گفتمان انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی-نظام اسلامی-دولت اسلامی-جامعه اسلامی-تمدن اسلامی
مشخصات بلاگ

سال رونق تولید

ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، مى ‏دیدیم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولین بودند یا حتى خودشان مسئول یک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده‏ اند و خجالت مى‏ کشند که حقایق انقلاب را بر زبان جارى کنند یا آن‏ها را پیگیرى کنند یا به آن‏ها اهمیت بدهند! این براى یک جامعه خیلى بلاى بزرگى است‏.امام خامنه ای02/06/1387


برای خرید کتاب ها می تونید با شماره 09103858079تماس بگیرید.



ما در فرصتی هستیم که ندای اسلام ـ همان‌طوری که فرمودند ـ به برکت خون‌های پاک شهدا به جهان عرضه می‌شود. عرضه کردن اسلام، چهار عنصر محوری دارد که تاکنون این عناصر چهارگانه را از ما ربودند و جامعه‌ای که خلعِ سلاح شود، جز اینکه پیرو شرق یا غرب باشد، چاره‌ای ندارد. ما دو منبعِ تولید صراط داشتیم که از ما گرفتند و همچنین دو منبع تولید سراج و چراغ داشتیم که از ما گرفتند! امّتی که راه و مهندسیِ راه را از او بگیرند، چراغ و شعلهٴ چراغ را از او بگیرند، ناچار است که تسلیم شود! در بین عالمان و عاقلان تلاش و کوشش زیادی شده است تا آن دو راه و مهندسی آن دو راه را به جای اوّل خود برگردانند و این دو چراغ را روشن نگه بدارند؛ هم آن دو راه را تسطیح کنند و هم فتیلهٴ این دو چراغ را بالا بکِشند.

 شاید عنایت کرده‌اید که بیش از سیصد بار جریان ﴿یَعْقِلُونَ[1] و ﴿یَعْلَمُونَ[2] و ﴿ یَتَفَکَّرُونَ[3] در قرآن آمده است, در بحران‌هایی که هم جلوی هندسه و مهندسیِ صراط را گرفتند و هم جلوی شعله‌ور شدنِ چراغ را گرفتند، از هر عالِمی کار ساخته نیست! از هر عاقلی کار ساخته نیست! از هر فرهیخته و دانشور و دانشمندی کار ساخته نیست! قرآن کریم که در حدود سیصد بار یا بیشتر ﴿یَعْقِلُونَ و ﴿یَعْلَمُونَ و ﴿ یَتَفَکَّرُونَ و امثال آن را ذکر کرد، برای حلّ بحران‌های جمعی و سیاسی فرمود: یک گروه می‌توانند مشکل را حل کنند و آن ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ,[4] ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.[5] ما قوم عقل، مثل قوم عرب یا عجم نداریم؛ ما قوم عقل، مثل شرقی یا غربی نداریم؛ قوم عقل، یعنی قائم «بالعقل»، مثل «روح الله»! قائم «بالعلم»، مثل «روح الله»! از هر عالِمی ساخته نیست که یک فرمان صادر کند و هزاران شهید کشور را روح بخشند! از قائم به عقل و قائم به علم ساخته است. این ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ در قرآن زیاد نیست، متوسط هم نیست، بسیار کم است! آن‌که مثل «روح الله» قائم به عقل است، توان آن را دارد که ایران را کعبه کند و جامعةالمصطفی به دور این کعبه طواف کند! یک امام راحل می‌طلبد که گروه خونی او علم و عدل باشد: ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ, ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ و اگر وجود مبارک حضرت، جهان را عالم و عادل می‌کند، نه چون عادل و معصوم است، بلکه چون قائم به عصمت است؛ هر معصومی این برنامه را نداشت و ندارد. آن‌که جهان را بتواند به عقل و علم دعوت کند، باید خود قائم به عصمت باشد, قائم به عقل باشد, قائم به عدل باشد.

قرآن گرچه فرمود، انبیا آمدند:
﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ;[6] ولی برای بخش قضا فرمود قاضی بودن, امنیت و امانت جامعه را حفظ کردن, عادل بودن کافی نیست، قائم به قسط بودن هم کافی نیست، باید «قوّام» به قسط باشد! اینکه محقّق و امثال محقّق و از فحول فقها فرمودند که عقل برای تکلیف خوب است; ولی در قاضی «کمال العقل»[7] از همین رهگذر است! اگر کسی قائم به عقل بود, قائم به عدل بود, قائم به علم بود: ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ است, ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ است و او توان آن را دارد که بحران‌ها را رهبری کند، بحران بیافریند, موج بیافریند, موج‌سواری کند و اقیانوس را تعدیل کند و آن امام است! اکنون شما می‌بینید، جامعةالمصطفی، پنجره‌ای از حوزه به جهان شد، برای آن است که راهِ قرآن را این «روح الله» خوب طی کرد.

