المواسی اخاه بنفسه
نامها گاه، سلسله صفات و شبکه فضیلتها را تداعی میکنند و در این میان هیچ نامی را نمیشناسم که شکوه و شوکت نام عباس یافته باشد، نامی رشکانگیز و اشکانگیز، رشک همه خوبان در عرصه رستاخیز و اشک همه آنان که به شوق میگریند و جلال و جمال ابوالفضلی را ادراک میکنند.
تنها توصیف عباسشناس بزرگ، موعود عصرها و نسلها کافی است که دریابیم این قله رازناک و این اقیانوس کرانناپیدا را نمیتوان با پیمانه حقیر واژهها شناخت:
السَّلَامُ عَلَى ابی الفَضْل العباسبنامیرالمؤمنین، الْمِوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ، الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ، الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی، السَّاعِی إِلَیْهِ بِمَائِهِ، الْمَقْطُوعَةِ یَدَاه...(المزار الکبیر ص 486. و اقبال الاعمال ج 3. ص 71.)
سلام بر فرزند برومند علی، ابوالفضل العباس که غمخوار و غمگسار و جاننثار برادر بود و دیروزش را به پای فردایش قربانی کرد. فدایی و نگهبان و پاسدار امام بود، آب (آبرو) به کربلا بخشید و دستان بریدهاش (پیوندگاه کربلا و تاریخ شد.)
در این سلام، عباسبنعلی گفته نشده، عباسبنامیرالمومنین، طلیعه سلام است و این نسبت، خود گویای چه دقائق و لطایفی است که تنها اهل بصیرت و معرفت میفهمند.
در سلام موعود، عباس «مُواسی» است و مواسی، کسی است که اندوه خویش را در اندوه دیگران گم میکند و محور «خود» را به پاسداشت ناز و نیاز دیگران میگسلد و در این میانه «خویشتن» نمیخواهد و نمیبیند و عباس در «حسین» گم شده است و همه، او میبیند و او میخواهد، حتی در موجخیز علقمه، تصویر حسین فراچشم اوست که میگوید: هذا حسین شارب المنون.
در حلقه مدیریت عاشورا، در جنگ روانی دشمن، در شیهه و قهقهه و تمسخر و شماتت و دشنام و غبارخیزی اسبهای مهاجم، خیمهها به برکت «مواسی» خویش –عباس- آرام میشوند و در میدانی که از غبار «تار» شده است، چشمان حسین، عباس میجوید و صدا میزند: بنفسی انت یا اخی و پاسخ مییابد: لبیک سیدی، لبیک مولای و به تعبیر مکاشفهای شاعر در «کدر العجاج» عاشورا ماهتاب کربلا، تاریکی میشکند و ظلمت میزداید. (والشمس فی کدر العجاج لثامها)
چه مدیریتی بر زمان دارد عباس! از دیروز برای فردا میگیرد و لحظههایش را برای اکنون هزینه نمیکند، همه فردا مال اوست چون همه دیروز و امروزش را میبخشد و به تعبیر شگفت خودش در علقمه «انی اُحامی ابدا عن دینی» او در ابدیت جاری است و ابدیت جرعهنوش مشک زلال اوست. جرعهنوش مشکی که تشنگی دیگران دید و لبهای ترکبسته خویش را در محرومیت علقمه جا گذاشت تا همه «لبهای حقگو» او را بخوانند و نام او تبرک لبها و آبروبخش زبانها و زمانها باشد.
کتاب جای خالی عباس، مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس علیه السلام