گفتمان انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی-نظام اسلامی-دولت اسلامی-جامعه اسلامی-تمدن اسلامی
مشخصات بلاگ

سال رونق تولید

ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، مى ‏دیدیم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولین بودند یا حتى خودشان مسئول یک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده‏ اند و خجالت مى‏ کشند که حقایق انقلاب را بر زبان جارى کنند یا آن‏ها را پیگیرى کنند یا به آن‏ها اهمیت بدهند! این براى یک جامعه خیلى بلاى بزرگى است‏.امام خامنه ای02/06/1387


برای خرید کتاب ها می تونید با شماره 09103858079تماس بگیرید.


پیشنهادی به نام «دیدوبازدید تشکیلاتی» با هدف تولید علم بومی درون‌زا

برای هر کس که  نان گندمی از وادی مدیریت خورده و یا لا اقل در دست مردمانش دیده باشد، دیدار از مجموعه‌های موفق تشکیلاتی، هم فال است و هم تماشا؛ خاصه امروزه که بحمدالله نیاز به فهم تشکیلاتی، عطش بسیاری از مجموعه ها شده است.

مدتی بنا بود این دیدار رقم بخورد...این جا خیمه ای برپاست که راه خودش را پیدا کرده و برای مسائل جاری مجموعه‌ها، ایده‌هایی راهگشا دارد و تاکنون در محورهای متنوعی موفقیت داشته است. چند سطری در هوای این حسینیه کادرساز نوشتن، «خدا قوت»ی است برای اهالی آن.

در بسیاری کارهای فرهنگی حساب‌کتاب ها و دقتها گم شده است اما این جا خیلی حسابها رعایت شده است. دقت هایی از جنس افزایش کاربری فضاها، از زیر پله‌ها تا مهندسی درها و حتی کفشداری و... در اینجا یک سرفصل الهام‌بخش است که هوشمندانه و دقیق حساب شده است. این کار درجا نمی زند چرا که روی قدم هایش محاسبه است.

حرف ها اینجا خیلی مانوس بود. از لحن حکیمانه و صمیمی برادر بزرگوار جناب غلامحسین مردانی عزیز، مروری بر حسینیه گودال قتلگاه خواهیم داشت، هرچند که گرمای لحنی از جنس حنجره خود ایشان میخواهد که از سوز دل، ماجرای این حسینیه را بازگو کند، حسینیه ای که اعتقاد سازندگانش بر این است که: «همه کارها را امام رضا کرد، او نیرو فرستاد وکارها چفت شده» و تاکید میکردند که: «در همه این صفحات این را بنویسید که همه کارها را امام رضا کرد.» تواضع و اخلاص این خادم‌الحسین را باید از نزدیک دید و از لابلای کلامش احساس کرد؛ هر چند جمله ای که گزارش مجموعه را ارائه میداد با این جملات تمام میشد: «این مشق اول بود که نوشتیم شما خط بزنید.» «اینها مشق هایی بود که محضر شما ریختیم و پر غلط هم بود!» «چون در کار امام حسین همه چیز در طبق اخلاص هست این طرح ها را بیان می کنیم تا شما اصلاح کنید آنها را» «من تمام قد در خدمت شما هستم از شستشوی کف یا نوک مناره» و حرفش نهایتا این بود که: «ما به پلوخوری امام حسین رسیدیم! این کار فرهنگی ماست!»

هر چند در فضای ذهنی ما، بیشتر مطالب علمی باید در قالب مقاله ارائه شود تا جدی گرفته شود ولی باید باور کرد که گزارش‌های موردکاوانه مدیریتی هم سهم بزرگی در ایجاد نگرش و افزایش انگیزش برای اقدامات تشکیلاتی دارد و اصلا علم بومی و درون‌زایی که باید کشف کرد و به آن رسید یعنی همین!