درست است که سرمایه‌داران و اغنیا هم مورد لطف خدا قرار می‌گیرند; ولی محورِ اصلی کعبه، پابرهنه‌ها و پیاده‌ها هستند؛ محور اصلی قبله، مردم محروم‌ می‌باشند. هم به خلیل خود و هم به حبیب خود ـ به تعبیر سعدی «خلیل من همه بت‌های آزری بشکست»[8] ـ فرمود تو ندا بده! لازم نیست سرمایه‌دارها بیایند، کسانی که مرفّه‌ هستند بیایند یا مرْکَب‌دارها بیایند:
﴿وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ، بلکه برای این است که پابرهنه‌ها بیایند! ﴿یَأْتُوکَ رِجالاً؛ آ‌‌ن‌که کعبه را حفظ می‌کند، پابرهنه است: ﴿یَأْتُوکَ رِجالاً پابرهنه می‌تواند، کعبه را حفظ کند! آن کسی که دارای اَستر لاغر است، می‌تواند کعبه را به عنوان قبله و مطاف حفظ کند، آن‌که اتومبیل مرفّه‌نشینان را دارد، کعبه‌ای نیست! این جامعةالمصطفی، ﴿یَأْتُوکَ رِجالاً است: ﴿یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ[9] است.

 اگر نامهٴ رهبر محترم به جوانان غرب ارسال شد، از همین راه است! اگر آن بزرگوار جامعه را به این سمت دعوت کرده است، چون خود قائم به عقل بود، فهمید که قیام به عقل و عدل در پابرهنه‌هاست. چه بِنایی مقدس‌تر از قبله و مطاف جهانیان! فرمود، همه بیایند: ﴿لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً؛[10] ولی کعبه را پیاده‌ها حفظ می‌کنند! قبله را پابرهنه‌ها حفظ می‌کنند! قبله را آنها که روی اَستر لاغر نشستند، حفظ می‌کنند! آن‌که با وانت می‌آید، حفظ می‌کند! نه آن‌که با اتومبیل و هواپیما می‌آید. هواپیمانشین را هم کعبه می‌پذیرد؛ ولی از او کاری ساخته نیست! او اگر بخواهد در برابر داعش بایستد، توان آن را ندارد، همین‌ها در برابر داعشی‌ها می‌ایستند! همین، ﴿یَأْتُوکَ رِجالاً و پابرهنه می‌ایستد! همان وانت‌بار سوار می‌ایستد! همان موتورسوار می‌ایستد، وگرنه آن‌که مرفّه است و بی‌درد، او اهل مبارزه نیست و اگر جامعةالمصطفی چنین است، به این علت است!

امّا بیان آن عناصر چهارگانه: ما صراط داریم و سراج; راه رسیدن به حقیقت حتماً به مهندسی خداست «و لاغیر», مهندسی در جهان هستی نیست، مگر خدا! و صراطی هم در جهان هستی نیست، مگر شریعت و دین! به نحو «سالبه
ٴ کلیه» عقل هیچ حکیمی، ذرّه‌ای در راه‌سازی سهم ندارد؛ عقل, چراغ است و از چراغ کاری ساخته نیست، فقط راه را می‌بیند. دین که صراط است و راه سعادت است، حتماً برای خداست و ذات اقدس الهی به وسیله وحی, انبیا و اولیا و معصومین خود را آگاه می‌کند که از دو منظر ما این صراط را می‌توانیم بشناسیم: یکی قرآن و دیگری عترت! نه یعنی روایت! یعنی علی و اولاد علی! نه یعنی خبر زراره! عترت, عصمت و ولایت همتای با قرآن است: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»،[11]نه «کِتَابَ اللَّهِ و رِوایَتی»؛ قرآن و عترت صراط‌ هستند و مهندس این صراط هم «الله» است، «و لاغیر». از عقل هیچ کاری ساخته نیست، مگر تشخیص صراط! از نقل زراره و امثال زراره، هیچ کاری ساخته نیست، مگر تشخیص صراط!

پس ما دو منبع داشتیم: یکی قرآن بود و دیگری عترت که داریم و همچنین دو صراط و چراغ داریم که یکی عقل است و دیگری نقل که داشتیم و داریم؛ امّا بیگانه
ٴ دیروز و امروز با آن دو راه و با این دو چراغ چه کردند؟! در عصر جاهلی این راهِ صراط و عترت را یا گفتند، سِحر، شعبده، جادو و کهانت است یا گفتند، دیوانه است, اگر ـ معاذ الله ـ رسول بود، گفتند، این مجنون است و اگر قرآ‌ن و وحی بود، گفتند، سِحر است و جادو است و کهانت است و سرانجام «فِریة» و دروغ! این درباره قرآن و عترت بود که گفتند.

 سخنرانی آیت الله العظمی جوادی آملی در اختتامیه بیستمین جشنواره بین المللی قرآن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۲
گفتمان ساز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی