گفتمان انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی-نظام اسلامی-دولت اسلامی-جامعه اسلامی-تمدن اسلامی
مشخصات بلاگ

سال رونق تولید

ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، مى ‏دیدیم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولین بودند یا حتى خودشان مسئول یک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده‏ اند و خجالت مى‏ کشند که حقایق انقلاب را بر زبان جارى کنند یا آن‏ها را پیگیرى کنند یا به آن‏ها اهمیت بدهند! این براى یک جامعه خیلى بلاى بزرگى است‏.امام خامنه ای02/06/1387


برای خرید کتاب ها می تونید با شماره 09103858079تماس بگیرید.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بنیان مرصوص» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۲۷ ق.ظ

بنیان مرصوص

عالمان راستین،کلید دار دین در عصرغیبت

به گزارش خبرنگار اسراء نیوز؛ یکی از وقایع تاریخی و به یاد ماندنی تاریخ انقلاب اسلامی را سالروز ورود با شکوه امام امت به میهن عزیزمان باید دانست. او که با مقدمش بتهای آهنین روزگار را لگد مال نمود و سایبان مؤمنین و مستضعفین جهان شد.بدین سبب برآن شدیم تا پاره ای از کتاب ارزشمند "بنیان مرصوص امام خمینی(ره)در بیان و بنان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی" را جهت بهره مندی هر چه بیشتر دوستداران امام خوبیها و امت حزب الله تقدیم نماییم.

 

امام خمینی (ره) وارث انبیاء

امام راحل در سلسلهٴ عارفان محقّق جای داشت و در عین حال با همهٴ آنها فاصله، آنان در سیر به سوی خدا و تقرّب به او و بریدن از خلق «سیر من الخلق إلی الحق» متوقّف گشته بودند، و او برای اصلاح زندگی انسان و حاکمیّت قانون خدا به «سیر بالحق فی الخلق» رسیده بود. گفته بودند: «مرد باطنی (عارف) پس از آرامش و اطمینانی که در مسیر معنوی پیدا می کند، نمی خواهد به زندگی این جهانی باز گردد، و در هنگامی که بنا به ضرورت باز می گردد، بازگشت او برای تمام بشریّت سود چندانی ندارد»، ولی او از «وارثان انبیا» بود که همچون انبیا: «بازگشتشان جنبهٴ خلاّقیّت و ثمر بخشی دارد، باز می گردند و در جریان زمان وارد می شوند تا جریان تاریخ را به دست گرفته و جهان تازه ای از کمال های مطلوب را خلق کنند».

 

برخی بر اساس سخن عبد المطلّب (آن مرد الهی بزرگ) مشی کردند، ولی امام راحل (قدّس سرّه) گذشته از اینکه به آن حـرف و فکر احترام می گذارد، سخنی از نوهٴ عبد المطلّب، یعنی وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آموخت و آن را اسوهٴ خـود قـرار داد.

توضیح آنکه: وقتی ابرهه برای ویران کردن کعبه وارد مکّه شد، عدّه ای گریختند، عبد المطلّب به عنوان یک شخص نامدار، مصاحبه ای با این گروه تخریب داشت، وقتی آنها به او گفتند: تو به عنوان بزرگ قبیله، چه خواهش و پیشنهادی داری، عبد المطلّب گفت: شترهای مرا به من برگردانید، آنها گفتند:ما فکر می کردیم تو با ما دربارهٴ «تخریب کعبه» سخن خواهی گفت، ولی دیدیم که فقط دربارهٴ «شتر»هایت حرف زدی! در این حال عبد المطلّب گفت: «أنا رَبُ الإبل فإنّ للبیت ربّاً» من صاحب شترم و دربارهٴ شتران خود با شما سخن گفتم، خانهٴ کعبه نیز خود صاحبی دارد.