دید و بازدید فردی و خانوادگی برای ما فرهنگ شده است، اما در این میان، امروز نیازی به نام «دید و بازدید تشکیلاتی» نیز احساس میشود؛ نیازی با هزار و یک دلیل! با هدف شناخت از ظرفیتهای یکدیگر، تکمیل و تقویت یکدیگر، همدلی، افزایش صمیمیت و نتیجتا انسجام و هم‌افزایی و تشکیل جبهه واحد علمی فرهنگی.

در این دیدار که در حسینیه گودال قتلگاه رقم خورد از هر دری سخنی رفت! و شبی که با محوریت یاد امام حسین و در هیات او باشد باید هم، چنین باشد. هر چند این گزارش‌واره مجددا بازنویسی و تبویب شده تا به ساختار فعلی رسیده است، اما سعی شد برای حفظ لطافت و گرمای لحن بحث و نیز درگیر شدن بیشتر ذهنها و همراهی دلها، با همان ادبیات ارائه شود، چرا که ادبیات ویژه ای را در دل خود ایجاد کرده است و برای بیان افقهایی تازه تقدیم میشود:

***

تاریخ شفاهی مجموعه

سال 79 از یک هیأت جدا شدیم.  5 نفر بودیم و در نهایت شدیم 20 نفر اصلی

تلاش شد در ابتدای کار، همه هیأتی باشند. همه کارها را همه یاد گرفتند، از پرچم زدن تا آشپزی کردن.

برخی روضه ها کم کم دارد گم می شود. گودال قتلگاه خودش یادآور یک اتفاق است که باید دائم تذکر داده شود. برای همین نام این حسینیه شد حسینیه گودال قتلگاه

روی حساسیت غروب جمعه هم مراسم در این موقع برگزار میشود: از عصر تا نماز مغرب.

البته در طول این سالها این هیأت هم بی مشکل و بی فتنه نبوده، حتی 4 بار جادو جنبل! پیدا کردیم در اینجا، شیشه و پونس زیر دست و پای عزادارها می ریزند وسط شور سینه زنی ... ولی همه اش باد هواست، علی بن موسی الرضا هوای ما را دارد! جهت منبر ما هم به سمت مشهد است! مداح ما پشت به دیوارش می نشیند و مستمع هم روبه حرمش!

***

رمز موفقیت

هر جا شورایی جلو رفت، زمین خورد. مسئول اگر غلط هم گفت ولی همه مطیع بودند بهتر از تشطط است.

در این جا وقتی تصمیمی گرفته شد یک کلام کسی غر نمی زند. البته قبول دارم ممکن است اشتباهی هم رخ بدهد. لذا اول از همه مشورت می گیریم ولی وقتی به مرحله تصمیم رسیدیم بچه ها همه حمایت می کنند.

به عنوان مثال داشتیم دیوار حسینیه را می ساختیم. به نظرم آمد که خراب کنیم و جهت دیگری بسازیم، همه خراب کردند و مجدد ساختند و در این میان یک نفر هم غر نزد!

برای یک مجموعه آدم سَرْ تو دست و متعهد لازم است. اگر قول دادی تو باید کار را سر وقت خودش برسانی ... من نمی دانم... اگر شده برو ماشینت را بفروش! و این کار را هم میکند!

وقتی کار به کسی سپرده شد مسئولیتش با خودش است و به من دیگر ربطی ندارد. برو از خاله، عمو قرض کن!

کار را با مسئولش میبندیم و دیگر خداحافظ! خودش می داند و خودش .

***

تعامل با دیگران

 با مجموعه های اطراف و سازمانها ارتباط داریم. با کلانتری منطقه، آتش نشانی و...ارتباطی صمیمانه داریم و همه‌شان در ایام خاص مثل روز آتش‌نشان و... از ما هدیه می گیرند، لذا همیشه اوج هماهنگی را داریم. رئیس کلانتری، شهردار و...در منطقه با هم ارتباط خوبی گرفتیم.

با بقیه مجموعه ها هم سعی می کنیم با هم برنامه نداشته باشیم. تعامل منطقه ای سیستم را نگه می دارد.

اگر داستان ما داستان امام حسین است، چه اشکالی دارد؟ جلسه شما شلوغ است؟ چه بهتر! ما هم می آئیم تا جلسه شلوغ تر شود! شما هم جلسه ما تشریف بیاورید! نگاه این است.

***

روابط عمومی

مسئول روابط عمومی باید خوش اخلاق باشد، آمار بجه ها را هم باید داشته باشد: چرا فلانی نیامده؟ برایش مشکلی پیش آمده؟ مریض است؟ مشهد رفته است؟ مثلا اگر مشهد است پیامک می دهیم: حرم امام رضا دعا گو باش! این طور می فهمد که بود و نبودش برای ما مهم است .

 با این روش ما همیشه اولین نفریم، او هم هر مراسمی باشد اولین نفر خودش را می رساند.

***

مدیریت حوزه مالی و تدارکات

کشتی هر چقدر قشنگ باشد تا زیرش آب  نباشد راه نمی رود. بحث های مالی مهم است، ماهی 5 میلیون تومان که داشته باشیم حداقل است که تازه معادله مالی سر به سر و صفر شود.

در طول سال 21 شب را شام می دهیم فقط. مابقی اش چای است. این 21 شب هم بین اعضا تقسیم می شود. مثلاً 10 نفر متصدی شام شهادت امام رضا هستند ولی متعهد می شوند. نوع غذا مهم نیست. هر چقدر روزی باشد. فقط بدانیم صاحب و بانی آن شب کیست.

طرف هم می داند یک سال فرصت دارد تا برای آن یک شب که بانی شده پول جور کند تا در این دیگ امام حسین، او هم سهمی داشته باشد. به همین ترتیب هزینه‌های قبض آب و برق و بنر و تبلیغات هم جور می شود.

***

نمونه‌ای از ساز و کارهای تشکیلاتی

منشور دستورالعمل نوشتیم برای هر کس و به دستش دادیم: اتاق صوت، آبدارخانه، در هر بخش عموماً دو سه نفرند اگر یکی هم فرضاً مریض شود به دیگری می دهد. هر کدام سر گروه دارد و تیمی دارد که باهم می آیند و می روند و برنامه دارند.

فرصتها و زمانها را مدیریت میکنیم: مثلا 3 تا گونی سیب زمینی آمده هیأت! بهانه گعده هم جور می شود ، بیا با هم حرف بزنیم و سیب زمینی ها را هم خرد کنیم! قبل از دهه سیب زمینی می خرند، خرد می کنند، فریز می کنند تا در دهه راحت تر باشند. آخر هفته ها از ذی القعده بیا سبزی پاک کنیم تا فشار نیاید شب عاشورا.

چراغ های رنگی در مراسم هم آئین خاص خودش را دارد در هیأت: وقت روضه: آبی، سینه زنی، قرمز، شلوغ هم که باشد سبز را هم روشن می کنند که جیب کسی را نزنند!

بخش خواهران: حتماً باید در بخش خواهرها نفوذ داشته باشیم و الا فتنه می شود سر یک استکان!

لذا باید خانواده هایمان هم درگیر باشند، مثل خواهر و نزدیکان.

در بخش خواهران از کلاس آشپزی، بچه داری دارند تا مهدویت! اصلاً با ما هم، کاری ندارند؛ فقط برنامه هایشان را اعلام می کنند.

هیأت خدام : کفشدار و آشپز در حین خدمت فرصت نکرده، سینه نزده و هنوز خوب گریه نکرده. برای این که او هم از این کاروان جا نماند یک فضای اختصاصی باید ایجاد شود.

خیرین: 30 خانواده را تحت پوشش داریم. ماهی یک جهیزیه عام و خاص...

هیأت کودکان: نفری هزار تومان ورودی هر جلسه است طبقه بالای حسینیه به عنوان مهد کودک. خیلی برای بچه ها جاذبه دارد. برای همین بچه ها هم هیأت را دوست دارند.

