گفتمان انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی-نظام اسلامی-دولت اسلامی-جامعه اسلامی-تمدن اسلامی
مشخصات بلاگ

سال رونق تولید

ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، مى ‏دیدیم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولین بودند یا حتى خودشان مسئول یک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده‏ اند و خجالت مى‏ کشند که حقایق انقلاب را بر زبان جارى کنند یا آن‏ها را پیگیرى کنند یا به آن‏ها اهمیت بدهند! این براى یک جامعه خیلى بلاى بزرگى است‏.امام خامنه ای02/06/1387


برای خرید کتاب ها می تونید با شماره 09103858079تماس بگیرید.

۲۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۴ ب.ظ

بازخوانی حرف های تازه حضرت روح الله

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سخنان حسن رحیم‌پور ازغدی پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران

ازغدی با بیان اینکه پیامبر فرمودند اگر امر به معروف و نظارت و انتقاد تعطیل شود دیگر هرچه نماز جمعه بیایید فایده ندارد چرا که باندهای فاسد و کثیف بر ما مسلط خواهند شد و دعای نیکان شما برآورده نخواهد شد، تصریح کرد: طبق روایات مسئولان سه قوه و نخبگان باید هر جمعه نگران باشند که فردا در نماز جمعه در مورد ما چه چیزی گفته خواهد شد و گروهی از شما باید باشند که دعوت به خیرات کنند و رستگاری در نظارت و انتقاد است.

وی ادامه داد: امیر مومنان فرمودند تمام احکام یک طرف و انتقاد و امر به معروف یک طرف، اینها هم باهم مساوی نیستند و تمام احکام عبادی مانند یک فوت کردند اس در برابر اقیانوس، البته انتقاد باید صادقانه و شجاعانه باشد و ساختارشکن باشد. نظام به مردم وعده داده و باید در پای وعده‌ها بایستند و مسئولان باید در روزهای نماز جمعه‌ به مشکالات مردم پاسخ دهند، اگر مسئولان نیامدند باید خودشان پاسخگو باشند. مسئولین بدانند وعده‌ای که می دهند، وعده نظام است.

ازغدی با اشاره به محتوای اصل 43 قانون اساسی در امور مالی و اقتصادی و بند نخست این اصل گفت: تأمین‏ نیازهای‏ اساسی‏ شامل مسکن‏، خوراک‏، پوشاک‏، بهداشت‏، درمان‏، آموزش‏ و پرورش‏ و امکانات‏ لازم‏ برای‏ تشکیل‏ خانواده‏ برای‏ همه‏ در قانون امده است و در اصل دوم تاکید شده که تأمین‏ شرایط و امکانات‏ کار برای‏ همه‏ به‏ منظور رسیدن‏ به‏ اشتغال‏ کامل‏ و قرار دادن‏ وسایل‏ کار در اختیار همه‏ کسانی‏ که‏ قادر به‏ کارند ولی‏ وسایل‏ کار ندارند، در شکل‏ تعاونی‏، از راه‏ وام‏ بدون‏ بهره‏ یا هر راه‏ مشروع‏ دیگر که‏ نه‏ به‏ تمرکز و تداول‏ ثروت‏ در دست‏ افراد و گروه‏ های‏ خاص‏ منتهی‏ شود و نه‏ دولت‏ را به‏ صورت‏ یک‏ کارفرمای‏ بزرگ‏ مطلق‏ درآورد. این‏ اقدام‏ باید با رعایت‏ ضرورت‏ های‏ حاکم‏ بر برنامه‏‌ریزی‏ عمومی‏ اقتصاد کشور در هر یک‏ از مراحل‏ رشد صورت‏ گیرد.

وی ادامه داد: تنظیم‏ برنامه‏ اقتصادی‏ کشور به‏ صورتی‏ که‏ شکل‏ و محتوا و ساعت‏ کار چنان‏ باشد که‏ هر فرد علاوه‏ بر تلاش‏ شغلی‏، فرصت‏ و توان‏ کافی‏ برای‏ خودسازی‏ معنوی‏، سیاسی‏ و اجتماعی‏ و شرکت‏ فعال‏ در رهبری‏ کشور و افزایش‏ مهارت‏ و ابتکار داشته‏ باشد.

‎‎‎‎‎رحیم پور ازغدی گفت: رعایت‏ آزادی‏ انتخاب‏ شغل‏، و عدم‏ اجبار افراد به‏ کاری‏ معین‏ و جلوگیری‏ از بهره‏ کشی‏ از کار دیگری‏ یک بند دیگر این قانون و  منع اضرار به‏ غیر و انحصار و احتکار و ربا و دیگر معاملات‏ باطل‏ و حرام‏ بند پنجم این اصل است.

ازغدی با اشاره به بند ششم شامل منع اسراف‏ و تبذیر در همه‏ شئون‏ مربوط به‏ اقتصاد، اعم‏ از مصرف‏، سرمایه‏ گذاری‏، تولید، توزیع و خدمات‏ اظهار داشت:  استفاده‏ از علوم‏ و فنون‏ و تربیت‏ افراد ماهر به‏ نسبت‏ احتیاج‏ برای‏ توسعه‏ و پیشرفت‏ اقتصاد کشور یک مسئله مورد تاکید است.

رحیم پور ازغدی با اشاره به اهمیت بند جلوگیری‏ از سلطه‏ اقتصادی‏ بیگانه‏ بر اقتصاد کشور، خاطرنشان کرد: در بند نهم بر افزایش‏ تولیدات‏ کشاورزی‏، دامی‏ و صنعتی‏ که‏ نیازهای‏

عمومی‏ را تأمین‏ کند تاکید شده تا کشور را به‏ مرحله‏ خودکفایی‏ برساند و از وابستگی‏ برهاند.

وی با بیان اینکه اصل 55 قانون اساسی نحوه نظارت بر دولت و بودجه کل کشور را بحث می کند گفت: پس ما عرض کردیم چند اصل مهم در قانون ناظر بر اقتصاد و بازار اسلامی است که دهه فجر دانشگاه ها و حوزه ها باید روی این مسائل کار کنند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه در یک سال گذشته دولت هر نوع انعطافی به خرج داده ولی تحریم‌ها بیشتر شد تصریح کرد: امام (ره) در تحریر الوسیله مبارزه با زیاده‌خواهی غرب را بر همه مسلمین واجب دانست.

وی افزود: مسئولان آمریکایی در کتابی نوشتند، مسئولان ایرانی وقتی که احساس ضعف کردند ما هم پیش رفتیم، این اتفاق در زمان امام راحل هم افتاد. اینها می‌گویند به خاطر اقتصاد ما توهین می‌کنیم و شما نباید هیچ حرفی بزنید.

رحیم‌پور با اشاره به حکم امام راحل در مورد سلمان رشدی خاطرنشان کرد: امام در مورد توهین سلمان رشدی حکم داد. ایشان فرمودند که برخی می‌گویند این مسئله را رها کن چرا که غرب ما را تحریم می‌کند. جهانخواران به تلاش افتادند و غیر از این نیست که این نشان از ترس سران استکبار از ما دارد تمام توطئه‌های آنها برای این بوده که ما نگوییم اسلام تمدن می‌سازد و اسلام جوابگوی جامعه است. تلاش دارند بگویند که ما از شما اجازه نمی‌گیریم و این شما هستید که باید از ما اجازه بگیرید.

وی با اشاره به مفاسد اقتصادی اظهار داشت: باید صحنه شفاف و امر به معروف و نهی از منکر فعال باشد و ائتلاف ثروت و قدرت با سبک غربی شکل نگیرد.

وی تصریح کرد: باید به این موارد دقت کرد، افرادی که دنبال تولید و خدمت سالم هستند که بخش خصوصی واقعی هستند نه بخش خصوصی سرمایه‌دار، بخش میانی مردم که می خواهند کار اقتصادی هستند باید امکانات در اختیارشان گذاشته شود.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه باید تمام رگه‌های وابستکی خود را از دنیای متوحش باید قطع کنیم، گفت: برخی معتقدند ما فقط با آمریکا می توانیم اقتصاد خود را رشد دهیم.

رحیم پور گفت: امام فرمودند اینها فکر کردند که ما جا میزنیم. ما به شما کینه داریم و میان ما سوتفاهم نیست ما کینه غرب را با اسلام از این نکته ها به دست می آوریم قضیه حمایت شما از جریان ضد اسلامی است.

وی افزود: امام فرمودند کسانی می‌گویند ما باید رابطه با امریکا را صاف کنیم تا مسائل ما حل شود، اما این ضرورتی نیست که دنبال مناسبات گسترده باشیم چون ممکن است آنها فکر کنند که ما چنان به آنها وابسته شدیم که از توهین به مقدساتمان هم می‌گذریم آنها که معتقدند ما باید در اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر کنیم و اگر واقع گرایانه عمل کنیم غرب با ما برخورد متقابل انسانی می‌کند اما اینها نمونه‌هایش است. اینها با اصل اسلام مشکل دارند، امام فرمودند اینها را ببینید تا از ساده‌اندیشی به درآیید.

ازغدی با اشاره به پیام رهبر انقلاب به حوزه‌های علمیه گفت: مدیریت حوزه بعد از پیام رهبری به ایشان نامه نوشت و بعد از کلی تعارفات گفتند که ما از همه علما می‌خواهیم که تا پایان شهریور پیشنهادات خود را در این مورد به ما بدهند، این برای سال 81 بود در دوازده سال پیش. اما تا الان فضلای شایسته در حوزه هستند هنوز نهادی به نام نقد فقه حکوتی و و بررسی مسائل بانک‌ها و صادرات و واردات ندارید و اگر داریم بگویند خروجی آن کجاست و دست کیست؟ رهبری فرمود اگر می‌خواهید بازار اسلامی داشته باشید مسئول آن نهادهای پژوهشی سه قوه و حوزه و دانشگاه هستند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۴
گفتمان ساز
يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۳۲ ب.ظ

حُرّ یعنی تجسم توبه در تاریخِ پر از گناه

حُرّ یعنی تجسم توبه در تاریخِ پر از گناه

در تقابل تمدنی که ما با غرب داریم همه‌ی تلاش غرب آن است که فضای جامعه‌ی ما را گناه‌آلود کند و طوری القاء نماید که روح جوانان ما را تسخیر کرده است و ما را گرفتار یأسِ فرهنگی نماید و هنر ما آن است که متوجه غِنای فرهنگی خود باشیم و بدانیم تمدن آینده‌ی ما ظرفیت جای‌دادنِ حرّهای زیادی را دارد همان‌طور که امام حسین(ع) در نهضت خود جای حرّ را باز کردند و او را از چنگال فرهنگ اموی نجات دادند و در این راستا لازم است که شخصیت حرّ را در فرهنگ کربلا بیابیم تا در ادامه‌ی فرهنگ کربلا نقشه‌های فرهنگ امویِ این زمانه یعنی فرهنگ ظلمانی غرب را خنثی کنیم و جوانان‌مان را از چنگال آن فرهنگ نجات دهیم. در این راستا نکات زیر قابل تذکر است:

1- حُرّ از پیوستگان به امام حسین(ع)  است، آن‌قدر دیر رسید که افق اقبال‌اش در شرف تاریک‌شدن بود، ولی در مقابل انبوه موانعی که در مقابل توبه‌ی او بود، مأیوش نشد و هر موقعیتی که در مقابل او قرار می‌گرفت را یک آغازی جدید به حساب آورد.

2- حُرّ به عنوان فرمانده‌ی سپاه هزار نفری دارای روحیه‌ی استواری است که به تنهایی نیز به عزمی هزار نفری آراسته بود، همین‌که از قصرکوفه به سوی امام حسین(ع)روانه شد ندایی از پشت سر شنید که گفت: «بشارت بادت ای حرّ به بهشت»، پس نگاهی به عقب سر کرد و کسی را ندید و در منزل «ذی حُسم» با قافله‌ی امام حسین(ع)برخورد کرد. حضرت به جوانان فرمودند؛ به‌ افراد آن لشکر و به اسبانشان آب دهید. وقت نماز در حالی‌که حرّ و سپاهیانش نماز را با امام اقامه می‌کنند، بین اذان و اقامه خطاب به حرّ و لشکریانش فرمودند: من به سوی شما نیامدم مگر پس از آن‌که نامه‌های دعوت شما به من رسید، پس اگر بر سر سخن خود باقی هستید من هستم وگرنه اگر از آمدن من ناخرسندید من هم منصرف می‌شوم. حرّ گفت: « لَسْنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ کَتَبُوا إِلَیْک‏» ما از آن گروه نیستیم که به سوی شما نامه نوشتند، ما دستور داریم از شما جدا نشویم تا شما را نزد عبیداللّه بن زیاد ببریم، و امام فرمودند: « الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَیْکَ مِنْ ذَلِک‏»(الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 80 ) مرگ نزدیک‌تر است به تو از این آرزو. و بالاخره بنا شد راهی پیش گیرند که نه به کوفه نزدیک شوند و نه به مدینه، و در بین راه امام(ع)  خطبه خواندند و متذکر شدند که نباید از سلطان جائر پیروی کرد وگرنه در قیامت در همان آتشی وارد می‌شویم که آن سلطان جائر وارد می‌شود. حرّ در بین راه از سر دل‌سوزی به امام نزدیک شد و گفت: ای حسین! « ُ إِنِّی أُذَکِّرُکَ اللَّهَ فِی نَفْسِکَ فَإِنِّی أَشْهَدُ لَئِنْ قَاتَلْتَ لَتُقْتَلَنَّ. » خدا را در باره‌ی نفس‌ات در نظر آر، من می‌بینم اگر با آن‌ها به جنگ بپردازی تو را به قتل می‌رسانند. امام فرمودند: «أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِی‏؟ »آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ و حضرت در جواب او اشعاری را خواندند حاکی از آن‌که مرگ برای جوانمرد در راه خدا ننگ نیست، و حرّ دید مرگ در مقابل حسین(ع)  بسیار زبون است. هر دو به راه ادامه دادند تا نامه‌ای از طرف عبیداللّه آمد که در هرجا حسین(ع)  هست متوقف‌اش کنید . حضرت صلاح ندیدند مقاومت کنند و در سرزمین کربلا پیاده شدند و چون فهمیدند نام آن سرزمین کربلا است با توجه به حدیث امّ سلمه و سخنی که از رسول خداf شنیده بودند، فرمودند: «هَذَا مَوْضِعُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِکَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا»(بحار، ج 44، ص 383) اینجا موضع گرفتارى و بلاء میباشد، اینجا محل خوابیدن شتران ما است، اینجا محل خیمه و اثاث ما است اینجا محل شهید شدن مردان ما میباشد. اینجا محل ریختن خونهاى ما است. برای حضرت روشن شد زمان آن رسالت تاریخی که به دوش ایشان گذاشته شده فرا رسیده و بیش از همه مقام بلند‌پایه و عزّت نفس خود را می‌دانستند و لذا یاران خود را جمع کردند و سختی کار را و آینده‌ی آن را متذکر شدند، تا بالاخره در روز عاشورا عمر سعد لشکر خود را در مقابل لشکر امام حسین(ع)  آماده کرد. حرّ به عمر سعد گفت: آیا تو تصمیم به جنگ با این مرد را داری؟ عمر گفت: آری به خدا، جنگی که آسان‌ترین شکل آن بریدن سرها و قطع‌کردن دست‌ها است. حرّ گفت: آیا به هیچ‌یک از این پیشنهادهایی که به شما کرد رضایت نمی‌دهید؟ عمر سعد گفت: به خدا اگر کار به من واگذار بود می‌کردم ولیکن امیر تو إبا دارد.

حرّ برگشت و در میان لشکر در جایی ایستاد ولی به سوی نفرات خود نرفت مبادا مقام بر او غلبه کند و تا در آن فرصت اندک فکری بکند. «قُرة بن قیس» با او بود برای آن‌که او را از سر خود باز کند، به او گفت: اسب خود را امروز آب داده‌ای؟ و او را فرستاد تا به اسب‌اش آب دهد. حرّ راهی را انتخاب کرده بود که اگر لشکرش بفهمند صد دیوار جلوی مقصد او می‌کشند، باید قبل از کشف قضیه کاری بکند وگرنه ممکن است با هزار مانع روبه‌رو شود، در حالی‌که او باید هزاران قوه به‌کار برد و هزاران گذشت بنماید تا آن تصمیم بزرگ عملی شود، چگونه از این ساحت زیستی که یک عمر در آن به‌سر برده خود را به ساحتی دیگر وارد کند؟

                                                         

حرّ پس از دورشدنِ قُرة بن قیس، بنا کرد اندک‌اندک رو به سوی حسین(ع)  آمد، نظر دارد هرچه بتواند خود را از لشکر و حوزه‌ی قدرت آن‌ها آرام‌آرام بیرون بکشد و قدم‌قدم از میدان نفوذ آن‌ها دورتر شود، گویی خود ستونی از لشکر است که پیش می‌رود. «مهاجربن اوس ریاحی» به او گفت: چه خیال داری؟ آیا خیال حمله‌ داری؟ زیرا وضع ظاهری خود را به آن شکل درآورده بود - جواب نداد- از هیچ‌کس ایمن نبود تا راز خود را با او در میان گذارد نکند که یا مانع او شوند و یا برای خوش‌خدمتی به عبیداللّه او را از پای درآورند. حرّ مرگ را انتخاب کرده بود اما پس از ساعتی دیگر و در زیر سایه‌ی امام محبوبی که بنا است نزد او عذرخواهی کند، ندامت از گذشته و امید به آینده، قلیان خوف و رجاء در درون او جزر و مدّی به‌پا کرده بود، هیچ‌کس تا این حدّ او رامضطر نیافته بود. مهاجربن اوس که وضع حرّ را دید گفت: ای ریاحی! کار تو شبهه‌ناکاست، هرگز در هیچ موقعی مانند آنچه اکنون در تو می‌بینم ندیده‌ام. اگر گفته می‌شد شجاع‌ترین مردم کوفه کیست؟ من از تو نمی‌گذشتم، پس این چیست که در تو می‌بینم؟ جواب داد: راستش من خود را مخیّر بین جنّت و نار می‌بینم.

حرّ و حقیقت «توبه»

...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۳۲
گفتمان ساز
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۱۴ ب.ظ

وارث علم انبیاء




 

السلام علیک یا وارث علم الانبیاء

 

چگونه می توان چراغی را که با دستان حسین علیه السلام در خانه ی عاشورا روشن شده است به

وسیله ی آیینه ای به خانه ی تاریک علم تاباند؟ چگونه می توان از روشنای نهضت حسینی در نهضت

تولید علم بهره برد؟؟

 

هویتی را که علم برای دانشمند می آفریند، آفرینشی را که عالِم به عالَم می دهد باید از حسین علیه السلام آموخت...



