کدام تهاجم؟!!
ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردیم؛ بعضیها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمی؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلی از کشورهای غیرغربی هم مسئلهی تهاجم فرهنگی را مطرح میکنند و میگویند غربیها به ما تهاجم فرهنگی کردند؛ بعد دیدند که خود اروپاییها هم میگویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرده! لابد دیدهاید، خواندهاید که [گفتند] فیلمهای آمریکایی، کتابهای آمریکایی چه تهاجم فرهنگیای به ما کردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار میدهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلی از کسانی که قبول نمیکردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگی یک واقعیتی است. صدها - حالا من که میگویم صدها، میشود گفت هزارها؛ منتها حالا بنده چون یکخرده در زمینههای آماری دلم میخواهد احتیاط کنم، میگویم صدها - رسانهی صوتی، تصویری، اینترنتی، مکتوب در دنیا دارند کار میکنند با هدف ایران! با هدف ایران! نه اینکه دارند کار خودشان را میکنند. یکوقت هست که فرض کنید رادیوی فلان کشور یا تلویزیون فلان کشور یک کاری دارد برای خودش میکند؛ این نیست، اصلا هدف اینجا است؛ با زبان فارسی [برنامه میسازند]؛ آن را با وقت استفادهی فارسیزبان یا عنصر ایرانی تطبیق میکنند؛ مسائل ما را رصد میکنند و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا برای رسانهی خودشان تهیه میکنند؛ یعنی کاملا واضح است که هدف اینجا است. خودشان هم میگویند، انکار هم نمیکنند. بنابراین تهاجم فرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند برروی ذهن ملت ما و برروی رفتار ملت ما - جوان، نوجوان، حتی کودک - اثرگذاری کنند. این بازیهای اینترنتی از جملهی همین است؛ این اسباببازیهایی که وارد کشور میشود از جملهی همین است که من چقدر سر قضیهی تولید اسباببازی داخلىِ معنیدار و جذاب حرص خوردم با بعضی از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البته بحمدالله ظاهرا اینجا یک تصمیمی در این زمینه گرفته شد، حالا انشاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایی بشود. خب، دوستان ما آمدند در یکی از دستگاههای فعال و مسئول، عروسکهای خوبی درست کردند؛ خوب هم بود؛ اول هم حساسیت طرف مقابل را - یعنی مخالفین را، خارجیها را - برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربی و مانند اینها، این [عروسکها] را درست کردند؛ ولی نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسری را، یک دختری را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچهی ما اصلا نمیشناسد - ببینید، پیوست فرهنگی که میگوییم اینها است - خب، یک عروسک است فقط، در حالی که مرد عنکبوتی را بچهی ما میشناسد، بتمن را بچهی ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کردهاند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکی که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را برای من بخرید؛ عروسک را میشناسد؛ این پیوست فرهنگی [است]. شما بایستی این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید برای اینکه این عروسک معرفی بشود پیش بچهها؛ بعد که معرفی شد، آنوقت خودشان میخرند، [ولی] وقتی معرفی نشد، بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد. یعنی یک چنین دقتهایی را بایست کرد. بههرحال این تهاجم فرهنگی به این شکل یک واقعیتی است.
کتابهای آموزش زبان. خب میدانید، الان آموزش زبان انگلیسی - بالخصوص زبان
انگلیسی، حالا زبانهای دیگر خیلی خیلی کمتر - خیلی رواج پیدا کرده،
آموزشگاههای فراوانی بهوجود میآورند. خب، مراکز آموزش هست؛ همهی
کتابهای آموزش که خیلی هم با شیوههای جدید و خوبی این کتابهای آموزش زبان
انگلیسی تدوین شده، منتقلکنندهی سبک زندگی غربی است، سبک زندگی انگلیسی
است. خب این بچهی ما، این نوجوان ما و جوان ما [که] این را میخواند، فقط
زبان یاد نمیگیرد؛ حتی ممکن است آن زبان یادش برود، اما آنچه بیشتر در او
اثر میگذارد آن تأثیر و انطباعی(۱۰) [است] که بر اثر خواندن این کتاب از
سبک زندگی غربی در وجود او بهوجود میآید؛ این از بین نمیرود؛ این کارها
را دارند میکنند.