***

امانات (کفش و لباس)

کفشداری ما امانت داری هم دارد. مدیریت جا در هیات با همین امانات اعمال میشود: ظرفیت کفش داری را فعال کردیم با این سه هدف:

1)کفش در پلاستیک در هیات دائم خش خش میکند و روی اعصاب است.

2)بحت امنیت کیف ها که هر کیفی وارد هیات نشود.

3)از همه مهمتر وقتی کفش ها را دم در گرفتی جا باز میشود برای نشستن عزاداراها

 دیوار حسینیه چوب‌لباسی دارد، لباس را هم دور تا دور حسینیه آویزان می کنند تا هم چروک نشود و هم از دور لباسشان را ببینند که کسی آنرا نزند!

بخاری جلوی کفشداری: برای موتوریهایی که در سرمای زمستان خودشان را به هیات رسانده اند، در کفشداری قبل ورود به هیأت با این بخاری قدی بزرگ گرم می شوند و بعد می آید داخل، تا موتوری بفهمد قدرش را می دانیم، به فکرش بوده ایم تا قبل از ورود به هیات گرم شود و برایمان قابل احترام است.

***

منابع انسانی

 اگر اعضا با هم مشکلی پیدا کنند به آنها میگوییم: بروید باهم استخر، اردو، پارک، خانه هم دیگر و  دعواتان را حل کنید.

طلبه ها و دانشجوها هرز می رفتند ما گروه یار تشکیل دادیم که کننده ی کار باشند و تیم بشوند.

پنج شنبه ها با سؤالات دانشجوها می آیند و طلبه ها جواب می دهند. این طور خوراک می دهیم به دانشجو تا به جایی بند باشد. 

***

ولادتها

ولادت ها را هم در خانه رفقا بر گزار می کنیم تا صدای «حسین حسین» از خانه ها نیفتد.

چند مزیت دارد:

ـ معرفی هیأت به محله

ـ معرفی شخصیت هیأتی میزبان و نمایش عقبه دفاعیش در محله! (که این همه آدم پشتوانه اوست که با هم یکدست و همدلند)

ـ همسایه ها هم وقتی می آیند مجموعه را کم کم می شناسند و باب یارگیری جدید هم باز می شود.

ـ بعضی مردم اعصاب روضه ندارند برای همین در شادی های می رویم، کسی هم غر نمی زند و این خودش می شود عامل جذب. این جاست که شماره اعضای جدید را برای پیامک ها می گیریم.

***

مدرسه‌ای زیر گنبد حسینیه!

هر حسینیه یک مدرسه می خواهد: باید کماندو و آدم حسابی تحویل بدهیم!

50 تا کماندو یک امت را حریف است! اگر بچه در محیط امام حسین تربیت شود. این طوری ما 700 تا دانش آموز نمی خواهیم. 50 تا ولی کماندو بس است اما 50 تا «کماندو»، «کماندوی فرهنگی»! لذا هرجا حسینیه زدید خداییش یک طبقه اش را مدرسه کنید و کماندوی فرهنگی تربیت کنید!

مدرسه سازو کار تربیتی خاصی دارد: تو اگر شلوغ کردی حق نداری بیایی نمازخانه! این طور دانش‌آموز گریه می کند برای شرکت در نماز!

حداکثر تنبیه ما این است: «برو با تو قهرم!» این طور دیگر کلاس تعطیل نمی شود و نمی ریزد بیرون.

داستان تربیت بچه شر کلاس!: همیشه وقتی بچه کار بدی می کند به خانه‌اش زنگ می زنند، مترصد لحظه ای بودم تا بچه شر کلاس را شوکه کنم! کاری کردم که رویش کم شد. آمدم داخل کلاس و جلوی بچه ها به مادرش زنگ زدم. گفتم چون امروز با لیوان آب خورده می خواهم از او تشکر کنم. مادرش به گریه افتاد، جا خورده بود! همیشه اگر بچه خطایی کند به منزل زنگ می زنند ولی این بار .... بچه های کلاس هم بلند گفتند: مادر فلانی متشکریم!

