دیپلماسی فطرت
v دبسیجیان حضرت خامنه ای باید برای رساندن اسلام ناب به غرب، نقش خود را ایفا کنند. در این راه می توان از نعمت فضای مجازی و اینترنت بیشترین استفاده را برد.
من به شما بگویم، امروز مهمترین نیاز دنیاى اسلام این است که، آن جوهر اسلام ناب و گوهر تابناک- با شکلى که تهمت بىسوادى، تحجّر، مقدسمآبى و از زمان عقب ماندن و عقبمانده بودن دیگر به آن وارد نیاید- بتواند به اهداف خودش برسد؛ ما در دنیاى اسلام و امت اسلامى این را نیاز داریم. حرکت ملتها به سمت این آرمانهاى بلند، آن وقت منطقى خواهد شد؛ آن
وقت نخبگان جوامع، خودشان سربازان و بسیجیان این راه خواهند شد. شما مىدانید که در دنیاى اسلام، پولهاى زیادى خرج شد. در طول این سالها، از طرف دستگاه استکبار، براى خریدن نخبگان اقداماتى انجام شد؛ نخبگانى که اگرچه از لحاظ علمى یا سیاسى نخبه بودند؛ اما ارزش درونىشان، خیلى پایین بود و خیلى راحت خریده شدند؛ قلمها و زبانهایشان را فروختند، حتى فکرها و وجودشان را فروختند؛ این از زمانهاى خیلى قدیم شروع شد؛ یعنى از قدیمِ در دوران معاصر؛ از زمانى که روشنفکرى غربى در این کشور به وجود آمد- که من یکوقتى گفتم روشنفکرى در کشور ما بیمار متولد شد-. از آن روز اینها سراغ این نخبهها رفتند و با پول تطمیعشان کردند. اینها هم حقیر، ضعیف و اسیر بودند و تن دادند و خودشان را به پول فروختند. چهل سال قبل از این، مرحوم آل احمد مىنویسد: «اگر مىفروشى، همان به که بازوى خود را؛ اما قلم خود را هرگز.» این را آل احمد در دههى چهل، در یکى از کتابهایش نوشته است. انسان بازو و تنش را بفروشد؛ اما قلمش را- یعنى جان و فکرش را- نفروشد. اما آنها فروختند و دیگران هم خریدند؛ نخبگان را گرفتند. لذا حرکتهاى عمومى مردمى در بسیارى از جاها، نه فقط از سوى نخبگان همراهى نشد؛ بلکه حتى نخبگان مثل یک دیوارى در مقابل آن ایستادند. آن وقت بهانهى نخبگان در مقابل حرکتهاى اسلامى، پیش خودشان چه بود؟ مىگفتند اینها قدیمى است، اینها متحجّرانه است، اینها آخوندبازى است، اینها نمىدانم فلان است.
اگر شما بتوانید گوهر اسلام ناب و آن درخشندگىها را، به آن شکلى که بتواند در جامه ى آراسته ى علم، خودش را نشان بدهد، ارائه دهید، کار بزرگى که کردهاید، این است که راه را براى ورود نخبگان در این میدانها باز کردهاید. آمیزش علم و معنویت، علم و ایمان، علم و اخلاق، آن خلأ امروز دنیاست. دانشگاه اسلامى، علم و ایمان، علم و معنویت، علم و اخلاق را باهم همراه مىکند. علم را مىآموزد و جهتگیرى علم را از اخلاق و ایمان مىگیرد. اینکه گفتند علم با دین مىسازد یا نمىسازد، این ندیدن منطقهى نفوذ علم و دین است؛ اینها هرکدام یک منطقهى نفوذى دارند؛ تلفیق اینها، این است که علم- یعنى این سلاح را- ایمان- یعنى آن به کار برنده- مىگیرد و جهتش را مشخص مىکند؛ با این سلاح مىشود بهترین و بدترین آدمها را هدف قرار داد؛ منتها تا این سلاح دست که باشد؟ این سلاح «علم» است و «ایمان» جهت آن را مشخص مىکند. اگر ایمان بر دانش غربى تسلط داشت، دانش غربى به بمب اتم نمىرسید، تا بعد اینقدر تویش گیر کنند که چه کارش کنیم؛ محدودش کنیم؛ نگذاریم تا دنیا ویران نشود. کارشان اصلًا به اینجا نمىرسید. اگر ایمان با دانش همراه بود، اصلًا استعمار و استعمار نو- که استعمار نو مخلوق دانش بود- به وجود نمىآمد. تسلط بر کشورها، تصرف کشورها، تسلط قهرآمیز بر ملتها و بردن ثروت ملتها- که این بلاى این دویست سال گذشتهى دنیا و ملتهاست- اینها اصلًا به وجود نمىآمد. علمِ جدا از ایمان، این است و شما در دانشگاه اسلامى، مىخواهید این خلأ را پُر و علم را با ایمان آمیخته کنید؛ یعنى دانش را چه در بافت درونى خودش، چه در استنتاجش و چه در جهتگیرىهایى که در آن به کار خواهد رفت، از ایمان سیراب کنید.(بیانات امام خامنه ای در دیدار با دانشجویان دانشگاه امام صادق، غدیر1384)
آیا نامه به قلب جوانان اروپا و امریکای شمالی رسید؟vای این کلیپ به همت جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیه السلام) تهیه و تنظیم شده و به دنبال بیان بعضی حقایق درباره نامه رهبری است...