حس میکند، حرفشان را از زبان خودشان می‌شنود. در این میتواند خیلی چیزهای سازنده‌ای باشد. تئاتر؛ تئاترهای دانشجویی. گروه‌های هنرمند بنشینند واقعاً مفاهیم حقیقی اسلامی را [بیان کنند]. در همین حسینیّه سالها پیش - شاید بیست سال پیش - یک تئاتری اجرا کردند برای ما، مربوط به حضرت ایّوب پیغمبر که طول هم کشید؛ یک ساعت، دو ساعت، طول کشید. بعد که تمام شد، من به آن کارگردان گفتم که من داستان ایّوب را در قرآن، شاید صدبار یا صدها بار تا حالا خوانده‌ام امّا این فهمی را که امشب از ماجرای ایّوب از تئاتر تو فهمیدم، در این مدّت از خواندن قرآن، این فهم را پیدا نکرده بودم. این چیز کمی است؟

 کاریکاتور. کاریکاتور یکی از شیوه‌های هنری بسیار مؤثّر است. طنز. کارهای طنز که جوانها خوشبختانه در این زمینه‌ها کارهای خوبی کرده‌اند و میکنند. اینها کارهای خیلی خوبی است. فعّالیّت دانشجویی صرفاً به معنای اعلام مواضع به‌وسیله‌ی یک اعلامیّه نیست که یک کار تکراری است و ممکن است جاذبه‌ای نداشته باشد؛ یا یک کتاب مثلاً بنویسیم بدهیم، یا یک جلسه‌ی دانشجویی [درست کنیم]؛ فقط اینها نیست؛ البتّه اینها هم خوب است امّا کارهای جدید میتوان انجام داد. مثل فرض بفرمایید که سرود، یا نشریّه‌های صوتی؛ بحث سرود، بحث شعر، یک کار هنری است؛ واقعاً بپردازند. مسائلی وجود دارد که با شعر، با اجرای شعری و هنری، تأثیرِ چند برابر پیدا میکند. از این روشها استفاده کنند. البتّه من حالا عرض کردم که بنده اگر بخواهم ابتکارات را ذکر کنم، ممکن است همین هفت هشت مورد [را بگویم]، شما که جوانید، بنشینید فکر کنید، ممکن است بیست مورد، سی مورد ابتکارات جدیدی به ذهنتان برسد. از اینها استفاده کنید تا جاذبه پیدا بکند.

 یکی از راه‌های تأثیرگذاری و جذّاب شدن تشکّلها، اقناع فکری است؛ اقناع فکری؛ طرف را بتوانید قانع کنید. این، فرع بر این است که خودتان درست کار کرده باشید. خودتان درست کار کنید؛ حقیقتاً [وقتی] یک حقیقتی جزو فکر شما و ذهن شما شد، میتوانید، قدرت اقناع پیدا میکنید، مخاطبتان را اقناع میکنید؛ اقناع فکری. اگر چنانچه ما بخواهیم با تشر و تُشور و تهدید و ضرب و زور، یک چیزی را به ذهن طرف تحمیل بکنیم، ممکن هم هست مثلاً فرض کنید که تحت تأثیر هیجانات، [به‌صورت] لحظه‌ای قبول هم بکند امّا ماندگار نیست.

 کمونیست‌ها در آن دورانی که بودند [با زور پیش بردند]. حالا خوشبختانه شکست کمونیسم به معنای شکست تفکّر مارکسیستی در دنیا تلقّی شده و درست هم همین است. البتّه من شنیده‌ام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند حرف مارکسیسم را دوباره زنده میکنند، منتها این، دمیدن در کوره‌ی خاموش است این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد. با آن‌همه ادّعامدّعا و با آن‌همه سروصدا و آن‌همه قربانی گرفتن و مانند اینها، نظامهای کمونیستی دنیا بعد از شصت سال، هفتاد سال، جز افتضاح، چیز دیگری به بار نیاوردند؛ یعنی دروغ بودن شعارهایشان ثابت شد، ناتوانی و ناکارآمدی‌شان هم ثابت شد؛ بنابراین آن، دیگر برنمیگردد. لکن حالا شنیده‌ام بعضی‌ها [دنبال این هستند] که اگر واقعیّت داشته باشد و الان جریان مارکسیستی به صورت فکری در دانشگاه ما فعّال باشد، قطعاً پول آمریکایی‌ها دنبالش است؛ برای خاطر اینکه انگیزه‌ای وجود ندارد. پول میدهند؛ برای اینکه بالاخره خود این شقّه شقّه کردن دانشجوها برای آنها یک نعمت بزرگی است. یکی از شقّه شقّه کردن‌ها هم این است که مارکسیست‌ها را دوباره زنده کنند.

 همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، «غلطکردم‌نامه» را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سالهای اوائل [دهه‌ی] ۶۰ است. ده دوازده نفر از عناصر حزب توده آمدند تلویزیون جمهوری اسلامی - بنده آن‌وقت رئیس جمهور بودم؛ من تعجّب کردم، ما دوستان فعّال و مسئولین درجه‌ی یک کشور تعجّب کردیم که اینها چطور [آمده‌اند]؛ بعضی از اینها را ما از نزدیک می‌شناختیم؛ بعضی‌ها با ما هم‌زندان بودند؛ بعضی‌ها را بعد از زندان دیده بودیم و می‌شناختیمشان، ادّعا و مدّعاهایشان تا عرش میرفت - اینها آمدند صف کشیدند، نشستند روی صندلی، یک نفر از خودشان به‌عنوان مجری شروع کرد از اینها سؤال کردن [درباره‌ی] مواردی که خیانتهای حزب توده را به کشور اثبات میکرد. بعد آنها هرکدام که یک خرده کوتاه می‌آمدند و حرف نمیزدند، این مجری چون از خودشان بود، میگفت آقا، فلان وقت، فلان کار را شما کردید، فلان چیز را گفتید، مجبور میشد بگوید بله، گفتم؛ یعنی ما نبودیم که از آنها میخواستیم اقرار بگیریم، خودشان از خودشان اقرار میگرفتند. این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای باارزشی است. خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند به‌عنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است.

 خب، مارکسیست‌ها در آنجاهایی که انقلاب کردند و حکومت را به دست آوردند، با ضرب و زور کارشان را پیش بردند، حتّی در محیطهای دانشجویی. میدانید در همین افغانستانِ همسایه‌ی خودمان بعد از ظاهرشاه و بعد از آن داوود، یک حکومت مارکسیستی سرِ کار آمد؛ اوّلش قبل از پیروزی انقلاب ما بود و بعد مصادف شد با سالهای انقلاب و ادامه پیدا کرد - که آن‌وقتی که حکومت کمونیستی اعلام شد، بنده در ایرانشهر تبعید بودم؛ آنجا من شنفتم که در افغانستان حکومت کمونیستی آمده سرِکار و از قضایا خبر نداشتیم؛ حالا یواش‌یواش دارد خبرها منتشر میشود - در داخل دانشگاه کابل، مجموعه‌های وابسته به  آن حزب خلق که حکومت را با کودتا در دست گرفته بود، میرفتند از داخل اتاقهای دانشجوها، دانشجوهایی را که فکر میکردند مخالفند میکشیدند بیرون، این‌قدر کتکشان میزدند که یا میمردند یا مُشرِف به مردن میشدند؛ همانها می‌آمدند این دانشجوها را میگرفتند میبردند و تحویل نیروهای حکومتی میداند که زندانی [کنند]؛ یعنی حتّی محیط دانشگاه را آلوده‌ی به این‌جور فشارها و خشونتها کرده بودند؛ [امّا] در بین ما این‌جور نبود. همین دانشگاه تهران، محیط ضرب و زور شد، امّا از طرف گروه‌های مارکسیستی؛ از طرف منافقین، مجاهدین خلق؛ آنها بودند که آنجا را تبدیل کردند به انبارهای سلاح؛ بچّه‌های مسلمان، نه.