کتابخانه کودک: همین که کودک کتاب را برداشت و با فرهنگ کتاب و انس با آن آشنا شد ما گل را زدیم! و برنده شده ایم و لو او کتاب را پاره کند.

***

سوال مدیر این مدرسه از کادر مدرسه: «امام حسین کارشناسی داشت یا  دیپلم یا دکترا؟» «امام حسین کی با سیلی تربیت کرد؟» «اگر امام حسین بود مدیر مدرسه بود چه میکرد؟ آیا کسی را میزد؟ آبروی کسی را میبرد؟ بروید این را شرح وظیفه کنید

«امام حسین دنبال کرامت انسانی بود. برمبنای امام حسین اگر امام حسین مدیر مدرسه بود چه میکرد؟» «حضرت امیر  در مواجهه با کودکان صدای گوسفند در میآورد، یعنی وقتی به بچه رسیدی باید بچه شوی»

در کلاس شلوغ معلم فقط مبصر کلاس است! این طور اصلا فرصت نمیکند درس بدهد و تربیت کند. بیشتر وقتش به آرام کردن بچه ها میگذرد.

مراحل 20 گانه تنبیه: معلم خوب کسی است که به مرحله 16 نرسد از 20.

11سال با تیپ اساتیدی چون دکتر قائمی کار روانشناسی کودک داشتیم و فضای مطالعه. مثلا 5 ساعت جمعه شبی درباره تقلب صحبت می کردیم. بحث خیانت در امانت را مثلا...این ها چکیده اش شد این بحث عملیاتی در مدرسه. حاج علی ناسخیان در طرح مشکوه را هم دیدیم و...

دقت های تربیتی در بحث تربیت دانش‌آموزان: بحث نوشته های روی لباس: «به دانش آموز میگوییم تو اتوبوس نیستی که روی تنت تبلیغات شود، تازه پول هم میدهی و مجانی تبلیغ جای دیگر را روی تو بنویسند؟ اول بچه را توجیه میکنیم بعد میگوییم اگر روی حیاط مدرسه تبلیغ جایی روی لباست بود و معنایش را ندانی جریمه میشوی!»

نقد فیلم با رویکرد خلاق: مثلا کارهای اشتباه پت و مت: مثلا در تابستان کسی کلاه بر سرش نمیگذارد!

بچه‌ها از کاشی زمین حیاط حسینیه، جدول ضرب یاد میگیرند. سال دوم روزنامه میخوانند (ترجیحا روزنامه ورزشی که چالشی باشد)

هر درخت یک مسئول دارد. هر دانش آموز مسئول یک درخت است که تمرین مسئولیت پذیری میکنند.

سایت در مدرسه: کلاس 1و2و3 نرم افزارهایword  وexell؛ در کلاس 4و5 هم نرم افزارهای فتوشاپ و  کرل یاد میگیرند.

اگر همین ها رشد کنند بس است! باید مرد تحویل بدهیم!

این جور شما قدرت انتخاب داری. در ابتدا و اولش سخت است ولی  بعدش این شما هستی که شرط میکنی با طرف مقابلت.

18 سال است معلمم. هر جا رفتم یک سلمانی هم راه انداختم. این جا هم یک سلمانی (پیرایشگاه) دارد تا بچه ها درسیستمی که ما می خواهیم باشند و رشد کنند.

***

افزایش کاربری فضاها

یک جا اگر زیر پله ای هست استفاده کن.در زیر پله میشود یک مانیتور و کیس گذاشت و یک سایت نقلی زد!

کاربری فضاها را باید افزایش داد:سانت به سانت استفاده شده و هدر نرفته

از این زمین به اندازه 10 هزار متر استفاده شده! روزهای زوج این جا باشگاه جودو می شود! از یک سالن ما سه استفاده گرفتیم!