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۴
گفتمان ساز




بهبود سبک زندگی، با انقلاب در ساختارهای اقتصادی ممکن می‌شود



یادداشت پیش رو، بخشی از سخنرانی دکتر پیغامی است که در اصلاح الگوی مصرف، به فرهنگ‌سازی اشاره دارد و از نظر ایشان، در بعضی موارد از جمله سبک زندگی غلط، فرهنگ‌سازی با زبان و بیان و حتی با رفتارسازی خیلی مؤثر نیست. در این شرایط باید ساختارهای اقتصادی را اصلاح کرد.


برای اصلاح الگوی مصرف در خیلی از موارد باید با زبان و بیان فرهنگ­‌سازی کرد. البته رسانه‌­ها وظیفۀ رفتارسازی را نیز دارند، زیرا در بسیار از موارد، زبان و بیان خیلی مؤثر نیست، اما در بسیاری از موارد با مقوله­‌ای گسترده­‌تر و فراتر از ابعاد هنری فرهنگ مواجه می‌­شویم که «سبک زندگی» نام دارد.

ابزارهای فرهنگی تنها در حوزۀ رفتار فردی مؤثر خواهند بود، در حالی که سبک زندگی، آن بُعدی از فرهنگ است که گویی افراد جامعه را به یکدیگر پیوند زده و به سمت و سویی می­‌کشد. بسیاری از اوقات، شیوۀ زندگی ما در اختیار خودمان نیست که آگاهانه و با شناخت کافی توان انتخاب آن را داشته باشیم.

به عبارت دیگر، خیلی از اوقات مشکلاتی که در فرهنگ مصرفی ما دیده می­‌شود، ناشی از ضعف در حوزۀ شناختی و حتی گرایشی ما نیست، بلکه ناشی از نوعی جبر و فشار بیرونی است که از سوی اجتماع بر فرد وارد می­‌شود. این جبر محیطی، تا حد زیادی شکل­‌دهندۀ سبک زندگی افراد آن جامعه است به نوعی که عمل کردن بر خلاف آن جریان، فرد را متحمل هزینه‌­هایی از سوی اجتماع خواهد کرد.

برای مثال، یکی از مقوله­‌های اصلی در سبک زندگی، مسئلۀ کار و شغل زنان در بیرون از خانه است که در سالیان اخیر موجب به وجود آمدن تغییراتی در حوزۀ خانواده شده است. در حال حاضر کار زنان در بیرون از خانه تبدیل به یک هنجار شده است و به عنوان ارزش در جامعه تلقی شده و یک دختر جوان، ماندن در خانه را برای خود یک ننگ می‌­داند.

حال اگر تمام وسایل تبلیغاتی از قبیل منبر، تلویزیون، پلاکاردهای سطح شهر و… جمع شده و تمام متخصصین امور فرهنگ و ارتباطات، بسیج شوند تا به آن زن بگویند که «بیرون رفتن بد است»، «کار در بیرون از خانه برای تو مناسب نیست» و «این فرهنگ، یک فرهنگ برآمده از غرب است»، موفق نمی­‌شوند، زیرا زن خواهد گفت: «اگر من در خانه بمانم، کاری ندارم که انجام دهم، زیرا تکنولوژی پیشرفت کرده و بسیاری از کارها را انجام می­‌دهد. از طرفی انگیزه‌­ای قوی وجود دارد که می­‌توانم برای خود استقلال مالی پیدا کنم».

مورد دیگر، مقولۀ مهاجرت از روستا به شهر است که اغلب، پایۀ اقتصادی دارد. زندگی شهری تا حد زیادی متفاوت از زندگی در روستاست. زندگی آپارتمان­‌نشینی، به طور حتم، سبک زندگی خاص خود را به دنبال دارد و سایر اقتضائات زندگی شهری مدرن، شیوه‌­ای از زندگی را به فرد تحمیل می­‌کند و چنان برای او ذائقه­‌سازی می‌­کند که کمتر می‌­توان خلاف آن عمل کرد.

از طرفی دیگر، در این نظام اقتصادی و با این شیوۀ زندگی که مرد و زن، در حال کارکردن هستند، دیگر وقتی برای پخت و پز وجود ندارد. بنابراین تقسیم کار صورت می‌گیرد و زن و مرد می­‌گویند ما کار می­‌کنیم و فست فود هم برای ما غذا درست می­کند.

این‌ها همه ناشی از یک سبک زندگی است؛ شیوه‌­ای از زندگی که مربوط به زندگی در جوامع مدرن شهری است. بدون شک، این‌ها با توصیه و فرهنگ­‌سازی قابل حل نیست، بلکه باید انقلابی در ساختارهای اقتصادی ایجاد شود. ما ناگزیر از آن خواهیم بود تا برای اصلاح این فرهنگ و رفتار غلط، ساختارها را متحول کنیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۰۶
گفتمان ساز
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۵۱ ق.ظ

عزت و عظمت امام حسن عسکری


عزت و عظمت امام حسن عسکری علیه‌السلام

* اعتراف مخالفان به فضل و شجاعت و استقامت امام حسن عسکری(علیه‌السلام)

امامی که موافقان، شیعیان، مخالفان، غیر معتقدان، همه، شهادت دادند و اعتراف کردند به فضل او، به علم او، به تقوای او، به طهارت او، به عصمت او، به شجاعت او در مقابل دشمنان، به صبر و استقامت او در برابر سختی‌ها، این انسان بزرگ، این شخصیت باشکوه، وقتی به شهادت رسید، فقط بیست و هشت سال داشت. در تاریخ پرافتخار شیعه، این نمونه‌ها را کم نداریم. پدر امام زمان عزیز ما با آن همه فضیلت، با آن همه مقامات، با آن همه کرامات، وقتی با سم و جنایت دشمنان از دنیا رفت، فقط بیست و هشت سال داشت؛ این میشود الگو؛ جوان احساس میکند یک نمونه‌ی عالی در مقابل چشم دارد. آن امام بزرگوار، جوادالائمه (علیه‌السّلام) است که در بیست و پنج سالگی شهید شده است؛ این امام عسگری (علیه الصّلاة و السّلام) است که در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیده است؛ و این همه فضیلت، این همه مکرمت، این همه عظمت، که نه فقط ما به آنها قائلیم و مترنّمیم، بلکه دشمنانشان، مخالفانشان، کسانی که اعتقاد به امامت آنها نداشتند، همه اعتراف کردند. ۱۳۹۰/۱۲/۱۰

 