 من همان ماه‌های اوّل پیروزی انقلاب، هر هفته میرفتم به مسجد دانشگاه تهران برای دانشجوها، هم سخنرانی میکردم، هم پاسخ به سؤالات میدادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچّه‌های مسلمان، انقلابی، می‌آمدند آرام می‌نشستند، می‌شنفتند، میرفتند؛ عدّه هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود، نه تفنگی بود، نه شعارهای ناجوری بود؛ اوّل انقلاب، آن‌هم در محیط دانشجویی، آن هم تهران، آن هم بنده که آن‌وقت هنوز رئیس‌جمهور هم نبودم، عضو شورای انقلاب بودم - یعنی همه‌ی عوامل انقلابی بودن جمع بود، میرفتیم در دانشگاه برای دانشجوها صحبت میکردیم، در یک محیط آرام، در یک محیط عاقلانه؛ شاید در بین این برادران و خواهرانی که آن سالها دانشجو بودند، باشند کسانی در بین شماها که یادشان باشد آن سالها را. آن‌روزی که دانشگاه را گروه‌های کمونیستی قُرق کرده بودند که خطر نابودی بود، اتّفاقاً روزی بود - نمیدانم دوشنبه بود یا یکشنبه بود - که من آن‌روزهای از هفته میرفتم دانشگاه تهران. بنده طبق عادت آمدم. چندنفر از بچّه‌های پاسدار همراه من بودند، گفتند آقا، نروید خطرناک است؛ من گفتم چه خطری؟ خب میرویم. آمدیم داخل مسجد که خب کسی نبود، طبعاً برگشتیم. آن‌کسی که محیطِ دانشگاه را ناامن میکرد، شلوغ میکرد، با ضرب و زور و اگر نشد با گلوله میخواست فکر خودش را به طرف مقابل تزریق بکند، گروهای اسلامی نبودند؛ یا گروه‌های مارکسیستی بودند، یا گروه مجاهدین خلق که نسخه‌ی بدل گروه‌های مارکسیستی بود؛ اسمشان اسلامی بود، باطنشان، تفکّرشان، ایدئولوژی‌شان، همه‌ی نوشته‌هایشان مارکسیستی محض بود. ما در اسلام این را نداریم، در اسلام، اقناع داریم؛ معنای این «لآ اِکراهَ فِی الدّین» (۱۶) هم که در قرآن هست، این است، یعنی تفکّر دینی را جز با اقناع نمیشود منتقل کرد و منعکس کرد. بتوانید اقناع کنید؛ این، جاذبه ایجاد میکند. بنابراین یکی از عواملِ جاذبه این است.

 یکی از چیزهای دیگر حضور اساتید ارزشی است. از این اساتید ارزشی استفاده کنید. آن‌روز در جمعِ استادان دانشگاه که اینجا تشریف داشتند گفتم؛ (۱۷) اوایل انقلاب، یک‌روزی بود که همه‌ی اعضای هیئت علمی ما در سراسر کشور حدود چهار پنج‌هزار نفر تخمین زده میشد که امروز خوشبختانه نزدیک به هشتادهزار نفر یا بیشتر، اعضای هیئت علمی ما هستند. اکثر این هشتادهزار نفر، بچّه‌های مسلمان و انقلابی و علاقه‌مند و خوبند. البتّه بعضی هم هستند بی‌تفاوتند - این را هم در همین دانشگاه خودمان داریم؛ بی‌اطّلاع هم نیستیم - آدمهایی را هم داشتیم که حالا امیدوارم دیگر نباشند که دانشجوهای زبده را نشان میکردند، اینها را میخواستند، تشویق میکردند به مهاجرت از کشور؛ [میگفتند] آقا! اینجا مانده‌ای چه کار کنی؟ اینجا چه فایده دارد؟ برو. یعنی استاد، دانشجو را به جای اینکه تشویق کند که در کشور بماند، تشویق میکرد که از کشور مهاجرت کند برود؛ از اینها هم داریم، امّا خب اینها اقلّیّتند؛ اکثراً اساتید ارزشی، اساتید مؤمن؛ هم در وزارت علوم، هم در وزارت آموزش پزشکی همین‌جور است، عناصر بسیار خوبی هستند؛ از اینها استفاده کنید در تشکّلها؛ از اینها بخواهید بیایند وقت بگذارند؛ [حتّی] از خارج از دانشگاه. اینجا اسم آوردند از یکی از برادران خیلی خوب ما که در خطبه‌های نماز جمعه صحبت میکردند؛ خیلی خوب، از ایشان، از امثال ایشان استفاده کنید، اینها را در تشکّلها بخواهید.

 البتّه این جنبه‌ی اثباتی قضیّه است، جنبه‌ی سلبی هم این است که از عناصری که نامطمئن بودنِ خودشان را اثبات کردند، مطلقاً استفاده نکنید؛ مطلقاً استفاده نکنید. بعضی‌ها هستند که نشان دادند و ثابت کردند که عناصر نامطمئنّی‌اند. برای چه کسی نامطمئنند؟ برای شخص حقیر؟ نه - من که خیلی راحتم در برخورد با این و آن؛ با همه‌جور آدمی میتوانم برخورد کنم؛ ارتباطگیری من خوب است؛ میتواند کسی با من هیچ مشکلی نداشته باشد، جز از لحاظ عقیده - بی‌اعتمادی خودشان را برای نظام ثابت کردند، برای کشور ثابت کردند، برای جمهوری اسلامی ثابت کردند؛ هم برای اسلامیّتش، هم برای جمهوریّتش. همین‌هایی که سال ۸۸ آن بازی را راه انداختند، خب اینها با جمهوریّت نظام جمهوری اسلامی مخالفت کردند، بدون هیچ منطقی، بدون هیچ حرف قابل قبول و پسندیده‌ی در مقابل آدمهای باانصاف. اینها نامطمئنند؛ من استفاده‌ی از اینها را مطلقاً توصیه نمیکنم، به‌هیچ‌وجه؛ نه به شماها و نه به هیچ دانشجویی و نه به هیچ دانشگاهی توصیه نمیکنم. اساتید خوب هستند، از اینها استفاده کنید.

 یکی از چیزهایی که برای تشکّلها به نظر من خیلی لازم است و خوب است، فهم وضع کنونی کشور است. وضع کشور، منظور فقط وضع داخلی و مشکلات موجود و همین مطالبی که گفتند - مسائل مربوط به روستاها، عدالت‌خواهی، اقتصاد مقاومتی، مشکلاتی که هست، مشکلات مدیریّتی، مدیریّت جهادی و مانند اینها - نیست؛ اینها البتّه جزئی از واقعیّتها است. چند واقعیّت مهم دیگر وجود دارد: برادرها، خواهرها، عزیزان من، توجّه کنید!

 یک واقعیّت این است که در این کشور از بعد از رحلت امام، سعی یک مجموعه‌ی مصمّمی بر این شد که آرمانهای انقلاب را بکلّ بشویند بگذارند کنار. بعضی‌شان اشتباه کردند و همان اوّل، همین را اعلان هم کردند. در روزنامه مقاله نوشتند، حرف زدند. اینجا یک خطای راهبردی کردند یا خطای تاکتیکی کردند و مشت خودشان را باز کردند که میخواهند آرمانها را بکل، کنار بگذارند. البتّه حالا پخته‌تر شده‌اند، حالا نمیگویند، میخواهند بعضی‌ها آرمانها را کنار بگذارند امّا صریح نمیگویند، به جای اینکه بگویند عمل میکنند. آن‌وقت، بی‌عقل‌ها(۱۸) قبل از اینکه عمل بکنند بنا کردند گفتن. خب کسانی را هم که حدس نمیزدند که چنین چیزی وجود داشته باشد، بیدار کردند. از آن روز شروع شده. بی‌وقفه هم کار کردند. فقط هم در داخل کار نکردند؛ هم در داخل کار کردند، هم در خارج کار کردند، هم از عنصر فکری استفاده کردند، هم از عنصر علمی استفاده کردند، هم از عنصر هنری استفاده کردند، هم از عنصر سیاسی استفاده کردند، برای اینکه آرمانها را در کشور از بین ببرند، یعنی نسل جدید آرمانها را بکلّ فراموش کند. حالا شما نگاه کنید، ببینید که نشاط و حیات آرمانها در کشور علی‌رغم آنها در چه حد است. قبل از غروب گفتم، بیشتر پیشرفتهای علمی برجسته‌ی ما به‌وسیله‌ی جوانان ارزشی به وجود آمده؛ بیشترین جلسات مذهبی و معنوی و دینی از جوانها تشکیل میشود؛ بیشترین عناصر شرکت‌کننده‌ی در مظاهر مربوط به جمهوری اسلامی و انقلاب، جوانهایند؛ این جوانهایی که نه جنگ را دیدند، نه امام را دیدند، نه انقلاب را دیدند، نه درست برایشان تشریح شده. به شما عرض بکنم؛ شما عزیزان من - خب بعضی از شما جای فرزند من هستید و در مرتبه‌ی فرزند من، بعضی در مرتبه‌ی نوه‌ی من - شماها از خیلی از حوادث، خبر هم ندارید، با همه‌ی این حرفهایی که حالا گفته میشود. یعنی مسائل اوّل انقلاب، مسائل انقلاب، جزئیّات انقلاب، جزئیّات دوران دفاع مقدّس، حتّی درست تشریح هم نشده - البتّه کتاب نوشته میشود؛ [لکن] با تیراژ دو هزار، سه هزار، پنج هزار، ده هزار؛ من میخوانم این کتابهای مربوط به مسائل مربوط به دفاع مقدّس را؛ فرصت میگذارم برای خودم، یک نگاهی میکنم و میخوانم - [اینها] خیلی بخش کوچکی است از واقعیّتها؛ اینها را شما نمیدانید. آن‌وقت جوانی که از این واقعیّات بسیار درخشان و جذّاب و پُرکشش و هیجان‌انگیز اطّلاع درستی هم ندارد، این‌جور گرایش به آرمانها دارد. یعنی علی‌رغمِ و به کوری چشم کسانی که میخواستند آرمانها در کشور نابود بشود و از بین برود، آرمانها از بعد از رحلت امام تا امروز اوج گرفته. این یکی از واقعیّتهای کشور است.

 یکی از واقعیّتهای کشور، حضور شگفت‌آور جمهوری اسلامی در این منطقه است؛ نه حضور مادّی و جسمانی و حضور فیزیکی، بلکه حضور معنوی. یکی از چیزها [این] که آمریکایی‌ها در مذاکراتشان - در مذاکرات پنهانشان، مذاکرات پشت پرده‌شان - در نشست‌هایی که با عناصرِ دولتی‌های این منطقه و با بعضی از همین مرتجعین عرب دارند که می‌نشینند حرف میزنند، گپ میزنند و در واقع با هم درددل میکنند، (۱۹) آنها از ایران شکایت میکنند و از آمریکا توقّع دارند که اعمال فشار کند، او هم میگوید خب چه کار کنم، نمیتوانم! (۲۰) خلاصه‌ی بگوبشنوشان این است! همه‌ی این گله‌ها و ناراحتی‌ها و شِکوه‌ها از این است که نفوذ ایران گسترده شده. الان بیش از صد روز است که سعودی‌ها دارند یمن را بمباران میکنند؛ نه مراکز نظامی یمن را که خیلی دسترسی به آنها ندارند؛ بیمارستان را، مسجد را، خانه را، بازار را، میدان عمومی را، و گروه گروه زن و مرد و کوچک و بزرگ را میکُشند؛ صد روز؛ صد روز شوخی نیست! جنگ ۳۳ روزه در لبنان، ۳۳ روز طول کشید. بلندترین جنگ منطقه در این چند سال که رژیم صهیونیستی راه انداخته، جنگ پارسال با غزّه بود که پنجاه‌وچند روز طول کشید. اینها صد روز است دارند میکوبند.

 حالا اینجا در پرانتز بگویم: غرب لیبرال، یعنی آزادی‌خواه و آزادی‌گرا، لب از لب وانکرده! یک قطعنامه سازمان ملل، شورای امنیّت منتشر کرد که جزو ننگ‌آمیزترین قطعنامه‌های سازمان ملل است که فراموش نمیشود. به‌جای اینکه بمباران‌کننده را محکوم کند، بمباران‌شونده را محکوم کرد! اینها لیبرال‌اند؛ لیبرالیسم یعنی این! حالا یک عدّه‌ای آدمهای ساده‌لوح داخلی خودمان، سینه چاک میکنند و مقاله مینویسند و عکس‌هایشان را چاپ میکنند در حمایت از این شیوه‌ی حکومتی و شیوه‌ی زمامداری و جامعه‌داری و مانند اینها، مبنیِ بر دروغ و فریب و خیانت و بی‌تفاوتی در مقابل ظلم و بلکه شرکت در ظلم.

 خب، این یک واقعیّتی است؛ یکی از واقعیّتها این است: نفوذ گسترده‌ی جمهوری اسلامی. من به این رؤسای جمهور محترممان، هم به رئیس جمهور محترم فعلی، هم به قبلی‌ها - که به همه‌ی آنها هم احترام میگذارم، به همه‌ی آنها هم کمک میکنم، و از همه‌ی آنها و از هر رئیس جمهوری که مردم انتخاب کنند و بیاید سر کار، پشتیبانی میکنم - همیشه گفته‌ام؛ گفته‌ام: شما امروز به هر کشور اسلامی بروید، مردم آن منطقه اگر آزاد باشند و اجازه داده بشود و شماها بخواهید بروید بینشان، از شما استقبالی خواهند کرد که از سران کشور خودشان چنین استقبالی نمیکنند. نفوذ یعنی این دیگر؛ نفوذ یعنی این.

 از لجِ این نفوذ، صد روز است دارند یمن را میکوبند؛ چون میگویند شما در یمن نفوذ دارید. خب ما در یمن چه کار کردیم؟ اسلحه بردیم یمن؟ لشکرکشی کردیم به یمن؟ آنها از کشورهای دیگر مزدور انتخاب میکنند، دلار نفتی بهشان میدهند، لباس ارتشیِ سعودی را بهشان میپوشانند، می‌آورند میدهند دمِ چَکِ انصارالله! (۲۱) آنها دارند دخالت میکنند، ما چه دخالتی در [یمن داریم].

 خب، نفوذ، نفوذ خدادادی است. مگر میشود [این را کاری کرد]؟ فرض کنید امام بزرگوار ما اینجا می‌نشست حرف میزد، حرفش را همین‌طور دهن‌به‌دهن میبردند مثلاً در اقصای آفریقا یا در اقصای آسیا؛ آنچنان نفوذ میکرد که آدمِ ساکنِ فلان کشور دوردست آفریقایی یا آسیایی، اسم بچّه‌اش را میگذاشت روح‌الله. نفوذ یعنی این؛ بدون اینکه یک صفحه کاغذ برای این معنا مایه گذاشته شده باشد. خب، وقتی حرف نفوذ پیدا کرد، وقتی حرف حرف درستی بود، از دل برآمد بر دلها نشست، خب با آن کاری نمیشود کرد؛ قُل موتوا بِغَیظِکُم؛ (۲۲) خب، تو نمیتوانی، به قول مرحوم شهید بهشتی - که از قول ایشان نقل کردند که گفت - از عصبانیّت بمیر! خب، چه کار کنیم؛ این یکی از واقعیّتها است. این یکی از واقعیّتهای جمهوری اسلامی است؛ اینها را توجّه داشته باشید؛ یعنی همه‌اش با نگاه منفی نگاه نکنید.

 بله، از ماها انتظار بیشتری هست؛ بنده از خودم و از دیگران خیلی انتظارات دارم؛ باید کار بیشتری بکنیم، پیشرفتهای بیشتری پیدا کنیم، دهه‌ی پیشرفت و عدالت را واقعاً با پیشرفت و عدالت تمام کنیم؛ اینها را بنده قبول دارم، منتها آن بخش دیگر قضیّه، پیشرفتها و موفّقیّتها و واقعیّتها است. خب، با یک چنین واقعیّتهایی، تشکّلهای دانشجویی میتوانند کار کنند. بنشینید روی مسائل بین‌الملل جمهوری اسلامی کار کنید؛ روی قضایای یمن، روی قضایای عراق، روی قضایای سوریه، تحلیل‌های جذّاب، نگاه به آینده. این هم یک مطلب که بالاخره بایستی اگر میخواهید تأثیر محیط دانشجویی بر کشور آن‌طور که عرض کردیم باشد، راهش این است: شما روی محیط دانشجویی اثر بگذارید، محیط دانشجویی هم روی کشور اثر میگذارد.

 البتّه خب، تشکّلهایی هم هستند که مثل ظرفهای یکبار مصرف، فقط برای انتخابات به‌وجود می‌آیند؛ مصرفش فقط انتخابات است. بعضی از تشکّلها این‌جوری هستند؛ تشکّل را درست میکنند، خجالت هم نمیکشند بعضی‌ها، (۲۳) میگویند هم که این تشکّل را درست کردیم برای اینکه در انتخاباتِ فلان‌جا به‌دردمان بخورد. خب بابا! اینکه اهانت به دانشجو است؛ نگاه ابزاری به دانشجو، آن هم دانشجوی نخبه‌ای که حالا در یک تشکّل بنا است گرد بیاید، این اهانت به او است. مگر انتخابات چقدر قیمت دارد که انسان به‌خاطر آن، دانشجو را تحقیر کند؛ آن هم دانشجوی نخبه را. این تشکّلها را بنده اعتقادی ندارم و معتقد نیستم که اینها به نفع کشورند یا میتوانند مفید باشند برای کشور؛ [تشکیل] آنها را توصیه نمیکنیم، لکن تشکّلهایی که واقعاً اسلامی‌اند، علاقه‌مندند و در خدمت انقلاب و اسلام و آینده‌ی کشورند، میتوانند خیلی مفید باشند.

    [والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته]
 

۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، نه نفر از دانشجویان مطالبی بیان کردند.
۲) وزیر علوم، تحقیقات و فنّاوری (دکتر محمّد فرهادی) و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (دکتر سیّدحسن قاضی‌زاده‌هاشمی) در جلسه حضور داشتند.
۳) خنده‌ی حضّار
۴) سوره‌ی نور، بخشی از آیه‌ی ۳۲؛ «اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد کرد...»
۵) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۶۴؛ «مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند...»
۶) پس از اقامه‌ی نماز جماعت مغرب و عشاء و صرف افطار، جلسه ادامه یافت.
۷) سوره‌ی سجده، آیه‌ی ۱۸؛ «آیا کسی که مؤمن است، چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.»
۸) دادگری‌
۹) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۲۷
۱۰) سوره‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی ۸
۱۱) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۳
۱۲) خنده‌ی حضّار
۱۳) خنده‌ی حضّار
۱۴) خنده‌ی حضّار
۱۵) فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر  /سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر   (فرخی سیستانی)
۱۶) سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۵۶؛ «در دین هیچ اجباری نیست...»
۱۷) ۱۳۹۴/۴/۱۳
۱۸) خنده‌ی حضّار
۱۹) خنده‌ی حضّار
۲۰) خنده‌ی حضّار
۲۱) خنده‌ی حضّار
۲۲) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۱۹؛ «بگو به خشم خود بمیرید...»
۲۳) خنده‌ی حضّار
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۸
گفتمان ساز