ضرورت منظومه سازی
ببینید، خاصیت فکر تقلیدی این است. شما وقتی که نسخه را از طرف میگیرید
برای اینکه همان نسخه را بخوانید و عمل کنید، دیگر زایش معنی ندارد. اگر
چنانچه دانش را، یا انگیزه و فکر و ایده را از او گرفتید، خب بله، خودتان
به کار میافتید، زایش به وجود میآید. این اتفاق نیفتاد؛ لذا زایش بعداً به
وجود نیامد؛ لذا در زمینهی کار مربوط به آزادی، هیچ حرف نو، هیچ ایدهی
نو، هیچ منظومهی فکری نو - مثل منظومههای فکری که غربیها دارند - به وجود نیامد. خیلی از این صاحبان فکر در غرب، یک منظومهی
فکری در خصوص آزادی دارند. همین نقدهائی که بر لیبرالیسم قدیمی انجام
گرفته و همچنین نقدهائی که بعداً بر نسخههای جدید لیبرالیسم و
لیبرالدموکراسی و آن چیزهائی که بعد از لیبرالیسمِ مثلاً قرن هفدهم یا
شانزدهم است، وارد آوردند، هر کدام برای خودش یک منظومهی
فکری است؛ اوّلی دارد، آخری دارد، پاسخ سؤالات فراوانی دارد. ما یک دانه
از آنها را در کشورمان به وجود نیاوردیم؛ با اینکه منابع ما زیاد است، ما
فقر منبعی نداریم - همین طور که دوستان اشاره کردند - یعنی واقعاً میتوانیم
یک مجموعهی فکری مدون، یک منظومهی
کامل فکری در مورد آزادی - که به همهی سؤالات ریز و درشت آزادی پاسخ دهد -
تأمین کنیم. البته این کار همت میخواهد؛ کار آسانی نیست. ما این کار را
نکردهایم. ما در عین حال که منابع داریم، اما همان منظومههای
فکری آنها را آوردیم؛ حالا هرکسی به هرجا دسترسی پیدا کرد؛ یکی با اتریش
ارتباط داشت، از آنچه که دانشمند اتریشی گفته بود؛ یکی زبان فرانسه بلد
بود، از آن که در فرانسه حرف زده بود؛ یکی با انگلیس یا آلمان مربوط بود،
از آن که با زبان انگلیسی یا زبان آلمانی حرف زده بود، تقلید کرد؛ شد
تقلیدی. مخالفین هم که مخالفین آزادی محسوب میشدند، در واقع از همین سوراخ
گزیده شدند - که هر دو گروه از یک سوراخ گزیده شدند - آنها هم چون دیدند که
حرفها، حرفهای ضد دینی است، حرفهای ضد الهی است، با آن مواجه شدند.
امروز ما کمبود داریم، ما خلأهای زیادی داریم، شکافهای زیادی وجود دارد؛ و ضمن اینکه منابع داریم، منظومهی فکری نداریم. اینجا در جمع امروز، آقای دکتر برزگر - اگر اشتباه نکنم - به نظرم تنها دوستی بودند که یک منظومه ارائه کردند. ممکن است شما آن منظومه را ناقص بدانید و ناقص باشد؛ حرفی نیست. ما باید برویم به سمت منظومهسازی؛
یعنی قطعات مختلف این پازل را در جای خود بنشانیم، یک ترسیم کامل درست
کنیم؛ به این احتیاج داریم. این هم کار یک ذره، دو ذره نیست؛ کار یک جلسه،
دو جلسه نیست؛ کارِ جمعی است و تسلط لازم دارد؛ هم تسلط به منابع اسلامی،
هم تسلط به منابع غربی؛ که عرض خواهم کرد.( بیانات حضرت آقا چهارمین نشست اندیشههای راهبردی1391/08/23)
من قبلاً در جمع آقایان راجع به فلسفهی ملاصدرا مطالبی گفتم و خب، یکی دو تا کارِ خوب شد. جناب آقای مصباح هم یکی از کتابهائی را که یکی از آقایان نوشتند - آقای عبودیت - که خلاصهی آراء ملاصدرا در مسائل گوناگون فلسفی است، برای من آوردند. اینها خوب است، اما کم است. به یک کتاب اکتفاء نشود؛ از نگاههای مختلف نوشته شود. در خود فلسفهی ملاصدرا، در بخشهای مختلف میتواند یک منظومهسازیهائی بشود. عین همین قضیه، در مورد فلسفهی اشراق است؛ عین همین قضیه، در مورد فلسفهی مشّاء است. ما باید منظومهسازی کنیم. بالاخره مجموعهی تفکرات فلسفی و عرفانی ابنسینا با همدیگر همراه است، غیر قابل انفکاک است. اینها چیست؟ کسی بخواهد اینها را بداند، حتماً لازم نباشد که برود بنشیند مثلاً «شفاء» را بخواند؛ این خیلی لازم نیست. گاهی اوقات خواندن کتابی که در هزار سال پیش نوشته شده است، با ادبیات آن روز، با مشکلاتی که فهم این کلمات دارد، اصلاً خودش تضییع وقت محسوب میشود؛ ممکن است افرادی را از فلسفه دور کند؛ در حالی که اگر شما بنشینید مثلاً یک کتابی دربارهی آراء فلسفی ابنسینا تبیین کنید، از آراء او منظومهسازی کنید، این مسلّماً جاذبهی زیادی خواهد داشت. این جزو کارهای لازم است، اما این کار در حوزه انجام نمیگیرد. خب، مرحوم آقای طباطبائی این کار را در «بدایة» و «نهایة» به یک شکلی انجام دادند؛ منتها این کارِ آقای طباطبائی است، این که کار نهائی نیست؛ کار یکی از بزرگانِ این قضیه است؛ و تازه، آراء خود آقای طباطبائی است، آراء ملاصدرا نیست؛ یعنی در کتاب «بدایة» و «نهایة» برای آراء ملاصدرا منظومهسازی نشده، بلکه خود ایشان نظراتی دارند، نظرات ابتکاری هم دارند، حرفهای خاصی هم دارند، چیزهائی هم اضافه کردند، اینها را ایشان بیان کردند. فرق میکند که انسان خودش در فلسفه تألیفی بکند، یا اینکه یک فلسفهی معروفی را تبیین و ارائه کند. این دومی جایش خالی است.(بیانات حضرت آقا در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی1391/11/23)