* داعیه‌ی امامت علت دشمنی حاکمان با اهل بیت(علیهم‌السلام) بود

این بزرگواران، دائم در حال مبارزه بودند؛ مبارزه‌اى که روحش سیاسى بود. زیرا کسى هم که در مسند حکومت نشسته بود، مدّعى دین بود. او هم ظواهر دین را ملاحظه مى‌کرد. حتّى، گاهى اوقات نظر دینى امام را هم مى‌پذیرفت. (مثل قضایایى که در مورد «مأمون» شنیده‌اید که صریحاً نظر امام را قبول کرد.) یعنى ابایى نداشتند که گاهى نظر فقهى را هم قبول کنند. چیزى که موجب مى‌شد این مبارزه و معارضه با اهل بیت وجود داشته باشد، این بود که اهل بیت، خودشان را «امام» مى‌دانستند. مى‌گفتند: «ما امامیم». حضرت باقر علیه‌السّلام، در منى که رفته بود، فرمود: «إِنَ‌ّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ الْاِمامُ» و همه را یک به یک برشمرد تا به خودش رسید و فرمود: «من امامم.» اصلاً بزرگترین مبارزه علیه حکّام همین بود. چون کسى که حاکم شده بود و خود را امام و پیشوا مى‌دانست، مى‌دید شواهد و قرائنى که در امام لازم است، در حضرت هست و در او نیست و این موجود را براى حکومت، خطرناک مى‌شمرد؛ چون مدّعى است. حکّام، با این روح مبارزه مى‌جنگیدند و ائمّه علیهم‌السّلام هم مثل کوه ایستاده بودند. بدیهى است که در این مبارزه، معارف، احکام فقهى و خُلقیّات و اخلاقیّاتى که ائمّه ترویج مى‌کردند، جاى خود را دارد. تربیت شاگردِ بیشتر و ارتباطات شیعى، روزبه‌روز گسترده‌تر شد. شیعه را اینها نگهداشت. شما مرامى را در نظر بگیرید که دویست و پنجاه سال علیه آن حکومت شده است! اصلاً باید هیچ چیزیش نماند؛ باید به‌کل از بین برود؛ ولى شما ببینید الان دنیا چه خبر است و شیعه به کجا رسیده است!

 

این نکته را باید در اشعارى که درباره‌ى امام صادق، امام هادى و امام عسکرى علیهم‌السّلام خوانده مى‌شود، به خوبى دید. اینها مبارزه مى‌کردند و براى همین مبارزه هم جانشان را از دست دادند. راهى است که رو به هدفى مشخّص ادامه دارد. گاهى یکى برمى‌گردد، یکى از این طرف مى‌رود؛ اما هدف یکى است. ۱۳۸۰/۰۶/۳۰

 

* ارتباطات شیعه در زمان حضرت جواد تا حضرت عسکری(علیهم‌السلام) از همیشه گسترده‌تر بوده است

زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى، ارتباطات شیعه از همیشه گسترده‌تر بوده است. در هیچ زمانى ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتى شیعه در سرتاسر دنیاى اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى نبوده است. وجود وکلا و نواب و همین داستان‌هایى که از حضرت هادى و حضرت عسکرى نقل مى‌کنند - که مثلاً کسى پول آورد و امام معین کردند چه کارى صورت بگیرد - نشان‌دهنده‌ى این معناست. یعنى على‌رغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا، و قبل از آنها هم حضرت جواد به نحوى، و حضرت رضا (سلام‌اللَّه‌علیه) به نحوى، ارتباطات با مردم همین‌طور گسترش پیدا کرد. این ارتباطات، قبل از زمان حضرت رضا هم بوده؛ منتها آمدنِ حضرت به خراسان، تأثیر خیلى زیادى در این امر داشته است. ۱۳۸۴/۰۵/۱۸

 

این‌که آن بزرگوارها در غربتِ زیادى بودند، واقعاً همین‌طور است؛ دور از مدینه و دور از خاندان و دور از محیط مألوف؛ اما در کنار این، درباره‌ى این سه امام - از حضرت جواد تا حضرت عسکرى - نکته‌ى دیگرى وجود دارد و آن این است که هرچه به پایان دوره‌ى حضرت عسکرى جلوتر مى‌رویم، این غربت بیشتر مى‌شود. حوزه‌ى نفوذ ائمه و وسعت دایره‌ى شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ده برابر است؛ و این چیز عجیبى است. شاید علت این‌که اینها را این‌طور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین موضوع بود. ۱۳۸۲/۰۲/۲۰

 

* امام حسن عسکری(علیه‌السلام) در شهر سامرا با تمام دنیای اسلام رابطه برقرار کرده بود

بعد از حرکت حضرت رضا به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکى از اتفاقاتى که افتاد، همین بود. شاید اصلاً در محاسبات امام هشتم (علیه‌السّلام) این موضوع وجود داشته. قبل از آن، شیعیان در همه‌جا تک و توک بودند؛ اما بى‌ارتباط به هم، نا امید، بدون هیچ چشم‌اندازى، بدون هیچ امیدى؛ سلطه‌ى حکومت خلفا هم که همه جا بود؛ قبلش هم هارون بود با آن قدرت فرعونى. حضرت که به‌طرف خراسان آمدند و از این مسیر عبور کردند، شخصیتى در مقابل مردم ظاهر شد که هم علم، هم عظمت، هم شکوه، هم صدق و هم نورانیت را جلوى چشم آنها مى‌گذاشت؛ اصلاً مردم مثل چنین شخصیتى را ندیده بودند. قبل از آن، چقدر از شیعیان مى‌توانستند از خراسان حرکت کنند و به مدینه بروند و امام صادق را ببینند؟ اما در این مسیر طولانى، همه جا امام را از نزدیک دیدند؛ چیز عجیبى بود؛ کأنّه انسان پیغمبر را مشاهده کند. آن هیبت و عظمت معنوى، آن عزت، آن اخلاق، آن تقوا، آن نورانیت و آن علم وسیع - که هرچه مى‌پرسى و هرچه مى‌خواهى، در دستش هست؛ چیزى که اصلاً مردم آن را ندیده بودند - ولوله‌یى راه انداخت.

امام به خراسان و مرو رسیدند. مرکز هم مرو بود، که در ترکمنستانِ فعلى واقع شده است. بعد از یکى دو سال هم که شهادت حضرت بود و مردم داغدار شدند. هم ورود امام - که نشان دادن جلوه‌یى از چیزهاى ندیده و نشنیده‌ى مردم بود - و هم شهادت آن بزرگوار - که داغ عجیبى بنا کرد - در واقع تمام فضاى این مناطق را در اختیار شیعه قرار داد؛ نه این‌که حتماً همه شیعه شدند، اما همه محب اهل بیت شدند...

بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکرى (علیهم‌السّلام) چنین حادثه‌یى اتفاق افتاده. حضرت هادى و حضرت عسکرى در همان شهر سامرا، که در واقع مثل یک پادگان بود - یک شهر بزرگِ آن‌چنانى نبود؛ پایتخت نوبنیادى بود که «سُرّ من رأى»؛ سران و اعیان و رجالِ حکومت و به قدرى از مردم عادى که حوایج روزمره را برطرف کنند، در آن جمع شده بودند - توانسته بودند این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیاى اسلام تنظیم کنند. وقتى ما ابعاد زندگى ائمه را نگاه کنیم، مى‌فهمیم اینها چه‌کار مى‌کردند. بنابراین فقط این نبود که اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند؛ در موضع «امام» - با همان معناى اسلامىِ خودش - قرار مى‌گرفتند و با مردم حرف مى‌زدند. به‌نظر من این بعد در کنار این ابعاد قابل توجه است. شما مى‌بینید که حضرت هادى را از مدینه به سامرا مى‌آورند و در سنین جوانى - چهل و دو سالگى - ایشان را به شهادت مى‌رسانند؛ یا حضرت عسکرى در بیست و هشت سالگى به شهادت مى‌رسند؛ اینها همه نشان‌دهنده‌ى حرکت عظیم ائمه (علیهم‌السّلام) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. با این‌که دستگاه خلفا، دستگاه پلیسىِ با شدت عمل بود، درعین‌حال ائمه (علیهم‌السّلام) این‌گونه موفق شدند. غرض، در کنار غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید.

به نقل از khamenei.ir



میلاد با برکت و پر از سرور امام حسن عسکری علیه السلام مبارک


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۵۱
گفتمان ساز
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۱۰ ق.ظ

روضه یعنی...


برگی از مقتل مدیریتی،  روضه های ناشناخته کربلا


اثرهای سازمانی روضه را می توان به دو دسته ی  اثرهای سلبی و ایجابی تقسیم کرد:


...






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۱۰
گفتمان ساز
چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ب.ظ

روایت مطهر



سلسله نشست‌های تبیین اندیشه‌های استاد شهید مرتضی مطهری با عنوان «روایت مطهر» در حال برگزاری‌ست. در این نشست‌ها حجت الاسلام سوزنچی بر اساس کتب طرح بینش مطهر به ایراد سخنرانی می‌پردازند.

کتب طرح بینش مطهر با تنظیمی جدید نسبت به آثار قبلی شهید مطهری و با اضافه کردن برخی سخنرانی‌های استاد که تاکنون پیاده نشده‌ بودند، آماده شده است. مباحث این کتب سعی شده تا به صورت سطح‌بندی شده و با یک نظم موضوعی مناسب،  تنظیم شود؛ به طوری که در فهم مباحث جدیدتر مشکلی برای مخاطب ایجاد نشود.

فیلم و صوت پیش‌رو مربوط به نشست‌‌های اول و دوم با عناوین «آزادی انسان» و «آزادی بندگی» است که در تاریخ‌های ۲۹ آبان و ۴ دی ۱۳۹۳ در مشهد برگزار شده است.






لوح فشردۀ فیلم این دو جلسه نیز به قیمت ۵۰۰۰ تومان عرضه شده است.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۴۷
گفتمان ساز
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۴۰ ب.ظ

جایگاه توحید در هستی شناسی؛



جایگاه توحید در هستی شناسی


هستی شناسی اسلامی ، ریشه ی تمام معارف


متن پیش رو بخشی از جزوۀ « معرفت شناسی اسلامی » درس‌گفتارى از آقای « دکتر مهدی سپهری » در باب جایگاه توحید در هستی شناسی و فلسفه ی علم است ؛ که حاصل سلسله جلسات سطح سه سیزدهمین دورۀ آموزشى تربیتى «والعصر» مى باشد که در تابستان ۱۳۹۰ برگزار شده است که به همت مؤسسۀ علمی- فرهنگی سدید پس از پیاده سازى و ویرایش در اختیار علاقه‌مندان قرار مى گیرد.

**********

زمانی که حق مطلق، خود را به ما نشان می دهد و ما به عنوان هستی او را دریافت و وجدان می کنیم، در واقع از اینجا هستی شناسی شروع می شود. اول و پایه ی همه ی مباحث ما «بسم الله الرحمن الرحیم » است که بِهِ ظَهَرَ الوُجُود. یعنی ما برای دریافت حقیقت مطلق باید خود را جلوه گاه حضرت حق قرار دهیم تا بتوانیم او را وجدان کنیم. وقتی این ادراک در مقام شناخت ما می آید، هستی شناسی می شود و هستی شناسی در بنیان نظام معرفتی ما قرار می گیرد. این هستی شناسی در یک سری مباحث ریزش می کند و خود را در آنها نشان می دهد.

هستی شناسی را باید به عنوان یک ریشه در نظر گرفت که شاخه می دهد، ساقه می دهد، بر گها و ثمراتی خواهد داشت. بحثهای متعددی بر این نگاه ما به هستی مبتنی می شوند که از بیان آن در این مجال خودداری می کنیم. اینکه گزاره هایی از مقوله ی اینکه واقعیتی هست و این واقعیت چه احکامی دارد، مباحثی است که در هستی شناسی مطرح می شود که در واقع در خود آن هستی شناسی آن مبدأ المبادی و آن اصل در هستی شناسی اسلامی، بحث توحید است که در آنجا به بحث حق مطلق می رسیم که جا برای هیچ واقعیت و حق دیگری نمی گذارد و هر چه غیر از او باشد باطل است. اما این اصول هستی شناسی خود را در یک سری مباحث از جمله انسان شناسی و جهانشناسی نشان می دهد.

در جهانشناسی مباحثی مطرح می شود از جمله اینکه چه عوالمی وجود دارد، چه مراتبی در جهان وجود دارد، وقتی از حضرت حق مطلق نازل می شویم چه جهان هایی است و چه مراتبی است، عالَم ملائکه چه عالمی است، ملائکه ی مقرب در چه عالمی قرار دارند، ملائکه ی غیر مقرب در چه عالمی قرار دارند، عالم جبروت چیست، عالم ملکوت چیست، نسبتش با عالم ماده چیست، آن بحث ها در بحث جهان شناسی مطرح می شود که تعبیر غربی ها آن را «کازمولوژی » می گویند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۴۰
گفتمان ساز
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۳۴ ب.ظ

To the Youth in Europe and North America

Message of ayatollah Seyyed Ali Khamenei, Leader of The Islamic Republic of Iran

 

In the name of God, the Beneficent the Merciful

 

To the Youth in Europe and North America,

 

The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.

 

I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.

 

I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.

 

Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.

 

The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.

 

By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?

 

You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.

 


My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.

 

I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.

 

Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?

 

Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?

 

I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.

 

Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.

 

Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.

 

Seyyed Ali Khamenei

21st Jan. 2015


....


Grâce au nom de Dieu, Clément et Miséricordieux

Aux jeunes d'Europe et d'Amérique du Nord

Les événements récents survenus en France ainsi que d'autres faits similaires dans certains pays occidentaux m'ont convaincu de vous écrire ce message. J'ai choisi de m'adresser à vous directement non pas par une volonté délibérée d'ignorer vos parents, mais parce que le futur de vos pays est entre vos mains, et que la quête et recherche de la vérité anime davantage vos cœurs. De même, je ne cherche pas ici à m'adresser aux responsables politiques car je pense qu'ils ont, de façon consciente, séparés les chemins de la politique de ceux de l'honnêteté et de la franchise.

Le sujet que je souhaite aborder ici avec vous est l'islam, et plus spécifiquement le visage qui vous en est présenté. Depuis deux décennies, c'est-à-dire peu après l'effondrement de l'Union soviétique, tout a été fait pour présenter cette religion comme un ennemi qu'il faudrait craindre. L'attisement des sentiments de peur et de haine et leur utilisation dans des buts peu louables ont malheureusement un long passif dans l'histoire politique de l'Occident. Il n'est pas question ici d'évoquer les phobies diverses qui ont pu être véhiculées au sein des nations occidentales. En parcourant rapidement les études historiques actuelles, vous pouvez vous-mêmes vous rendre compte que les recherches historiographiques récentes effectuent une critique conséquente du rôle des Etats occidentaux dans la falsification de l'image des autres nations et cultures. L'histoire de l'Europe et des Etats-Unis est marquée par la honte de la période de l'esclavage puis celle de la colonisation, ainsi que par tout un ensemble d'oppressions et d'injustices commises vis-à-vis des personnes de couleur ou de croyances différentes. Vos chercheurs et vos historiens ont consacré de nombreuses études critiques aux effusions de sang commises au nom de la religion lors des dissensions entre catholiques et protestants, ou encore au nom de la nation ou de l'ethnie durant les Première et Seconde Guerres mondiales.

Le fait de reconnaître de tels faits mérite en soi d'être loué. Je ne souhaite cependant pas ici dresser un inventaire de cette longue liste d'événements regrettables, mais plutôt vous inviter à poser à vos intellectuels la question suivante : pourquoi, en Occident, la conscience collective se réveille toujours avec plusieurs décennies, si ce n'est plusieurs siècles de retard ? Pourquoi l'examen de cette conscience collective doit-il être exclusivement tourné vers des réalités appartenant à un passé lointain, et passer sous silence les questions actuelles ? Pourquoi cherche-t-on à empêcher la formation d'une réflexion générale au sujet d'une question aussi importante que celle de la façon d'aborder et de traiter la culture et la pensée musulmanes ?

Vous savez bien que l'humiliation et le fait de susciter des sentiments de haine et de peur vis-à-vis de "l'autre" constituent le terreau commun à l'ensemble des entreprises de domination fondées sur l'oppression. Je souhaite maintenant que vous vous demandiez pourquoi cette fois-ci, la vieille politique de fomentation de la peur et de la haine a pris l'islam et les musulmans comme objectif, et ce avec une intensité sans précédent. Pourquoi dans le monde actuel, le système du pouvoir souhaite-t-il reléguer la pensée islamique à la marge et la confiner à un rôle passif ? L'islam comprendrait-il des pensées et valeurs qui viendraient contrarier les ambitions des grandes puissances ? Quels intérêts dessert la diffusion de représentations erronées au sujet de l'islam ? Mon premier souhait est donc que vous vous interrogiez au sujet des éléments motivant une telle diabolisation massive de l'islam.

Mon second souhait est qu'en réaction aux nombreux a priori et jugements négatifs, vous essayez de mieux connaître cette religion, et ce de façon directe et sans intermédiaire. Une logique saine implique au moins que vous sachiez ce qu'est exactement cette réalité que l'on cherche à vous faire fuir et que l'on vous présente sous un jour menaçant. Je ne vous invite pas forcément à accepter la façon dont j'envisage l'islam ou telle conception particulière à son sujet, mais je vous incite à refuser que cette réalité dynamique et influente du monde actuel vous soit présentée au travers du filtre de desseins politiques peu louables. Ne permettez pas que les terroristes souvent issus de ces mêmes pouvoirs qui prétendent les dénoncer vous soient présentés comme étant les représentants de l'islam. Essayez de connaître l'islam à travers ses sources authentiques et de première main, à travers le Coran et la vie de son Prophète. La question mérite d'être posée : avez-vous déjà consulté directement le livre sacré des musulmans ? Avez-vous étudié les enseignements humains et moraux dispensés par le Prophète de l'islam ? Avez-vous déjà pris connaissance du message de l'islam à travers une source autre que celle des médias ? Vous êtes-vous déjà demandé sur quelle base et selon quelles valeurs ce même islam que l'on diabolise a pu être à la source de l'une des plus grandes civilisations du monde, et constituer le berceau des plus grands penseurs, et ce pendant de nombreux siècles ?

Je vous demande de ne pas permettre que les portraits dénigrants que l'on peut faire de cette grande religion dressent des barrières psychologiques entre cette réalité et vous, vous privant ainsi toute possibilité de jugement impartial. Dans un monde où les moyens de communication ont brisé les barrières géographiques, ne permettez pas que l'on enserre votre esprit dans des limites construites de toutes pièces. Bien que personne ne puisse à lui seul combler le fossé créé entre ces a priori et la réalité, chacun d'entre vous peut, en s'efforçant personnellement de distinguer le vrai du faux, contribuer à créer des ponts fondés sur une pensée juste et libre ; ce sont ces ponts qui contribuent à réduire de tels fossés. Malgré les difficultés inhérentes à un tel défi, cet effort de pensée peut contribuer à faire naître de nouvelles interrogations dans vos esprits ayant soifs de vérité. Et vos efforts en vue d'obtenir une réponse à ces questions constituent en soi une occasion pour découvrir de nouvelles vérités. Par conséquent, ne laissez pas passer cette occasion de parvenir à une compréhension plus juste et exempte de préjugés de l'islam. Ainsi, peut-être, grâce à votre sens de la responsabilité vis-à-vis de ce qui est vrai et juste, les futures générations pourront se pencher sur cette période d'interactions de l'Occident avec l'islam avec une conscience plus apaisée qu'auparavant.

Seyyed Ali Khamenei
21 janvier 2015


سم‌ الله الرّحمن الرّحیم

به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند. سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.

این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟

شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.

خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟

من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۳۹۳/۱۱/۱



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۳۴
گفتمان ساز
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۰۲ ب.ظ

عاشورا پژوهی

با تشکر از دوستان بسیجی موسسه علمی فرهنگی سدید و نشریه حیات؛ برداشتی از «مبانی مدیریت عاشورایی» روش‌شناسی و رویکردها

·         در عاشورا پژوهی، "توسل" جزء روش است. باید "با"حسین زیست. باید با پدیده‌های کربلا هم‌نفس شد. تنها نباید به روایت عالمانه عاشورا بسنده کرد

·         باید اهل درد شد و درد را شناخت تا درمان گرفت، آن‌جاست که "خوشا دردی که درمانش حسین است" معنا پیدا می‌کند

·         در راه رسیدن به هدف بزرگ تدبر در عاشورا باید از روش تأمل و تدبر در کربلا و عاشورا به مثابه «قرآن عمل شده و به اجرا در آمده» بهره برد و این با انس و تکرار با متون حاصل خواهد شد.

·         اگر حسین همتا و عِدل قرآن است، روش رسیدن به یکی، قابل الگوبرداری و الهام‌بخشی برای دیگری خواهد بود

·         جایگاه اشک و توسل و روضه در مطالعات و تحقیقات عاشورایی بیش از پیش مشخص و برجسته می‌شود. بر این اساس هرشب باید حضرت حسین را التماس کرد تا فردایی دیگر، اذن نفس کشیدن به پژوهندگانش را بدهد.

 

پیش‌نوشت: در این بخش روش پیشنهادی مبتنی بر اصول موجود استنباطی و روش تحقیقی بیان می‌شود، روشی که شامل دو پیش نیاز و پنج گام عملی برای رسیدن به نتیجه است.

 

پیش نیاز اول؛ مطالعه و فیش‌برداری

منابع عاشورایی برای مطالعه در سه ساحت است:

-          کتب تاریخی در حوزه‌ی عاشورا؛ مثل کتاب قصه‌ی کربلا (حجت‌الاسلام نظری منفرد) و نیز کتب مقاتل و...

-          کتب تحلیلی در حوزه عاشورا؛ مثل 6 جلدی با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، 2 جلدی زمینه‌های قیام، آینه در کربلاست (دکتر سنگری) و...

-          کتب عاطفی در حوزه عاشورا؛ مثل خصائص الحسینیه (شیخ جعفر شوشتری)، فتح خون (شهید آوینی) و...

پیش نیاز دوم؛ توسل

در عاشورا پژوهی، "توسل" جزء روش است. باید "با"حسین زیست. باید با پدیده‌های کربلا هم‌نفس شد. تنها نباید به روایت عالمانه عاشورا بسنده کرد. محقق نباید گزارش‌گر صِرف پدیده‌ها باشد. باید "مع الحسین" بود. شاید مکتب "تفسیری-نمادین"ها این پیام را فهم کنند.

مهم نیست کربلا باشیم یا غیرآن؛ مهم کربلایی بودن است؛ مهم آن است که هرجا هستیم کربلاآفرین باشیم! هرچند گاهی نیاز است برای حرکت شتابنده، نَفَسی تازه کنیم و در این گاه‌ِ حرکت، گاهی برای انجام کاری صدای‌مان می‌زنند، به آستانشان می‌طلبند و اجازه حضور در حریمشان را می‌دهند چرا که  مساله توسل و مکان، علل غیرپژوهشی اما کاملاً مؤثر بر پژوهش‌اند که معمولاً به آن‌ها توجه کافی نمی‌شود. لذا در بحث اثربخشی پژوهش و روش‌شناسی، باید به این مساله پرداخت. چه خوب‌تر که او برای‌مان تدبیری مؤثر بیندیشد: أَغْنِنِی‏ بِتَدْبِیرِکَ‏ لِی عَنْ تَدْبِیرِی‏‏.( دعای عرفه‌ی امام حسین علیه السلام- مفاتیح الجنان). در اندیشکده عاشورایی شأن مکان و توسل را نیز باید دید و این نیازمند خلوتی است برای تنفس و تفکر و تذکر.

داستان علم قارونی و داستان توسل (علم من عندی یا من عندالله؟)

علم از خود (من عندی):

قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی أَوَلَمْ یعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَکْثَرُ جَمْعًا وَلَا یسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (القصص/78)

(قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام!» آیا او نمی‌دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی‌که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمی‌شوند.

وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا یلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ (القصص/80)

اما کسانی که علم و دانش به آن‌ها داده شده بود گفتند: «وای بر شما ثواب الهی برای کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام می‌دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمی‌کنند.»

 

گام اول؛ نگاه مساله‌محور

بررسی مسائل مختلف در رشته مورد نظر:

-          مدل درد و درمان:

اگر کربلا دارالشفاست باید دردها را به کربلا برد تا شفا گرفت، به حکم:

"طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک

 چو درد در تو نبیند که را دوا بکند "

باید اهل درد شد و درد را شناخت تا درمان گرفت، آن‌جاست که "خوشا دردی که درمانش حسین است" معنا پیدا می‌کند. (رفاقت به سبک حبیب، ص 8)

عواملی که باعث  تقویت چشم مسئله‌یاب می‌شود عبارت است از:

1.       ذهن پیچیده و اندوخته از تئوری‌ها، مدل‌ها، الگوها و نظریات

2.       افزایش دانایی

3.       ممارست و تمرین

4.       پرهیز از سطحی‌نگری

5.       تربیت و آموزش

6.       روزمرگی و نزدیکی بیش از اندازه به مسئله (احد فرامرز قراملکی، روش‌شناسی مطالعات دینی)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۰۲
گفتمان ساز