خب در مقابل اینها باید چهکار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکی
کار، یکی ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطهی مهم را باید در نظر [داشت]؛
باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکاری باشد. البته در این مورد مسئولیت
صداوسیما خیلی سنگین است، مسئولیت وزارت ارشاد خیلی سنگین است. من به جناب
آقای جنتی(۱۱) هم بهنظرم گفتم این را، یکی از کارهای ما تولید کتاب است،
ترجمهی کتاب [است]. شما نگاه کنید ببینید در دنیا چه چیزهایی منتشر میشود
که دانستن آن برای جوان ایرانی لازم است؛ ترجمه کنید، پول بدهید ترجمه
کنند، کمااینکه دیگران دارند میکنند - من با کتاب زیاد انس دارم، کتاب زیاد
میخوانم، در بازار نشر و مانند اینها از تازههای کتاب زیاد اطلاع دارم -
کارها دارد میشود؛ سرمایهدار میرود پول عالی میدهد به مترجم که فلان کتاب
را ترجمه کن. من پرسیدم از یکی از همین حضرات که مترجم به شما مراجعه میکند
یا شما به مترجم مراجعه میکنید؟ گفت نه، ما به مترجم مراجعه میکنیم؛ راست
میگوید، مترجم پیدا میکنند برای اینکه ترجمه کند. خب اینکار را شما هم
باید بکنید؛ کتاب ترجمه کنید، کتاب تولید کنید، فیلم تولید کنید. ما امروز
ظرفیت ساخت فیلممان بحمدالله بالا است. من به آقای دکتر روحانی - همین
تازگی، چند وقت پیش - عرض کردم یک فیلمی را من دیدم؛ حقا و انصافا از لحاظ
اُسلوب و خوشساختی و سبک کار شبیه فیلمهای خوب هالیوود. این مهم است که ما
الان این ظرفیت را داریم در کشور [که] میتواند پیامرسانی کند، میتواند
حرفهای درست را منتقل بکند. فیلم هم چیز جذابی است؛ سینما خیلی عنصر جذابی
است، رسانهی فوقالعادهای است، یعنی واقعا الان هیچچیزی مثل سینما نیست
از لحاظ اثرگذاری؛ خب روی این زمینه کار بکنید؛ کارهای ابتکاری بکنید؛
اسباببازی همینجور، بازىِ رایانهای همینجور، عروسک همینجور، اینها
چیزهایی است که لازم است. اسباببازی رایج بچههای ما شده تفنگ. خب بابا!
آمریکاییها که پدرجد ما در این کارند، الان پشیمانند، درآن درماندهاند که
چهکار کنند. ما بچههای خودمان را که اَلَکدولَک بازی میکردند که تحرک
داشت و خوب بود، گرگمبه هوا بازی میکردند که کار بسیار خوبی بود و ورزش
بود و بازی و سرگرمی بود، یا این چیزی که خط کشی میکنند و لىِلىِ میکنند -
بازىِ بچههای ما اینها بود - آوردهایم نشاندهایم پای اینترنت، نه تحرک
جسمی دارند، نه تحرک روحی دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیلهی طرف مقابل.
خب بیایید بازی تولید کنید، بازی ترویج کنید، همین بازیهایی که بنده حالا
اسم آوردم و دهتا از این قبیل بازی [که] بین بچههای ما از قدیم معمول
بوده را ترویج کنید؛ [این] یکی از کارها است، اینها را ترویج کنید. ما
همهاش نباید نگاه کنیم ببینیم که غربیها از چهجور بازیای حمایت میکنند،
ما هم از همان بازی حمایت بکنیم. خب حالا من نمیخواهم راجع به بعضی از این
ورزشها چیزی بگویم، اما خب ما خیلی کارهای خوب داریم که مال ما است؛ من
[قبلا] گفتم، (۱۲) چوگان مال ما است، دیگران به اسم خودشان کردند؛ (۱۳)
[خب] این را ترویج کنید؛ ورزش باستانی یک ورزش زیبا و هنری است، خب این را
ترویج کنید؛ اینها را پیش ببرید و ترویج کنید که بچهها [سراغ اینها]
بروند. بچههای ما - نوههای بنده - اسم بازیکنان و ستارههای فوتبال دنیا
را خیلی خوب بلدند، یکی یکی همینطور مکرر اسم اینها را میآورند؛ این
طرفدار این است، آن طرفدار آن است، لباس نمیدانم فلان تیم فرنگی را این
میپوشد، آن یکی لباس تیم دیگر را میپوشد، اما اسم مثلا فرض کنید که فلان
دانشمند معاصر خودشان را نمیشناسند؛ اسم بیاوری نمیشناسند کیست؛ خب اینها
بد است، اینها را ما بایستی واقعا کار بکنیم.
من عرض میکنم ما در برخورد با مسائل تهاجمی، پدیده را در اول ورود، حتی
قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزی، یک فکری، یک روشی در دنیا
دارد رایج میشود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد - خب دنیا دنیای
ارتباطات است، دنیای اتصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید - قبل از آنکه
بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معنای این همیشه این
نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهی یک پدیدهای است که ما آن را میتوانیم
قبول کنیم، گاهی پدیدهای است که میتوانیم اصلاح کنیم، گاهی پدیدهای است
که میتوانیم یک ذیلی برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند.
دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که
بعد شما دچار مشکلاتی میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید. پس من
نمیگویم که فقط موضع دفاعی داشته باشیم - البته وقتی تهاجم هست، انسان باید
دفاع کند؛ شکی نیست - توصیهی من فقط موضع دفاعی نیست؛ اما موضع اثباتی،
موضع تهاجمی، موضع حرکت صحیح باید داشته باشیم. بههرحال در مقابل فرهنگ
مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشتترین کار، انفعال است؛ خسارتبارترین
کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند؛ حداکثر این است که
بگوییم خیلی خب، ما در مقابل این نمیتوانیم یک حرکتی انجام بدهیم، اما
منفعل هم نمیشویم. منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایی است که بایستی از
آن پرهیز کرد.
(بیانات امام خامنه ای در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی19/09/1392)
به نظر می رسد از مسئولین فرهنگی کشور نباید انتظاری داشت وقتی اولویت دولت مسئله فرعی هسته ای است و اقتصاد مقاومتی و فرهنگ به حاشیه رانده شده اند...
جوانان حزب اللهی باید کاری کنند...