 

این سخن عبد المطلّب در آن روزگار حق بود، ولی پس از ظهور حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیا باید همچون عبد المطلّب فکر کرد، یا اینکه باید مانند علیّ بن ابی طالب (علیه آلاف التحیة والثنا) اندیشید؟ پس از آنکه قرآن کریم نازل شد و خداوند سبحان متولّیان کعبه را مشخص کرد، آیا باز انسان می تواند بگوید: من صاحب شترم، خانه نیز برای خود صاحبی دارد و ارتباطی به من ندارد؟ مگر صاحب خانه کلید تولیت، صیانت و نگهبانی کعبه را به مسلمانان پرهیزکار نداده است: ﴿إنْ أولیائُه إلاّ المتّقونبا آمدن این آیهٴ کریمه، یک متفکّر دینی مجاز نیست که بگوید: من صاحب شترم و باید دربارهٴ مال خودم تلاش کنم و صاحب خانه، خانه را حفظ میکند، بلکه موظّف است که بگوید: «صاحب خانه، ما را مسئول نگهداری کعبه کرده است».

 

این دو بینش نه تنها قبلاً مطرح بود، بلکه امروز نیز وجود دارد، اگر یک حادثهای برای اسلام رخ میداد، دیگران میگفتند: «دین صاحب دارد»و همان حرف عبد المطلّب را تکرار می کردند، ولی امام راحل (قدّس سرّه) می فرمود: صاحب دین، کلیدداری دین را بدست «عالمان» راستین داده و ما موظّفیم که بگوییم خدا صیانت و نگهداری دین را از ما طلب می کند. شاخصهٴ امام امّت این بود که این مسئله را به درستی دریافت کرد، و نه تنها «فهمید»، بلکه آن را «یافت» و پس از طیّ سفرهای چهار گانه با نظر و بصر، «متولّی دین» شد.

 

اگر کسی این راه را نرفته باشد، فقط دربارهٴ دین شناسی اظهار نظر می کند و می گوید: دین صاحبی دارد و «ولیّ عصر» باید بیاید و دین را حفظ کند، ولی کسی که سفرهای چهارگانه را با جان و دل و سر، پشت سر گذاشت، می فهمد و می بیند و می یابد که متولّی دین و حافظ و نگهبان آن در عصر غیبت، وارثان انبیا و اولیا؛ یعنی علمای راستین هستند. حضرت امام (قدّس سرّه) این راه را طی کرد و خود را متولّی دین یافت و این نتیجهٴ پیمودن شهودی اسفار اربعه است.

همچنین ایشان این مسأله را به خوبی فهمید، به درستی بررسی کرد، آن را باور کرد و به آن ایمان آورد که زمامداری و رهبری مردم یک سکّه ای است که دو رو دارد: یک چهرهٴ آن «خلافت الله» است و چهرهٴ دیگر آن، عفطهٴ عنز (عطسهٴ بز مادّه) و عِراق خنزیر بید مجذوم (استخوان خوک در دست بیمار جذامی) میباشد. زمامداری مردم بیش از دو چهره ندارد. اگر چهرهٴ الهی بود، انسان خلیفة الله خواهد شد: «و إنّه لَیعلمُ أنّ محلّی منها محلَّ القُطبِ مِن الرّحی». و اگر مقام نفس بود، عفطهٴ عنز و عراق خنزیر بید مجذوم خواهد شد.

 

امام امّت (قدّس سرّه) این معنا را به خوبی فهمید و به درستی باور کرد؛ لذا شما در تمام این حالات (از صدر نهضت تا ذیل رحلت) کمترین اثر را در او ندیدید که (معاذ الله) خود را باخته و بخواهد از این مقام والا سوء استفاده کند، در سخنان و حرکات ایشان چنین چیزی اصلاً مشاهده نشد.

 

امام راحل،رهبر مسلمین جهان ومتولّی اسلام

امام راحل (قدّس سرّه) شاگرد برومند ائمهٴ اطهار (علیهم‌السلام) بود، و البتّه حساب آنها با احدی هماهنگ نیست، چنانکه در بیانات نورانی حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در «نهج البلاغه» آمده است که: «لا یُقاسُ بهم أحدٌ من النّاس»،احدی از مردم با امام معصوم قیاس نمی شود. ولیّ عصر (علیه‌السلام) و امام معصوم کسانی هستند که: «بیُمنهم رُزقَ الوَری»

.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۲۷
گفتمان ساز