در این ساختمان 4 طبقه، 3 تا کتابخانه داریم که شده پاتوق طلاب و دانشجوها. دیگر اینکه صبح تا ظهر این جا مدرسه است، عصر هم بحث رشته دانش پژوهان قرآن می شود.

پزشکی هم داریم: دکتر فضلی تشریف می آورند. یک روز قلب، حجامت هم داریم، دندانپزشکی هم

دقت ها از زیر پله‌ها تا درها در اینجا یک سرفصل الهام‌بخش است:

درها هم روی حساب ساختیم درس حادثه مسجد ارگ تهران که به خاطرش جگرها سوخت. همه درهایمان به سمت بیرون باز میشد نه داخل که کسی پشت در گیر بیفتد. «باید هیاتی ساخت» یعنی همین!  طراح ناظر باید هیاتی باشد تا این نیازها را بفهمد.

مدیریت جا و مکان در هیات: ظرفیت کفش داری را فعال کردیم با سه هدف:

1)کفش در پلاستیک در هیات دائم خش خش میکند و روی اعصاب است.

2)بحت امنیت کیف ها که هر کیفی وارد هیات نشود. (احتمال خرابکاری و آشوب)

3)از همه مهمتر وقتی کفش ها را دم در گرفتی جا باز میشود برای نشستن عزاداراها

جایی پرت نرفته: انسان از تماشای این دقت ها به وجد می‌آید،عمق دارد، بهره وری عالی است، استفاده بهینه از جا، محاسبات محاسبات خوبی است، توجه به سود صرف نیست.

توزیع شام هم سیستمی دارد:تجمع غذا،طراحی پله ها همه و همه برای توزیع مناسب حساب شده است.

***

موتور محرکه

هر وقت زیر فشار کارها له میشوم میروم موزه شهدا. وقتی بیرون می‌آیم می خواهم دنیا را فتح کنم.

دیدن آن حماسه ها و این که تنگه را ول نکردند و ایستادند درس است. همه این کارهایی که ما میکنیم سختی یک شب سرد پاوه نمیشود. تحمل آن اوج سرما، یا آن رزمنده ای که سه شب در یک کمد مخفی شد یا آن دیگری که از شدت گرسنگی در یک منطقه پشت یک عراقی را کباب کرد و خورد...هروقت کم می آورم این ها را ورق میزنم و به خود تشر میزنم که: بلند شو جمعش کن این کاسه کوزه را! «ما به پلوخوری امام حسین رسیدیم! این کار فرهنگی ماست!»

***

جدیت در کار

با جدیت این نظر را میگفت: «کاری که انجام میشود باید درست از آب در بیاید، ما یا کار می کنیم یا کثافت کاری نمی کنیم! کار باید تمیز انجام شود. وقت آزمون و خطا گذشته است. می گویند کار با شما سخت است. من هم جواب می دهم فرصت مثل ابر می گذرد. طرز تفکر این است.»

***

مابعد التحریر

آنچه گذشت مروری سریع بر مجموعه حسینیه گودال قتلگاه امام حسین در تهران بود. بسیاری از ظرفیتها در این مرور، فرصت ارائه پیدا نکرد. آنچه هم از نظر گذشت اشاراتی گذرا بود از این ظرفیتها. اما شاید بعد از صفای باطن و اخلاص اعضای این مجموعه، دو عامل زمینه ساز موفقیت های این مجموعه شده است:

1.       آدم سرتو دست و ماجرای تعهد اعضا که در سرفصلی اشاره شد

2.       تبعیت اعضا و اینکه این جا وقتی تصمیمی گرفته شد همه همراهی میکنند و کسی غر نمیزند،

و قشنگی کارشان به این بود که از صفر شروع کرده بودند.

توفیق، رفیق راهشان

برگرفته از سایت مدیر در مدار کربلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی